631.5K
شاعر نشست دست خودش را قلم گرفت
اول نوشت نام خدا را قسم گرفت
قلبش شکست چشم ترش را که غم گرفت
تا چای روضه دم شد و مداح دم گرفت
عاصم نوشت صافی و یک بیت از شهاب
یک بیت منزوی کمی از محتشم گرفت
وقتی رسید روضه به میدان کربلا
یک دست مشک را و یکی را علم گرفت
نهر فرات تشنه دستان عشق بود
وقتی گرفت بوسه از آن دست کم گرفت
در گوش خود که العطش کودکان شنید
با مشک پر سراغ ز اهل حرم گرفت
تیری ز دور مشک حرم را شکار کرد
آن تیر روزگار مرا شام تار کرد
#حسن_ملائکه_خسروشاهی
#ندای_باران
#عضوکانال
محرم ۱۴۰۳
تشکر میکنم از بانو ندای باران که با صدای مخملین خودشون کانالمون رو مزین میکنند.
𝄞⃟🖤
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃🖤🍃༅࿐✾