🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
﷽
#داستانک_مهدوی
#خدمت_به_حضرت
#امام_صادق علیه السلام
▫️خراسانی بود،
شغلش تجارت،
دلش دوستدار اهل بیت.
آمد پیش خدمتکار امام.
گفت: بیا جایمان را عوض کنیم؛
از امروز، من خدمتکار امام، تو صاحب همه دارایی من. قبول؟!
خدمتکار گفت:
باید اجازه بگیرم. صبر کن تا خبرش را بیاورم.
آمد پیش امام.
گفت: اگر روزی خدا شرایط خوبی پیش رویم بگذارد، شما مخالفت خواهید کرد؟
شنید:
من حتی از اموال خودم به تو میبخشم،
پس چطور مانع بخشش دیگران شوم؟!
خدمتکار اصل قصه را تعریف کرد.
امامش قبول کرد.
خوشحال رفت تا خبر را به تاجر خراسانی بدهد؛
هنوز بیرون نرفته بود که باز صدای امام زمانش را شنید:
«به پاس خدمت هایت، پندی به تو می دهم.
بعد باز هم اگر خواستی بروی، برو! »
برگشت،
دوباره نشست تا پند مولایش را بشنود.
امام صادق علیه السلام فرمود:
« ... روز قیامت، شیعیان ما وابسته به ما هستند.
آن روز، هر کجا که ما برویم، آن ها هم خواهند آمد.»
خدمتکار گفت:
«پس من از پیش شما جای دیگری نخواهم رفت.
تا حالا خدمتکار شما بوده ام، از این به بعد هم خدمتکار شما خواهم بود.»
این را گفت و برگشت پیش تاجر خراسانی.
تاجر از همان نگاه اول، فهمید خبری شده.
گفت: ظاهرت خبر می دهد منقلب شده ای.
حال برگشتنت همان حال وقت رفتن نیست.
قصه را گفت،
دو تایی آمدند محضر امام.
امام دوستی تاجر خراسانی را پذیرفت.
هزار سکه هم به خدمتکار وفادارش بخشید.
📚 بحارالانوار ج ۵۰ ص ۸۷.
🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊
🌹یــــوســــف زهـــــرا (س)🌹
http://eitaa.com/joinchat/1998651393Cf34e69b927