📚 حکایتی از کشکول شیخ بهایی
👈 چه کسی بخیل است؟
🌴ﺳﺎﺋﻠﯽ ﺑﻪ ﮔﺮﻭﻫﯽ ﺭﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﻃﻌﺎﻡ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩﻧﺪ، ﮔﻔﺖ: ﺳﻼﻡ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺍﯼ ﺑﺨﯿﻼﻥ!
🌴ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺨﯿﻞ ﭼﺮﺍ ﮔﻔﺘﯽ؟
ﮔﻔﺖ: ﺑﺎ ﺗﮑﻪ ﺍﯼ ﻧﺎﻥ ﺳﺨﻨﻢ ﺭﺍ ﺗﮑﺬﯾﺐ ﮐﻨﯿﺪ!
❉্᭄͜͡💚𝄞
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
باید که برایش در و دربان بگذارم
یا روی دلم نقطه ی پایان بگذارم
آنقدر دلم کرده هوایش که سحرگاه
مجبور شدم پا به خیابان بگذارم
دل تنگ ترینم که هوایی شده ام باز
موسیقی غمگین خراسان بگذارم
ولله که جا دارد اگر نام دلم را
با رفتن او کلبه ی احزان بگذارم
ای کاش شب قدر بجای سخن یار
سر زیر کمی موی پریشان بگذارم
حالا که کسی نیست خریدار دل من
شاید به دلم قیمت ارزان بگذارم
این بار اثر از سر من هیچ نیابید
رفتم که سرم را به گریبان بگذارم
شاعر:دوست ادیب و همشهری عزیزم، محمد درّودی
❉্᭄💚𝄞
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
وقتی رفاقتت با کسی تموم میشه
رازهاش و پیش خودت نگه دار
پایان رفاقت
پایان شرافت نیست
❉্᭄͜͡💚𝄞
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
5.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک جرعه آرامش
آماده ای باهم بخونیم👌
❉্᭄͜͡💚𝄞
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
#داستان_شب 💫
شخصی ریسمان بسر خر خود بسته بود و از پیش می رفت عیاری آمد و آن ریسمان را باز کرد و خر را به رفیق خود داد و ریسمان را بسر خود بست چند دقیقه گذشت سرفه کرد صاحب خر نظر بعقب کرد عوض خر آدمی را بریسمان بسته دید.
گفت: خر من چه شد؟
گفت : همان منم چون بمادر خود بی ادبی کرده بودم در حق من نفرین نمود خدا مرا خر کرد حال دل مادرم برحم آمده دعا کرده دوباره آدم شدم.
پس آن مرد ریسمان خر خود را گشود و از وی عذر خواست که من نمی دانستم و چند وقت از تو بار کشیدم و بر تو سوار شدم الحال از تقصیر من بگذر.
چند روزی بگذشت که در میان مال فروشان خر خود را دید که او را می فروشند پیش آمد و سر بگوش خر گذاشت و گفت : ای بیشرم دوباره بمادرت بی ادبی کردی که خر شدی دیگر من ترا نمی خرم و از او گذشت.
❉্᭄͜͡💚𝄞
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
♦️ #سلام_امام_زمانم❤️
🔹 دیدن روی تو چشم دگری می خواهد.
منظر حسن تو صاحب نظری می خواهد..
🔹 باید از هر دو جهان بی خبرش گردانند
هر که از کویِ وصالت خبری می خواهد.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_
❉্᭄͜͡💚𝄞
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══