🇵🇸 یک روز بهاری 🇵🇸 (فرهنگی_تربیتی)
#داستان نوجوان🎯 ✍ نویسنده: #محسن_رجائی 😎سه جیغ و نصفی…!!🤓 🍀 #قسمت_اول 🍀 📚 مجله #سلام_بچه_ها ده
اما ناگهان از اتاق پذیرایی صدای جیغ و گریه پریا کوچولو بلند می شود.پدر و مادر و پویا به سمت صدا می دوند.مادر،پریا را که می لرزد بغل می کند و مثل پرنده ای که جوجه اش را از دهان مار بیرون کشیده،او را عقب می برد.
با هول و هراس می پرسد:دخترم!چی شده؟!
پدربزرگ به جای پریا جواب می دهد:هیچی بابا... !
خبری نشده...!
یک کلام بهش می گم یک بوس بده بابا جون! همه اش میگه "کرونا می گیرم"!! "کرونا می گیرم"!!
مادر پریا را بیشتر در بغل فشار می دهد و می گوید:خب آقاجون می بینید که همه جا حرف از کروناست.می دونید که گفتند روبوسی نکنید.شما که اصرار می کنید، بچه بیشتر می ترسه.
پدر که استادِ "مطلب عوض کردن" است،مثل سوپرمن وارد صحنه می شود و شاعرانه رو به تلویزیون می گوید:
همه اش تقصیر اینه!!
که چپ میره، راست میره!!
میگه که کی میمیره!!
رو به پسرش ادامه داد:
گل پسرم، پویا! / زود بزن شبکه ی پویا!!
همه زدند زیر خنده.
پدربزرگ هم نتوانست جلوی لبخندش را بگیرد.
و در ادامه: ۲. #جیغ_سیاه... ‼️
السلام علیک یا ربیع الانام
(سلام بر تو ای بهار بشریت!!)
┅═✧❁🦋 یامهدی 🦋❁✧═┅
با ما همراه باشید👇👇👇
https://eitaa.com/yekroozebahari313