eitaa logo
یک جرعه‌ شعر🖊️
334 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
997 ویدیو
9 فایل
📌اندڪۍ شعࢪ بخوان حالت اگࢪ بهتࢪ نشد دࢪ طبابت حڪم ابطال مࢪا صادࢪ بڪن... باشد که در محضر شما صاحبدلانِ سخن سنج، جمال زیبای شعر و ادب را به تماشا بنشینیم و از چشمه سارِ زلالِ آن، جرعه‌ای نیوش کنیم. در محفل ما، شعر سخن میگوید https://eitaa.com/MOUSAVIMOTLAG
مشاهده در ایتا
دانلود
خسته ام مثل کبوتر که شده جلد ولی وقت برگشت ببیند که دگر بامی نیست ❉্᭄͜͡💚𝄞 @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾ ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ادّعای دلبری ، هر کس که دارد باطل است دلبری کردن فقط ، در انحصار چشم توست ❉্᭄͜͡💚𝄞 @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾ ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══
C᭄ هجوم اشک از نفس خسته راه میگیرد نگفته های دلم بوی چاه می گیرد شب از تلالو یادت به آسمان دلم تمام پنجره ها نقش ماه می گیرد دلی که عاشق و دیوانه پس فرستادی هنوز با تو مرا اشتباه می گیرد چه کودکانه در این انتظار بی فرجام از این خرابه سراغ پناه میگیرد شرار شعله ی یادت به سینه ی تنگم دگر به جای نفس از من آه میگیرد سوگل مشایخی ❉্᭄͜͡💚𝄞 @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾ ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در آرزوی دریا، شوق رهایی‌ام بود حال مرا بپرسید از تنگ‌های خالی! ❉্᭄͜͡💚𝄞 @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾ ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══
‌‌ تب کردنم از عشق تو عادت شده انگار دردت به سر و جان من ای حضرت دلدار .. ‌‌ ❉্᭄͜͡💚𝄞 @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾ ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✳️ سعدي مي‌گويد: زماني كه در دمشق زندگي مي‌كردم بخاطر ناراحتي و دلخوري كه بين من و دوستانم پيش آمد ،به سمت بيابان‌هاي بيت‌المقدس رفتم و گوشه‌ي عُزلت گزيدم. تا اينكه توسط سپاهيان كشور روم اسير شدم. روميان مرا همراه با بسياري از اسيران ديگر به انجام كارهاي سخت و بيگاري، وادار كردند. ✳️ پس از مدّتي يكي از بزرگان شهر حَلب در سوريه كه با من دوستي ديرينه داشت به طور اتفاقي از آنجا عبور مي‌كرد. مرا ديد و شناخت و از وضعيت و حالي كه داشتم، تعجّب كرد و گفت: اي دوست عزيز اين چه حالي است كه تو داري؟ آدم دانشمندي نظير تو چرا كارهاي سخت و مشقّت بار انجام مي‌دهد؟ ✳️ من ماجراي اسارت خود را براي دوستم تعريف كردم ، او مرا از روميان به ده دينار خريد و آزاد كرد و به خانه خود برد . پس از مدّتي دختر خود را نيز به ازدواج من در آورد و مَهريه او را صد دينار تعيين كرد. امّا هنوز زمان زيادي نگذشته بود كه همسرم بناي ناسازگاري را گذاشت و مُدام با من بحث و مشاجره مي‌كرد. روزي به طعنه گفت : تو همان كسي هستي كه پدرم با ده دينار او را خريد و آزاد كرد. من هم در جواب او گفتم: بله، پدرت با ده دينار مرا آزاد كرد، اما با صد دينار گرفتار تو كرد. ✳️ شنيدم گوسفندي را بزرگي رهانيد از دهان و دست گرگي شبانگه كارد بر حلقش بماليد روان گوسپند از وي بناليد كه از چنگال گرگم در ربودي چو ديدم عاقبت خودگرگ بودي ❉‌্᭄💚𝄞 @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾ ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مثل هر شب، بی تفاوت شب بخیری گفت و رفت؛ مثل هر شب، تا سحر، در خود مرورش میکنم... شبتون آروووم و بدور از دلتنگی 💚 ❉্᭄͜͡💚𝄞 @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾ ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══