سلام امام زمانم ❤️
السلام علیک یا صاحب الزمان عج
ای عشق ندیده ی من، ای یار سلام
ای ماه بلند در شبـــــِ تار سلام
از من به تو ای عزیز در هر شبـــــ و روز
یک بار نه، صد بار نه، بسیار سلام!
#اللهمعجللولیڪالفرج
❉্᭄͜͡💚𝄞
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
به هر روزی كه برمیگردم از آغاز دلتنگم
به قدر جمعهی يک پادگان سرباز دلتنگم...
#امیرحسین_اللهیاری
❉্᭄͜͡💚𝄞
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
پرده بردار که از چشم خمارت بانو
صبح آدینه ی شهر غزل آغاز شود
#حسین_مرادی
❉্᭄͜͡💚𝄞
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
بردم دل دیوانه خود بر سر بازار
گفتم بفروشم مگر این عاشق بیمار
هرکس که نظر کرد به من گفت شکسته است
دردا که ندارد دل بشکسته خریدار
#شیخ_بهایی
❉্᭄͜͡💚𝄞
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
- در عَلاجِ دردِ ما بیهودِه میکوشی طَبیب ؛
زخمِ تیرِ عِشق با دیدار دَرمان میشَوَد"🩶. .
❉্᭄͜͡💚𝄞
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
مرا چه حاجتِ اسپند و آیتالکرسی ؟
فقط همین که تو باشی بلا ز من دور است 😍
❉্᭄͜͡💚𝄞
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
كريم خان زند گويد: وقتي كه در اردوي نادري مردي سپاهي بودم از فقر و احتياج ، زيني طلاكوب را از مرد زين سازي دزديدم كه متعلق يكي ازامراي افغان بود، روز ديگر شنيدم كه زين ساز بيچاره در زندان نادري است و حكم شده كه روز ديگر اگر زين را ندهد ُ او را به دار بياويزند .دل من از اين خبر خیلی سوخت، زين را بردم و بجائي كه برداشته بودم گذاشتم و صبر كردم تا زن زين ساز رسيد.
چون زن آن زین رابديد نعره ای كشيد و از فرط سرور بر زمين افتاد و دعا نمود و گفت : خداوند به كسي كه اين زين را واپس آورده آنقدر عمر دهد كه صد زين مرصع طلاكوب بخود بيند. من يقين دارم كه ازدعاي آن زن به اين دولت رسيدم .
❉্᭄͜͡💚𝄞
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
من که با فال و دعا دیگر موافق نیستم
بس که در فالم خبر از یک مسافر بود و نیست
#علی_صفری
❉্᭄͜͡💚𝄞
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
ویرانه شدم دیگر ، تعمیر نکن لطفاً
دستت بخورد بر من میریزم و میمیرم
#زهرا_عسگری
❉্᭄͜͡💚𝄞
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
گویی؛ صلاح نیست که بر لب نهم لبت!
ای فتنهگر، تورا چه به تشخیص مصلحت
❉্᭄͜͡💚𝄞
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
یکی از خلفای بنی عباس در عمارت راه می رفت.پیرمردی را دید با قد خمیده جاروب می کند.پرسید سبب چه چیز است که شما طویل العمر می شوید و ما خلفاء عمرمان کوتاه است.
پیرمرد گفت:روزی ما بتدریج می رسد.تا تمام شود طول می کشد.به همین دلیل عمرمان بلند است اما شماها یکدفعه رزق را می گیرید.این است که زود می میرید.خلیفه خندید و صد اشرفی به او داد.
روز دیگر دید جوانی در عمارت جاروب می کند.پرسید این کیست.گفتند:پیرمرد فراشی این عمارت دیشب مرد.پسر او است جایش جاروب می کند.خلیفه گفت:پیرمرد خوب فهمیده بود.صد اشرفی از رزقش باقی مانده بود.یکدفعه به او رسید و روزیش تمام شد.
❉্᭄͜͡💚𝄞
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══