eitaa logo
یک جرعه‌ شعر🖊️
337 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
886 ویدیو
9 فایل
📌اندڪۍ شعࢪ بخوان حالت اگࢪ بهتࢪ نشد دࢪ طبابت حڪم ابطال مࢪا صادࢪ بڪن... باشد که در محضر شما صاحبدلانِ سخن سنج، جمال زیبای شعر و ادب را به تماشا بنشینیم و از چشمه سارِ زلالِ آن، جرعه‌ای نیوش کنیم. در محفل ما، شعر سخن میگوید https://eitaa.com/MOUSAVIMOTLAG
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋 یادش بخیر قدیما .... 🍃 نمك، سنگ بود. برنجِ چلو را ساعتى با نمك‌سنگ مى‌خوابانديم تا كم‌كم شورى بگيرد... 🥘غذا را چند ساعتى روى شعله‌ى ملايم چراغ خوراك‌پزى مى‌نشانديم تا جا بيفتد... 🍙يخ‌كرده و تكيده كنار علاءالدين و والور مى‌نشستيم تا جونِ‌مون آروم گرم بشه، عكسِ يادگارىِ توى دوربين را هفته‌اى، ماهى به انتظار مى‌نشستيم ، تا فيلم به آخر برسه و ظاهر شود! 💰قلك داشتيم؛ با سكه‌ها حرف مى‌زديم تا حسابِ اندوخته دست‌مون بياد، 🥣حليم را بايد « منتظر » مى‌بوديم تا جمعه‌ى زمستانى فرا برسه و در كامِ‌مون بشينه... هر روز سر مى‌زديم به پست‌خانه، به جست و جوىِ خط و خبرى عاشقانه، مگر كه برسه... ☎️گوش مى‌خوابونديم به انتظارِ زنگِ تلفنِ محبوب ⏰شبى، نيمه‌شبى، بامدادى، گاهى، بى‌گاهى؛ انتظار معنا داشت. دقايق «سرشار» بود، هر چيز يك صبورى مى‌خواست‌، تا پيش بياد، تازمانش برسه. تا جا بيفته. تاقوام بياد: غذا، خريد، تفريح، سفر، خاطره، دوستى، رابطه، عشق. 🍃 انتظار مارا قدردان ساخته بود، حالا فهمیدی چرا این روزها کسی قدردان نیست!🍃  ❉্᭄͜͡💚𝄞 @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾ ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بیا که باغچه را غرق ارغوان کردم بیا کنار من امشب، انار دان کردم چقدر دور شدی مثل سرمه از چشمم چه در نبود تو با چشم بی زبان کردم گواه من شب یلدا که تا سپیده صبح برای آمدنت رو به آسمان کردم نمیشود که نباشی،نمیتوانم من بدون تو نتوانستم امتحان کردم بیا نمانده توانی،بدون تو شاید در این سیاهی اندوه ترک جان کردم زهرا مرادی  ❉্᭄͜͡💚𝄞 @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾ ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای لب تو قبله ی زنبورهای سومنات خنده ات اعجاز شهناز است در کرد بیات مطلع یک مثنویِ هفت مَن زیبایی ات ابروانت، فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلات من انار و حافظ آوردم، تو هم چایی بریز آی می چسبد یلدا هل و چایی نبات جنگل آشوب من ای آهوی کوهستان شعر این گوزن پیر را بیچاره کرده خنده هات می رود، بومی کشد، شلیک، مرغی می پرد گردنش خم می شود، آرام می افتد به پات گرده اش می سوزد و پلکش که سنگین می شود می کشد آهی، که آهو... جان جنگل به فدات سروها قد می کشند از داغی خون گوزن عشق قل قل می زند از چشمه ها و بعد، کات: پوستش را پوستین کرده زنی در نخجوان شاخ هایش دسته ی چاقوی مردی در هرات ✍ حامد عسکری 𝄞⃟♥︎ @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
روزى پادشاه با لباس درويشى در شهر مى‌گشت. غروب شد. شب هر چه گشت جائى براى خوابيدن پيدا کند نتوانست. به او گفتند در سه فرسنگى شهر چوپانى هست که مهمان مى‌پذيرد. پادشاه به آنجا رفت. چوپان به درويش گفت زنم آبستن است و نمى‌تواند از مهمان پذيرائى کند. درويش اصرار کرد و چوپان قبول کرد. بعد از شام، زن چوپان شروع کرد به آه و ناله. چوپان به درويش گفت: زنم در حال زائيدن است و من هم همين يک اتاق را دارم. شاه‌ گفت: يک مقدار هيزم به من بده در ايوان آتش روشن مى‌کنم و مى‌نشينم. چوپان رفت دنبال قابله. زن چوپان يک پسر به دنيا آورد. صبح رمالى آوردند. رمال رمل انداخت و گفت: اين پسر با دختر شاه‌ عروسى مى‌کند. شاه‌ تصميم گرفت پسر را بخرد و ببرد و به دست جلاد بسپارد. به چوپان گفت: من بيست سال است که فرزندى ندارم. هر چه بخواهى به تو پول مى‌دهم، پسرت را به من بفروش. چوپان مخالفت کرد زن چوپان گفت: ما باز هم بچه‌دار مى‌شويم. بچه را بده. زن چوپان سه روز به بچه شير داد. بعد شاه‌ به اندازهٔ دو برابر وزن بچه ليره به چوپان داد و بچه را به قصر برد. شاه‌ دو وزير داشت. يکى کافر و ديگرى مسلمان بود. بچه را به وزير مسلمان داد و گفت: ببر و او را بُکش... وزير بچه را برد ولى دلش سوخت و او را در غارى گذاشت. بعد پيراهن بچه را با خون کلاغى که شکار کرده بود، خونين کرد و آورد پيش شاه. فردا که شد چوپان گله را به بالاى آن کوه برد. به امر خدا بزى مأمور شد که به بچه شير بدهد. وقتى چوپان گله را برگرداند، صاحب بز ديد شير ندارد و به چوپان اعتراض کرد. روز دوم هم همين‌طور شد. روز سوم چوپان بز را تعقيب کرد و بچه را ديد و او را با خود به خانه آورد. ده سال گذشت. در اين مدت هم چوپان صاحب فرزندى نشد. پس از پانزده سال، شاه‌ دوباره با لباس درويشى به در خانه چوپان رفت. غروب که شد از چوپان پرسيد چند فرزند داري؟ چوپان گفت: فرزندى ندارم اين پسر را هم در خرابه‌اى پيدا کرده‌ام. پادشاه‌ فهميد که پسر همان است که قرار بود وزير او را بکشد. نامه‌اى نوشت و به پسر داد که به قصر ببرد. در آن نامه نوشته شده بود که پسر را بکشند. پسر نامه را برداشت و برد. نزديکى‌هاى قصر کنار نهرى خوابيد. دختر پادشاه که از حمام برمى‌گشت پسر را ديد و عاشقش شد. ديد گوشهٔ نامه‌اى از جيب او بيرون آمده نامه را برداشت و خواند و فهميد که پدرش دستور داده او را بکشند. آن را پاره کرد و نامهٔ ديگرى نوشت که طلاق دختر را از پسرِ وزير بگيرند و براى پسر حاملِ نامه عقد کنند و رفت. پسر بيدار شد. نامه را به‌ دست وزير داد. وزير نامه را خواند، ملائى را خبر کرد. طلاق دختر را از پسر خود گرفت و او را به عقد پسر درآورد و بعد عروس و داماد را با صد سوار به خانهٔ چوپان بردند. پادشاه وقتى آنها را ديد مبهوت ماند و با خود گفت: آنچه خدا خواهد همان خواهد شد....  ❉্᭄͜͡💚𝄞 @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾ ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیک نامان در لباس پلوخوری شب یلدا😍😍  ❉্᭄͜͡💚𝄞 @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾ ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چشمت اگر پُر آب نباشد چه فایده؟! در خُم اگر شراب نباشد چه فایده؟! آتش گرفته ام که به بزمت رَهَم دهی در بزم می کباب نباشد چه فایده؟ عاصی خراسانی  ❉্᭄͜͡💚𝄞 @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾ ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک دقیقه بیشتر با شعرِ من عاشق بمان امشب آغازِ زمستان است... یلدا را ببین  ❉্᭄͜͡💚𝄞 @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾ ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
 ❉্᭄͜͡💚𝄞 @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾ ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در آخرین شب های پاییـز♥️ آرزویـم این اسـت که♥️ صفحه غم و اندوه ♥️ در دفتر زنـدگیتان ♥️ همـیشه سفید بماند ♥️ اوقاتتون به وقت مهربانی لبخندتون به رنگ عــشق♥️ یلداتون سرخ و دلتون سبز💚 شبتون بـخیر و نگاه خدا پناهتان ♥️  ❉্᭄͜͡💚𝄞 @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾ ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✋ 📖 السَّلاَمُ عَلَى مُحْيِي الْمُؤْمِنِينَ وَ مُبِيرِ الْكَافِرِينَ... 🌱سلام بر آن خورشیدی که با ظهورش روحی تازه در کالبد اهل ایمان می‌دمد و بساط کفر را برای همیشه برمی‌چیند. 📚 مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان سلام الله علیه به نقل از سید بن طاووس. الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرَج  ❉্᭄͜͡💚𝄞 @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾ ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پس از یلدا      سحرگاهت همایون طلوع روشن              راهَت همایون رسید اسب زمستان،                 یالَش از برف نخستین روز               ماهَت همایون اولین صبح زمستونتون بخیر و مبارک❄️ 𝄞⃟♥︎ @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
دی ماه خاص... - @mer30tv.mp3
4.64M
صبح شنبه 1 دی 📻 رادیـــو جرعــــ🌿ـــــه ❉্᭄͜͡💚𝄞 @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾ ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🍂🍃༻🌹༺‌🍃🍂🍃 ﷽ ❄️ قال رسول‌الله(ص): أَلشِّتاءُ رَبیعُ‌الْمُـؤمِنِ... ای‌دل! تو ندانستی قدر گل و بستان را بیهوده چه می‌نالی بیداد زمستان را؟ صد بار تو را گفتم: دیوانگی از سَر نِه ترسم که دهی از دست، آن زلف پریشان را... *عمادالدین حسنی برقعی خراسانی؛ شاعر غزل‌سرا و قصیده‌سرای معاصر. نسبش به "احمدبن موسی مبرقع" فرزند امام جواد(ع) می‌رسد. او در جوانی با تخلص "شاهین" یا "شاخص" شعر می‌گفت ولی بعدها به پیشنهاد "فریدون مشیری" تخلص "عماد" را برگزید. "دیوان اشعار" ، "یک‌شب در بهشت" ، "شبی بر مزار خیام" و کتابچه "سبو" از جمله آثار مرحوم عماد خراسانی است. عماد سرانجام پس از یک دورهٔ بیماری در ۲۸ بهمن ۱۳۸۲ در سن ۸۲ سالگی درگذشت، مزارش در "مقبرةالشعرای خراسان" نزدیک آرامگاه حکیم توس در مشهد قرار دارد. ❉‌্᭄💚𝄞 @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾ ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا