#داستانک
بهم گفت عشق مثل بازی می مونه. تو هر بازی یکی می بره یکی می بازه. بازی عشق مساوی نداره. یا می بری یا می بازی. بگو ببینم تو عاشقی بردی یا باختی؟
تو چشماش خودم رو نگاه کردم و گفتم می دونی اولین بار کِی دستش رو گرفتم؟ تو بازی « نون بیار کباب ببر»!
سال آخر دانشگاه همه بچه ها دور هم تو کافه جمع شده بودیم. بعضیا تخته بازی می کردن ، بعضیا شطرنج و بقیه هم دوز ! فقط من و اون بودیم که نشسته بودیم و بازی بقیه رو می دیدیم. بهش گفتم چرا بازی نمی کنی؟ گفت این بازی ها رو دوس ندارم. دلم بازی های قدیم رو می خواد. گفتم مثلا چی؟ گفت مثلا نون بیار کباب ببر! دستم رو گرفتم رو به روش. دستش رو گذاشت رو دستم. تو چشماش زل زدم. خندید و دستش رو کشید. گفت نزدی رو دستم... باختی. دلم می خواست بهش بگم آخه کدوم احمقی می زنه رو همچین دستی... نگفتم. دستش رو گرفت جلوم... دستم رو گذاشتم رو دستش.باز تو چشماش نگاه کردم.زد رو دستم و خندید.گفت باختی. یه بار زد،دو بار زد،سه بار زد.بعدش گفت اصلا بازی رو بلدی؟ باید دستت رو بکشی من نتونم بزنم! گفتم می دونم. گفت پس چرا دستت رو نمی کشی؟ گفتم نمی دونم! دستم رو گرفت گذاشت رو دستش و تو چشمام نگاه کرد. دیگه نزد رو دستم. دیگه نگفت باختی. دستم تو دستش موند. فهمید برای بردن بازی نمی کنم.
درست میگی رفیق عشق مثل بازی می مونه ولی نه بازی آدم بزرگا... نه بازی که یکی می بره و یکی میبازه. تو بازی عشق اگه به بردن فکر کنی باختی!!! اگه بزنی رو دستش، اگه دستت رو بکشی باختی!!! تو بازی عشق باید صبور بود.باید گذشت کرد.
#حسین_حائریان
❉্᭄͜͡💚𝄞
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
5.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 ۱۰۰ ثانیه با یکی از اعجوبههای شعر و ادب پارسی، سعدی.
❉্᭄͜͡💚𝄞
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
4_5875163683495090124.mp3
5.36M
21آذر زادروز احمد شاملو
▨ شعر: ترانهٔ بزرگترین آرزو
▨ شاعر: احمد شاملو
▨ با صدای: #احمد_شاملو
♬ پالایش و تنظیم: شهروز
──────♬ ──────
شعر با صدای شاعر
❉্᭄͜͡💚𝄞
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
دل نبستی بر من اما دل شکستی لااقل
با دلم گفتم خدا را شکر، هستی لااقل
بعد عمری مِی نخوردن حرمت پرهیز را
کاش با پیمانه ی من می شکستی لااقل
گفته بودم هیچکس عاشقتر از من نیست، هست
با یکی عاشقتر از من می نشستی لااقل
خودپرستی بدتر از شرک است اما باز شکر
آنکه را من می پرستم می پرستی لااقل
مست اهل رازداری نیست پس خاموش باش
یادی از عشقم مکن حالا که مستی لااقل
#حسین_زحمتکش
❉্᭄͜͡💚𝄞
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
هرجا غمیست بر دل من میکند دچار
دانسته روزگار که مرد تحمّلم ...
#طالب_آملی
❉্᭄͜͡💚𝄞
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
🍂پائیز بود و سرخپوستها
از رئیس جدید قبیله پرسیدند که
زمستان پیش رو سرد خواهد بود یا نه.
از آنجایی که رئیس جدید از نسل
جامعه مدرن بود از اسرار قدیمی
سرخپوستها چیزی نیاموخته بود.
او با نگاه به آسمان نمی توانست
تشخیص دهد زمستان چگونه خواهد بود.
بنابراین برای اینکه جانب احتیاط را
رعایت کند به افراد قبیله گفت که
زمستان امسال سرد خواهد بود
و آنان باید هیزم جمع کنند.
چند روز بعد ایدهای به نظرش رسید.
به مرکز تلفن رفت و با اداره هواشناسی
تماس گرفت و پرسید: «آیا زمستان
امسال سرد خواهد بود؟»
کارشناس هواشناسی پاسخ داد:
«به نظر می رسد این زمستان واقعاً
سرد باشد.»
رئیس جدید به قبیله برگشت و به
افرادش گفت که هیزم بیشتری
انبار کنند. یک هفته بعد دوباره از مرکز
هواشناسی پرسید: «آیا هنوز فکر میکنید
که زمستان سردی پیش رو داریم؟»
کارشناس جواب داد: «بله، زمستان
خیلی سردی خواهد بود.»
رئیس دوباره به قبیله برگشت و به
افراد قبیله دستور داد که هر تکه
هیزمی که میبینند جمع کنند....
هفته بعد از آن دوباره از اداره هواشناسی
پرسید: «آیا شما کاملاً مطمئن هستید که
زمستان امسال خیلی سرد خواهد بود؟»
کارشناس جواب داد: «قطعاً و به نظر
میرسد زمستان امسال یکی از سردترین
زمستان هایی باشد که این منطقه به خود
دیده است.»
رئیس قبیله پرسید: «شما چطور میتوانید
این قدر مطمئن باشید؟»
📍کارشناس هواشناسی جواب داد:
«چون سرخپوستها دیوانه وار
در حال جمع آوری هیزم هستند.»
❉্᭄͜͡💚𝄞
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══