ز شرمْ گرچه تهی ماند از تو آغوشم
نمیشود شب دیدارمان فراموشم
دلم که بود خروشان چو بحر شد خاموش
چو موج گرم صدایت دوید در گوشم
زدی به شانهی من تکیه و ندانستی
که بار غم فتد از رفتن تو بر دوشم
به رنگ بخت منش آفریده است خدا
بیا که مردهی آن گیسوی سیهپوشام
گَرَم تو خون جگر دادهای حلالم باد
وگر ز جام لبت مِی کشیدهام نوشم
به خویش بازنیارد مرا ز مستیِ عشق
اگر که بالزنان آید از سفر هوشم
نمیشود دل دریاییام تهی از شور
اگر به صورتِ ظاهر فتاده از جوشام
از آن زمان که جدا ماندم از گل رویت
چو بلبلی که خزانش زده است خاموشام
به یکدو حرف کنم مختصر حکایت را
تو را ز یاد نبردم، مکن فراموشم!
#محمد_قهرمان
@joreyshaer
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
خاری که رفته بود به پا زود چاره شد
خارِ به دل خلیدهی ما را کسی ندید...
#محمد_قهرمان
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
دیدی که از برِ ما، دامن کشیده رفتند؟
آنان که می کشیدند یک روز ناز ما را
#محمد_قهرمان
شبتون به دور از دلتنگی💚✋
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
تَنم ضعیف و دِلم تَنگ و جان غَمین باشد
سزای آن که دهد دل به عشق، این باشد
#محمد_قهرمان
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