(شهادت مادرم افسانه نیست)
#زهرای_اطهر
ای فاطمه! که دخت شاه انبیایی
در بین مخلوق خدا خیرالنسایی
هم مادر بابا و ، مام اولیایی
حتی شفیع خلق، در روز جزایی
آیا چگونه ظالمان با تو عدویند؟
این نابکارارانی که با تو در نبردند
با هتک حرمت بر حریمت حمله کردند
بر در زدند آتش، چهسان گویند مردند؟
والله عمری را ، به نامردی سپَردند.
مغلوب شیطانند و راه او بپویند
اینان که پهلوی شریفت را شکستند
هم رشتهی عمر تو را از هم گسستند
شد محسنات سِقط و به خوشحالی نشستند
میخِ در و ضربِ لگد هم شاهدستند
آیا چهسان این ظلم را افسانه گویند؟
غصب فدک کردند از دخت پیمبر
از همسر شیر خدا ، زهرای اطهر
کردند حتی غصب تخت و جاه حیدر
این تشنگان قدرت ، این قوم ستمگر
چون غیر سود خویشتن چیزی نجویند
کافر یقیناً ، پیرو قرآن نباشد
پابند عدل و منطق و میزان نباشد
چون مسلکش جز مسلک شیطان نباشد
در ظاهر است انسان ، ولی انسان نباشد
حیوان و انسان همچنان سنگ و سبویند
تبریک اگرچه بر علی گفتند در خم
بودند اما از خباثت ، در تلاطم
با خدعه و تزویر و با زور و تحکم
کِشتند بذر کینه را ، در بین مردم
این غاصبان که نزد حق بی آبرویند
فرموده در قرآن خدا بر خصم ابتر
کوثر بود زهرا و ساقی اَست حیدر
زین رو بوَد مولا علی (ساقی) کوثر
هستند چون این دو ، عزیزان پیمبر
زین موهبت چون خار بر چشم عدویند
سید محمدرضا شمس (ساقی)
(السَّلامُ عَلَیْكِ يٰا فاطِمَةَ الزَّهرٰاء)
#زهرای_اطهر
وقتی که ظلمت ، ادعای نور میکرد
هر روز را ، مثل شب دیجور میکرد
افکار مسموم جهالت ، از رذالت...
طفلی که دختر بود را در گور میکرد
قلبی که حتی میتپید از شوق دختر
او را جهالت بر خطا ، مجبور میکرد
میزد به قلب مادران ، زخم عمیقی
با طعنه حتیٰ زخم را ناسور میکرد
دخترستیزی بود چونکه رسم اعراب
هر مادری را رسمشان، رنجور میکرد
در آن زمان جهل و موهوم و خرافات
گوش جهان را کر ، صدای زور میکرد
ماهی درآن تاریکی عِصیان و بیداد
خفاش های جاهلی را ، کور میکرد
"زهرای اطهر"(س) بود آن ماه درخشان
کز طلعتش ، خورشید را مستور میکرد
شد کوثری نازل ، که اِعطای خدا بود
کِه ابتران را جاریاش مقهور میکرد
(ساقی) منوّر شد جهان از این ولادت
وقتی که ظلمت ، ادعای نور میکرد .
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#میلادنورمبارک