1_4938617773652705502.mp3
9.71M
«صبح بهاری» 👆👆👆👆👆👆
باصدای: مهدی خلیلی
#پادکست
📌انتظار را تمرین کنیم...
⚖ بیا قرار بگذاریم تا وقتی دیگر با هم ملاقات کنیم…
وقتی که عدالت فقط یک کلمه روی لبها نباشد و با دستان متّحد انسانهای پاک رقم بخورد.
و همه صدای انسانیت را بشناسند و معنای انتظار را بفهمند.
بیا قرار بگذاریم تا آن روز، انتظار را تمرین کنیم...
📝 #دلنوشته_مهدوی
🌺یــــوســــف زهـــــرا(س) 🌺
🍀 ادعای امامت جعفر برادر امام حسن عسکری (ع) 🍀 داستان 9 روایت شده است در همان هفته که حضرت امام حسن
🍀قصد دستگیری حضرت مهدی"عج" و افتادن در آب🍀
داستان 10
رشیق روایت میکند که: وقتی معتضد ملعون به من و دو نفر دیگر از افراد مورد اعتماد خود دستور داد که حضرت امام حسن عسکری (ع) وفات کرده ، باید که به خانهء او بروید و چراغ با خود ببرید و با کوشش تمام در اطراف خانه او بگردید و هر کس را دیدید ، سرش را با آن چه در خانه است نزد من بیاورید ، و کسی دیگر را برای این کار همراه خود نبرید.؛ پس به امر خلیفه، شب به خانهء آن حضرت رفتیم ، اطراف خانه را گرفته و وارد خانه شدیم. اصلاً هیچ کس و هیچ چیز در آن جا ندیدیم، جز این که منزلی دیدیم که در نهایت صفا و طراوت ، چنان که گویی به تازگی کار ساخت آن تمام شده است. پس سعی زیادی در جستجو و تفحص آن منزل نمودیم. ناگاه جوانی دیدیم که به زیبایی صورت او تا آن لحظه ندیده بودیم. سجاده ای از حصیر انداخته و به عبادت الهی مشغول بود. چنان به نظر می رسید که سجاده او بر روی آب است. پس به سوی او رفتیم. ولی از نهایت خضوع و خشوعی که در برابر خالق یکتا داشت اصلاً توجهی به ما نداشت و همان طور متوجه عبادت خود بود.
احمدبن عبداللّه که یکی از رفقای ما بود ، قصد کرد که به نزدیک آن جوان برود ، همین که قدمی جلو گذاشت ، در آب افتاد و نزدیک بود که غرق شود و در آب هلاک گردد. بعد از محنت و رنج بسیار او را از آب بیرون کشیدیم. بعد نوبت رفیق دیگرمان بود، او نیز مانند رفیق اول در آب افتاد و با سعی و تلاش زیاد او را نیز نجات دادیم. فهمیدم که آن گوهر ولایت و آن اختر برج هدایت را ، الطاف الهی و روحانیت رسالت پناهی ، از مزاحمت دیگران مصون و محفوظ می دارد و تدبیرات و سعی ما برای گرفتن ایشان عاطل ، و خیالات ما برای دستگیری او باطل است.
پس از مدتی متحیر و حیران بودیم و بعد از آن همگی با هم از ایشان عذرخواهی کردیم و گفتیم: ای صاحب ملت! معذرت میخواهیم و امیدواریم که ما را ببخشید و از درگاه الهی از کار زشت خود و بی ادبی که نسبت به شما از ما سر زد ، توبه و استغفار میکنیم.
ولی ایشان اصلاً متوجه سخنان ما نبود و هم چنان به عبادت الهی مشغول بود. به اجبار نادم و پشیمان از آن منزل بیرون آمدیم و همه ی جریان و اتفاقات را برای معتضد تعریف کردیم. خلیفه به کتمان و پوشیده نگه داشتن این امر تأكيد زيادى نمود تا به حدى كه ما را به قتل تهديد كرد.
📚: الغیبه للطوسی/ ص۲۵۰
❤️#دعای_فرج❤️
بسم الله الرحمن الرحیم
اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ،
وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء
ُ
وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ
واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي
الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛
يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني
فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛
يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛
يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
به نیت فرج مولای غریبمان بخونیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
سلام مولای ما ، مهدی جان
این دنیای بی شماست : سرد ، خزان زده ، تاریک ، رعب انگیز ، دلگیر ...
