🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
﷽
🌸🍃#ملاقات_باامامزمان🍃🌸
قسمت اخر
پس از آن، فرمودند: كار دیگری؟ گفتم: نه، اجازه می فرمایید بروم؟ فرمودند: «فی امان الله»؛ بفرما. پس برخاسته و خداحافظی كرده و بیرون آمدم و با خود گفتم امروز وسط هفته است، آقای اصفهانی در وسط هفته به كوفه و
یا سهله نمی آید. پس با عجله در هوای گرم برگشتم به نجف و حدود
سه بعدازظهر بود، مستقیماً به خانه سید آمدم و در زدم. خادم ایشان حاج عبدالحمید آمد، گفت: شیخ عبدالنبی! چه می خواهی؟ گفتم: آقا را می خواهم. گفت: آقا در بالاخانه است. گفتم: خدمتشان عرض كن فلانی است. رفت و برگشت و گفت: بفرما.
پس به بالاخانه رفتم، دیدم آقا در آن جا نشسته و مشغول مطالعه است. سلام كردم، جواب دادند و فرمودند: بفرما. پس شروع كردم آن مسائل را یكی بعد از دیگری گفتم و آقا همان گونه كه آنجا پاسخ دادند، فرمودند؛ شیخ چنین گوید و آخوند چنین و حكم واقع این است و تمام مسائل را مانند آن جا جواب داد و من سؤال دیگری نداشتم، پس سید تبسم كرده و به لهجه اصفهانی خود فرمودند: حاج شیخ عبدالنبی! حالا یقین كردی؟ گفتم: بله آقا! و برخاسته و آمدم و یقین كردم كه سید مورد توجه وعنایت خاص آقا امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - می باشد.»(1)
1 - رك: گنجینه دانشمندان، سید محمد مهدی مرتضوی لنگرودی، ج 9، ص 315 - 318 .
🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊
🌹✨یــــوســــف زهـــــرا (س)✨🌹
🌍 http://eitaa.com/joinchat/1998651393Cf34e69b927