📌 منتقم حسین نمیآیی؟
▪️ دست راست را زدند، سوار از پا نیفتاد.
دست چپ را زدند، سوار از پا نیفتاد.
مشک را که زدند، سوار ناامید شد.
نیازی به عمود آهنی نبود...
▫️ #بفرمایید_روضه ۹ ؛ #محرم
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#التماس_دعا
@yousefezahra
📌 منتقم حسین نمیآیی؟
▪️ روی سینه نشست. خنجر را محکم گرفت.
در هیاهوی صدای لشکر، سمّ اسبان و جیغ دخترکان، صدای مادری تنش را لرزاند.
- ولدی... ولدی...
▫️ #بفرمایید_روضه ۱۰ ؛ #محرم
@yousefezahra
📌 منتقم حسین نمیآیی؟
▪️ عمه همه را سوار کرد. آخرین نفر خودش بود. نگاهی به سرِ بریدهٔ عباس کرد.
خبری از زانوهای عباس نبود تا عمه سوار مرکب شود...
▫️ #بفرمایید_روضه ۱۱ ؛ #محرم
@yousefezahra
📌 منتقم حسین نمیآیی؟
▪️ مرد با تعجب گفت: «این سکهها چیست که به من میدهی؟» شمر خندید و گفت: «بگیر پاداش خنجریست که ساخته بودی. الحق که خوب صیقل خورده بود.»
▫️ #بفرمایید_روضه ۱۲ ؛ #محرم
@yousefezahra
📌 منتقم حسین نمیآیی؟
▪️ شام را آمادهٔ مهماننوازی کرده بودند.
با ورود کاروان اسیران، مردم برای استقبال، سنگ تمام گذاشتند. امروز سنگهای کوچههای شام، به جای زمین، در مشت مردم بود...
▫️ #بفرمایید_روضه ۱۳ ؛ #محرم
@yousefezahra
📌 منتقم حسین نمیآیی؟
▪️ روبهروی لشکر دشمن ایستاد.
چیزی برای گفتن از نسب خود نداشت.
برای همین خودش را اینگونه معرفی کرد: «امیری حسین و نعم الامیر». سه روز بعد وقتی بنیاسد شهدای کربلا را دفن میکردند، «جون»، خوشبوترین و روسفیدترین یار امام بود.
▫️ #بفرمایید_روضه ۱۴ ؛ #محرم
@yousefezahra
📌 منتقم حسین نمیآیی؟
▪️ چند روزی بود که در کانال کمیل در محاصرهٔ عراقیها بودند. خبری از آب نبود.
آب جیرهبندی شده هم، تمام شده بود.
همهجا را دود گرفته بود. اشک از چشمانش جاری شد. حالا معنی روضه را میفهمید.
عطش باعث شده بود همهجا را پر از دود ببیند.
▫️ #بفرمایید_روضه ۱۶ ؛ #محرم
@yousefezahra
📌 منتقم حسین نمیآیی؟
▪️ پدر هر کاری کند، پسر یاد میگیرد.
مثلاً اگر در رکوع، انگشتر ببخشد. و «او» هم در گودال قتلگاه، انگشتر را با انگشت بخشید. نخواست او دستِ خالی از گودال برگردد.
▫️ #بفرمایید_روضه ۱۷ ؛ #محرم
@yousefezahra
📌 منتقم حسین نمیآیی؟
▪️ از دور بابا را دیده بود که سرِ علیاکبر را روی دامن قرار داده و صورت به صورتش گذاشته است. توی خرابه، پاهای کوچکش را دراز کرد. با دستان کوچکش سرِ بابا را به دامن گرفت. خم شد و سر را به صورت بابا گذاشت.
چقدر زود بابا بغلش کرد!
▫️ #بفرمایید_روضه ۱۸ ؛ #محرم
@yousefezahra
📌 منتقم حسین نمیآیی؟
▪️ فرمانده با تعجب پرسید: «علمدار این علم کیست که جایجای آن پر از جای تیر است، جز جای دست علمدار؟»
گفتند: «این علم دست ابوالفضل عباس بوده است.»
▫️ #بفرمایید_روضه ۱۹ ؛ #محرم
@yousefezahra
📌 منتقم حسین نمیآیی؟
▪️ - بابام کجا رفته؟
- رفته سفر…
- بدون عمه؟!
▫️ #بفرمایید_روضه ؛ #محرم
@yousefezahra
📌 منتقم حسین نمیآیی؟
▪️ پرسید: «امسال راهپیمایی اربعین میای؟»
گفتم: «دلم میخواد، اما نمیتونم. مشکل مالی دارم و البته کلی کار عقبمانده…»
گفت: «الان توی این اوضاع اگه بتونی بیای هنر کردی. اگه عاشق باشی برای خشنودی عشقت، قرض هم میکنی.»
گفتم: «شاید سال بعد…»
گفت: «مطمئنی سال بعد هستی؟ اربعین رژه لشکر امام زمان هست. جا نمونی رفیق!»
راست میگفت. اربعین پول نمیخواد، عشق امام زمانی میخواد!
▫️ #بفرمایید_روضه ۲۲ ؛ #محرم
@yousefezahra