این روزگارِ بی شماست : عطشناک ، بی لبخند ، ملال انگیز ، بی دلخوشی ...
روزهایمان دویدن های مکرر از پیِ نان و شب هایمان مرور مداوم حسرت هاست ...
ما بی شما ... فقط درد می کشیم ...
خدا شما را برساند ...
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
Hekayat Zendgi Hazrate Hamze.mp3
13.21M
📌ادب در برابر حجت خداوند را از جناب حمزه سیدالشهدا علیه السلام بیاموزیم
#پیشنهاد_دانلود
📌 دوست واقعی...
▫️ «تو واقعاً دوست مایی... »
چی از این بالاتر که امام زمان به آدم این جمله رو بگه؟!
«حضرت عبدالعظیم» اینو از امامش شنیده…
دلیلش چی میتونه باشه جز اطاعت محض؟
🌺یــــوســــف زهـــــرا(س) 🌺
🍀قصد دستگیری حضرت مهدی"عج" و افتادن در آب🍀 داستان 10 رشیق روایت میکند که: وقتی معتضد ملعون به من و
🌴استدعای خدمتگزاری حضرت صاحب الزمان (عج)🌴
داستان 11
🌷ابراهیم بن محمدبن مهران روایت میکند که: جمعی از محبان خاندان رسالت و شیعیان دودمان جلالت، چند کیسهء پول از دینار و درهم به پدرم داده بودند که به خدمت حضرت امام حسن عسکری (ع) برساند. من به پیروی از پدر خود ، چند مرحله او را همراهی کردم، چون دو سه منزل از شهر خود دور شدیم، حال پدرم متغیر شد و صورت مرگ را در آینهء خیال مشاهده کرد. در این حال مرا طلبید و وصیت کرد و گفت: " دینارها و دراهم از محبان اهل بیت نزد من امانت است تا آن را به ملازمان حضرت امام حسن عسکری (ع) بدهم و اکنون مرگ خود را نزدیک میبینم و میدانم که کسی جز تو نمیتواند بار رساندن این امانت را از دوش من بردارد، و وصیت من به تو این است که این مال را بگیری و به خدمت آن قبله ارباب دین و کعبه اصحاب یقین ببری و خاطر مرا از این غم رها سازی. " پس به فرمودهء پدرم قبول کردم که آن مال را به امام حسن عسکری (ع) برسانم. پدرم بعد از وصیت ، از این جهان رحلت نمود. من بعد از فوت پدر ، متوجه عراق شدم و قطع منازل و طی مراحل می نمودم. روزی در اثنای سفر با خود گفتم که پدرم وصیت کرده که این مال را به خدمت امام حسن عسکری (ع) تسلیم نمایم و اکنون که آن حضرت رحلت فرموده و من جانشین او را نمی شناسم ، و پدرم نیز در شأن غير از ایشان چیزی به من نگفت که من مال را به او بسپارم!؟... آخر با خود قرار گذاشتم که این مال را به عراق ببرم و با کسی در این خصوص صحبت نکنم، و اگر خبر روشنی شنیدم که از رنج امانت راحت میشوم و امانت را میرسانم ، وگرنه ، به هر گونه که خودم بخواهم این مال را برای فقرا و مساکین مصرف کنم.
هنگامی که به بغداد رسیدم به منزلی رفتم ، و بعد از چهار روز شخصی نامه ای به من داد، در آن نامه نوشته بود که " ابراهیم بن محمدبن مهران، همراه تو چنین کیسه های پولی هست که مقدارش این است و در هر یک از آن کیسه ها فلان مقدار درهم و دینار است. اگر میخواهی وصیت پدر را به جای آوری، آن مال را به قاصد ما بده." چون این خبر صحیح و دلیل صریح را دیدم و شنیدم، چاره ای غیر از تسلیم آن مال نداشتم و همهء آن چه با من بود به قاصد آن حضرت دادم و عرض کردم: آرزو دارم که به پای بوسی آن آستان مشرف شوم و استدعا نمایم هم چنان که پدرم به بعضی از خدمات ایشان مأمور بود و به اخلاص تمام و کوشش بسیار اوامر را به انجام میرسانید ، من نیز بعد از پدر به همان عنوان از خدمتکاران ایشان باشم. چون چند روز از دادن آن مال گذشت ، نامه ای از جانب حضرت صاحب الزّمان (عج) رسید که مضمون دلپذیرش این بود که: " یا محمد! همه ی آن چه ارسال کرده بودی رسید ، و بعد از این تو را به جای پدرت مقیم ساختیم. باید که از جاده شریعت قدم بیرون نگذاری. " چون از این نامه مطلع شدم بی نهایت خوشحال و مسرور شدم و از بغداد به خانهء خود مراجعت نمودم.
