فلسطینم
غمم، دردم، غروب غرق معنایم فلسطینم
من آن جغرافیای حسرتم، تنهای تنهایم فلسطینم
پیمبرها گشوده بال معراج از دل خاکم
مقدس مأمن موسى و عيسايم فلسطينم
اذان درد خود را خواندهام با هقهق و آهم
سکوت مسجدی در بند غمهایم فلسطینم
بگو با بادهای سرد دردآور چه میخواهید؟
فرو خفته به خون گلهای زیبایم، فلسطینم
ببین با آهن دشمن چه خواهد کرد آه من
من آن جولانگه طوفان اقصایم فلسطینم
تبر هر چند زخمی زد به زیتونهای باغ من
دوباره سبز خواهد دید رویایم، فلسطینم
مرا آوارهی آوارهای زندگی کردند
به دست کودکانم میشود آباد دنیایم فلسطینم
صدای حق عیسی در هوای اورشلیمم من
میان رومیان تنهایی تلخ مسیحایم فلسطینم
به سنگ صبر خود من میشکافم کوه صهیون را
پریشان خاک خونآلود یحیایم فلسطینم
ملائک دیده حالم، برده سر در زیر بال غم
رسول درد این عصرم، چه تنهایم فلسطینم
شهیدی از بلندیهای جولان میزند لبخند
ز خون دریای احمر ساخته نایم فلسطینم
برادرهای من! آه ای یمن، قفقاز غمدیده
بخوان من آیه انا فتحنایم فلسطینم
هوای غزهام غرق صدای بمب و موشکها
عزای مادران خستهام، طوفان غوغایم، فلسطینم
شهیدان با شما پیمان خون بستم به پای قدس
به زیر متن غیرت مانده امضایم فلسطینم
شعر: #عارف_ساسانی_مراغه_ای
#غزه
#شعر_مقاومت
#فلسطین
#القدس_لنا
#شعر_پایداری
#قدس