📚: اصول کافی، ج ۱، ص ۵۱۸
در اصول کافی این داستان به نقل از محمد بن ابراهیم بن مهزیار میباشد.
❤️#دعای_فرج❤️
بسم الله الرحمن الرحیم
اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ،
وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء
ُ
وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ
واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي
الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛
يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني
فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛
يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛
يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
به نیت فرج مولای غریبمان بخونیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
امام زمان علیه السلام فرمودند:
هر زمان قصد کردید به سبب ما،
به سوی خداوند و به سوی ما توجه کنید، بگوئيد :
✨سلام على آل یس...
📚الاحتجاج (طبرسی) ج2 ص492
❗️⚠️نکته مهم: شرح زیارت شریف آل یاسین صد قسمت ده دقیقهای میباشد. لذا ان شاءالله ادامه مباحث در طول زمان در کانال بارگذاری خواهند شد.✅
📌 پیشنهاد⬇️
1⃣شما عزیزان می توانید شرح زیارت را در برنامهی روزانه خود قرار داده
2⃣یا اینکه هر دو یا سه روز در هفته یک بخش را بگنجانید.
Tarjoman 1.m4a
9.86M
🌤 *شرح زيارت آل ياسين* 🌤
🔸 قسمت اول: مقدمه
🎙 دكتر عليرضا هزار
⏰ ١٠ دقيقه
🖌 آنچه در اين بخش مى شنويم:
✨ منبع زيارت آل ياسين
✨ سبك خاص نامهنگارى در زمان امام زمان سلاماللهعليه باب شد...
✨ توقيع و ناحيه مقدسه در عصر امام زمان ارواحنا فداه يعنى:
✨ زيارت آل ياسين قسمتى از پاسخ امام زمان عليهالسلام به نامهى مهم جناب حميرى است...
#شرح_زيارت_آل_ياسين
📌دوستان امام زمان...
🔸 پشیمان بود، اما پشیمانی دیگر سودی نداشت. پیش از آنکه آتش خشم، کار دستش بدهد، باید فکر این روزها را میکرد.
هرچه داشت و نداشت را بابت دیهٔ سنگینی که برایش بریدند، از دست داده و بهترین روزهای جوانیاش در زندان تباه شده بود.
🔹 روزی که از زندان آزاد شد، به خودش قول داد که گذشته را رها و از نو شروع کند، اما گذشته او را رها نمیکرد! انگار ننگ سوءسابقه تا ابد بر پیشانیاش نقش بسته بود.
هرجا که میرفت به چشم مجرم نگاهش میکردند. کسی از تقاص پسدادن و پشیمانیاش نمیپرسید، فقط به جرم گذشته، قضاوت و طردش میکردند.
🔸 کلافه از ساعتها جستوجوی بینتیجه و خسته از قضاوت مردم، بیهدف در خیابانها پرسه میزد. به خودش که آمد، روبهروی خیابان منتهی به جمکران بود. دلش لرزید. با قدمهای بلند به سمت جمکران حرکت کرد.
چشمش به گنبد و گلدستههای مسجد که افتاد، اشک از چشمانش جاری شد؛ به اشکهایش اجازه داد تا دلش را شستوشو دهند.
سبک شده بود. دلش میخواست پرواز کند. میدانست اینجا پناهگاهی امن است و کسی او را قضاوت نمیکند.
🔹 با قدمهای آرام، جوری که آرامشِ فرشتههای معتکفِ مسجد بههم نخورد، به سمت ورودی مسجد حرکت کرد. در حالیکه با خودش فکر میکرد: کاش کسانی که دم از دوستی امام زمان میزدند، کمی شبیه «او» بودند! مهربان و دلسوز و پناه بیپناهان…
📖 #داستان_کوتاه
❤️#دعای_فرج❤️
بسم الله الرحمن الرحیم
اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ،
وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء
ُ
وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ
واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي
الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛
يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني
فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛
يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛
يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
به نیت فرج مولای غریبمان بخونیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
Tarjoman 2.m4a
10.16M
🌤 شرح زيارت آل ياسين 🌤
🔸 قسمت دوم: مقدمه ٢
🎤 دكتر عليرضا هزار
⏰ ١٠ دقيقه
🖌 آنچه در اين بخش مى شنويم:
✨ امام سلام الله عليه با دو گلايه فرمايش خود را در نامه آغاز فرمودند:
✨ از منظر علما و محدثين، اين زيارت شريف پيوستى با فضاى اجتماعى شيعيان دارد و امام آن را به عنوان...
✨ شايد مسأله اصلى جامعه شيعه كه حضرت به شكل تلميحى نسبت به آن اعتراض مى فرمايند اين بوده است كه...
#شرح_زيارت_آل_ياسين
🌺یــــوســــف زهـــــرا(س) 🌺
🌴استدعای خدمتگزاری حضرت صاحب الزمان (عج)🌴 داستان 11 🌷ابراهیم بن محمدبن مهران روایت میکند که: جمعی ا
🍀استدعای کفن از حضرت مهدی (عج)🍀
داستان 12
عیسی بن نصر روایت میکند که: " علی بن زیاد ضمیری، نامه ای به همراه اموال برای حضرت (مهدی"عج") ارسال داشته بود و از ملازمان آن آستان ملائک آشیان ، استدعای کفن نموده بود. نامه ای به او دادند به این مظمون که " اکنون تو به کفن نیازی نداری ، چون تو به سن هشتاد سالگی برسی در آن وقت به کفن احتیاج داری. ان شاءالله تعالی در آن وقت آن چه را که طلبیدی ، ارسال خواهد شد. " چون عُمر علی بن زیاد ، به هشتاد سال رسید ، شخصی از ملازمان حضرت صاحب ، کفنی به او داد و بعد از رسیدن کفن ، علی به رحمت ایزدی پیوست.
📚: اصول کافی ج ۱ص۵۲۴
❤️#دعای_فرج❤️
بسم الله الرحمن الرحیم
اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ،
وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء
ُ
وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ
واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي
الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛
يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني
فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛
يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛
يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
به نیت فرج مولای غریبمان بخونیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#سلام_امام_زمانم
مهدی جان (عج)
ای #زیباترین فصل
فصل ظهور تـــــو
ای غائب از نظر!...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
Tarjoman 3.m4a
9.91M
🌤 شرح زيارت آل ياسين 🌤
🔸 قسمت سوم: مقدمه ٣
🎤 دكتر عليرضا هزار
⏰ ١٠ دقيقه
🖌 آنچه در اين بخش مى شنويم:
✨ در اينجا إذا ظرف زمان است اما متضمّن معناى شرط هم هست و اينگونه معنا مى شود:
✨ توجه كردن اراده مى خواهد، يعنى:
✨ توجه يك وسيله و سببى مى خواهد، يعنى:
✨ در اين عالم آنچه كه بايد سبب توجه قرار بگيرد:
✨ از كارهاى شيطان اينست كه...
✨ توجه دو جهت دارد:
#شرح_زيارت_آل_ياسين
🌺یــــوســــف زهـــــرا(س) 🌺
🌴استدعای خدمتگزاری حضرت صاحب الزمان (عج)🌴 داستان 11 🌷ابراهیم بن محمدبن مهران روایت میکند که: جمعی ا
🍀 شفای پای اسماعیل بن حسن توسط حضرت قائم 🍀
داستان 13
صاحب کشف النعمه گوید که این حکایت را من از برادران صحیح القول شنیدم و آن کسی را که این ماجرا برایش اتفاق افتاده بود را ندیدم. اما چون در وقوع این حکایت شک ندارم، نقل میکنم.: در عهد منتصر عباسی، شخصی به نام اسماعیل بن حسن، از دهی به نام هرقل و از توابع حله بود و در ران چپ او به مقدار یک مشت انسان (زخمی) که آن را ثوثه میگویند به وجود آمد و در هر فصل بهار می ترکید و از آن خون و چرک بیرون می آمد و درد آن او را از هر کاری باز می داشت و برای نماز خواندن هم مشکل داشت. وقتی به حله آمد و به خدمت رضیّ الدین علی بن طاووس رفت، از آن مرض شکایت نمود و سید رضی جراحان حله را طلبید. جراحان بعد از دیدن زخم گفتند: این ثوثه بر بالای رگ اکحل برآمده است و علاج آن تنها منحصر به بریدن است و اگر آن را ببریم، احتمال دارد رگ هم بریده شود و اگر رگ قطع شود، اسماعیل می میرد و علاج این بیماری خطر بزرگی دارد و ما آن را انجام نمی دهیم.
سید رضی به اسماعیل فرمود: من به بغداد خواهم رفت، صبر کن تو را نیز همراه ببرم تا به اطبّاء و جراحان بغداد هم تو را نشان دهم ، شاید اطلاع آنها بیشتر باشد و بتوانند درد تو را معالجه کنند. چون سید رضی الدین به بغداد آمد ، اطباء و جراحان بغداد را طلبید. همهء آنها بعد از دیدن زخم او همان تشخیص را دادند و همان عذر را آوردند. اسماعیل از شنیدن این سخنان بسیار متألم شد و سید رضی به او گفت: حقتعالی نماز تو را با وجود این نجاست که به آن آلوده ای، می پذیرد و صبر کردن بر این درد بی اجر و ثواب نیست.
اسماعیل گفت: حال که چنین است، من برای زیارت به سامره می روم و به ائمهء هدی علیهم السلام استغاثه می برم. پس راهی سامره شد. صاحب کشف النعمه گوید که: من از پسرش شنیدم که اسماعیل تعریف نموده است، هنگامی که به آن شهر منور (سامرا) رسیدم و زیارت امامین همامین، امام علی النقی (ع) و امام حسن عسکری (ع) را به جای آوردم، به سردابه رفتم و شب در آن جا به حقتعالی بسیار التماس کردم و نالیدم و به حضرت صاحب الامر علیه السلام استغاثه بردم، و صبح به طرف دجله رفته و لباس شستم و غسل زیارت کردم و کوزه ای را پر آب کرده و راهی آن شهر مقدس شدم، تا بار دیگر زیارت کنم. هنوز به قلعه نرسیده بودم که دیدم چهار سوار می آیند. چون در حوالی جمعی از شرفا منزل داشتند، گمان کردم که مگر از آنها باشند، چون به من رسیدند، دیدم که دو جوان شمشیر بسته اند، یکی از آنها ریش و سبیلی مرتب داشت و دیگری پیری بود با وضعی پاکیزه و نیزه ای در دست داشت. جوان دیگر شمشیری حمایل کرده و فرجی*(* خرقه، جامه ای ردا مانند که بر روی جامه های دیگر بر تن کنند.) بر بالای آن پوشیده و نیزه ای در دست داشت.
پس آن پیر در سمت راست آن فرجی پوش قرار گرفت و ته نیزه را بر زمین گذاشت و آن دو جوان در طرف چپ ایستادند، و صاحب فرجی در میان راه مانده و به من سلام کردند. چون جواب سلام دادم، فرجی پوش فرمود: فردا روانه می شوی؟ گفتم: بلی ، فرمود: پیش بیا تا ببینم که چه چیز تو را آزار می دهد. به خاطرم رسید که اهل صحرا از نجاست دوری نمی کنند، من غسل کرده و لباسم را آب کشیده ام و لباس هنوز خیس است، پس اگر دستش به من نرسد بهتر است. در این فکر بودم که خم شد و مرا به طرف خود کشید و دست مبارکش را بر آن جراحت گذاشت و فشار داد به طوری که درد گرفت. بعد از آن بلند شد و بر زین قرار گرفت و گفت: افلحت یا اسماعیل ، من گفتم: افلحت و افلحتم و در تعجب بودم که او نام مرا از کجا می داند و باز همان شیخ به من گفت: خلاص شدی و رستگاری یافتی.
سپس گفت: این فرجی پوش حضرت امام علیه السلام است. من ران و رکاب او را بوسیدم. امام راهی شد و من در رکابش می رفتم و گریه میکردم. به من فرمود: برگرد ، من گفتم:هرگز از تو جدا نمی شوم. باز فرمود: برگرد ، مصلحت تو در برگشتن است ؛ و من همان پاسخ را دادم. آن شیخ گفت: ای اسماعیل ، خجالت نمی کشی ، امام دوبار فرمود که برگرد و تو بر خلاف حرف امام عمل می کنی؟ این حرف در من اثر کرد ، ایستادم ، چون چند قدم دور شدند ، حضرت به من فرمود: هنگامی که به بغداد برسی ، منتصر تو را خواهد طلبید و به تو عطائی خواهد کرد ، از او چیزی قبول نکن و به فرزند ما رضی بگو که چیزی در مورد تو به علی بن عوض بنویسد که من به او سفارش می کنم که هر چه تو بخواهی ، به تو بدهد. من در همان جا ایستاده بودم که از نظر من غایب شد و من بسیار تأسف خورده و ساعتی همان جا نشستم و بعد از آن به شهر برگشتم.
مردم شهر وقتی مرا دیدند، گفتند: حالت چطور است؟ چرا این طور دگرگون شده ای، دردی داری؟ گفتم: نه ، گفتند: با کسی دعوا و نزاعی کرده ای؟ گفتم:
نه ، اما به من بگوئید که این سواران را که از این جا گذشتند، دیدید؟ گفتند ، شاید که ایشان از شرفا باشند. گفتم: از شرفا نبودند، بلکه حضرت امام علیه السلام بود. پرسیدند: کدام یک !،
❤️#دعای_فرج❤️
بسم الله الرحمن الرحیم
اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ،
وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء
ُ
وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ
واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي
الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛
يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني
فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛
يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛
يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
به نیت فرج مولای غریبمان بخونیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
•°~🌱🌸
❣السلام علیک یا صاحب الزمان
ای بهترین بهانہ خلقت ظہور کن
صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن
آقا بیا و با قدمی گرم و مہربان
قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن
صبر و قرار رفته ز دلہای عاشقان
با دسٺ عشق آتش دل را صبۅر کن
#اللهمعجللولیکالفرج💙
Tarjoman-4.mp3
10.09M
🌤 شرح زيارت آل ياسين 🌤
🔸 قسمت چهارم: مقدمه ٤
🎤 دكتر عليرضا هزار
⏰ ١٠ دقيقه
🖌 آنچه در اين بخش مى شنويم:
✨ ولايت و محبت اهل بيت عليهم السلام سببيت دارد، اما يك مسأله رفيع تر هم هست:
✨ جمله بسيار مهمى در زيارت جامعه كبيره در اين معنا آمده: " وَمَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِکمْ " و اين طريق انحصار است نه پيشنهاد! به ديگر سخن:
✨ فضاى معرفتى توحيدى كه از اهل بيت عليهم السلام مى آموزيم اينگونه است كه:
✨نکاتی که از كلمه الينا در فرمايش حجت خدا عليه السلام مى فهميم
#شرح_زيارت_آل_ياسين
🌺یــــوســــف زهـــــرا(س) 🌺
🍀 شفای پای اسماعیل بن حسن توسط حضرت قائم 🍀 داستان 13 صاحب کشف النعمه گوید که این حکایت را من از برا
🍀اطلاع حضرت از پولهای ارسالی🍀
داستان 14
جعفربن همدان گوید که: محمدبن شادان ، چهارصد و هشتاد درهم نزد من گذاشته بود که من آن مبلغ را به وسیله ی شخصی به خدمت حضرت صاحب الزمان علیه السلام بفرستم. من با خود گفتم: از پانصد درهم، بیست درهم کمتر است، پس از مال خود بیست درهم به آن اضافه نمودم و پانصد درهم را به خدمت محمدبن احمد قمی فرستادم و منتظر بودم که نامه ی رسیدن آن مبلغ به من برسد و اطمینان قلب حاصل گردد. روزی شخصی به مجلس من آمد و گفت: من از طرف محمدبن احمد قمی ، نامه ای برای تو دارم. نامه را خواندم ، نامه ی حضرت صاحب الامر علیه السلام بود که محمدبن احمد قمی فرستاده بود ، به این مضمون که پانصد درهم که بیست درهم آن از مال تو بود ، واصل شد.
📚:کمال الدین ؛ صدوق؛ ج۲ص۵۰۹