براى سلامتى خودتون و آقاى راننده صلوات.
باز هم همه صلوات فرستادند. با خودم گفتم عجب آدمايى هستيم. وقتى تصادفى مىبينيم، به فكر سلامتى مىافتيم. در اين فكر بودم كه دو مرتبه اتوبوس ترمز كرد. عوار
ضى قم رسيده بوديم. از دور گنبد طلايى حضرت معصومه)س( خودنمايى مىكرد. باديدن گنبد، همگى آهسته سلام دادند و ذكر گفتند.
پس از رسيدن به قم و رفتن به حرم و خواندن نماز مغرب و عشا، يكى از دوستان گفت : زود باشيد جمكران دير مىشه.
از قم تا جمكران خيلى طول نكشيد. چراغهاى روشن اين مسجد كه چون جزيرهاى در دل اقيانوس مىنمود، از دور جلوهاى زيبا داشت. منارههاى مسجد مانند دو دست سوى آسمان بلند شده بود و همگان را به سوى پروردگار سوق مىداد. همين كه مسافران مسجد را ديدند، براى سلامتى امام زمان صلوات فرستادند. از هر گوشه ماشين صداى ذكر و صلوات شنيده مىشد. خيلى عجيب بود. اين همه آدم تو اين سرما براى چه جمع شدهاند. در اينجا، از همه جاى ايران اتوبوسهايى ديده مىشد؛ اتوبوسهايى با پارچه نوشتههاى سبز و سفيد كه مثل كشتىهاى كوچك و بزرگ كنار اين جزيره معنوى پهلو گرفته بودند. بىدرنگ صحن مسجد را پشت سر گذاشتيم و وارد مسجد شديم. پيرمردى خوش سيما و نورانى پشت پيشخوان كفشدارى ايستاده بود. وقتى كفشهايم را به او دادم، با لبخندى مليح شمارهاى را دو دستى به من داد و گفت : التماس دعا جَوون.
وارد مسجد كه شدم ديگر احساس سرما نمىكردم، از دور محراب زيباى مسجد توجهم را جلب كرد. به فكر مادرم افتادم. ياد روزهايى كه دستم را مىگرفت و به مسجد محله مىبرد.
مسجد پر از جمعيت بود. در قسمت انتهايى جايى خالى يافتم. فكر مادرم از يك طرف و آشنا نبودن با اعمال مسجد از طرف ديگر، مرا بر آن داشت در آن گوشه خلوت بمانم تا دوستانم اعمالشان را انجام دهند. پس با آنها خدا حافظى كردم. قرار گذاشتيم بعد از نماز صبح كنار جايگاه جمع آورى نذورات همديگر را ببينيم.
همان جا نشستم، زانو هايم را بغل گرفتم و در جمعيت خيره شدم. اكثراً تسبيح در دست داشتند و چيزى را تكرار مىكردند كه بعداً فهميدم عبارت : «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» است. با خود فكر كردم چه حالى دارند اينها، توى اين سرما اين همه راه آمدهاند تا نماز بخوانند.
نگاهى به ساعت كردم. بيست دقيقه به يك نصف شب مانده بود. با خود گفتم : حالا كجا اذان صبح كجا. كى حال داره اين همه وقت بيدار باشه. سرم را روى زانو گذاشتم و در فكر مادرم فرو رفتم. وقتى پدرم به رحمت خدا رفت، او هم مادرم بود هم پدرم. اگر زحمتهاى او نبود من هرگز نمىتوانستم به دانشگاه راه يابم.
در اين فكرها بودم كه احساس كردم جوانى كنارم نشست و مهر و تسبيحش را روى زمين گذاشت. آهسته نگاهش كردم حدود 24 تا 25 ساله بود. از لباس و كيفش احتمال دادم دانشجو باشد. اول از نوع نماز و گريهاش ناراحت شدم و گفتم بعيد است بتوانم در كنارش استراحت كنم؛ ولى بعد با خودم گفتم : مگه خوابگاه اومدى؟ دو مرتبه به حال و هواى خودم برگشتم؛ ولى مخفيانه او را زير نظر داشتم. قبل از اينكه نمازش را شروع كند، دو زانو نشست و اين كلمات را زمزمه مىكرد.
به هواى كوى تو آمدم كه رها ز بند هوا شوم
به اميد روى تو آمدم كه ز تو كامروا شوم
نه رها ز بند هوا شدم نه ز يار كامروا شدم
متحيرم به كجا شوم كه دگر ز فكر رها شوم
كتابى در دستش بود ولى اينها را از حفظ مىخواند. بعد نمازى مخصوص خواند. نماز اولش كه تمام شد، تسبيح به دست گرفت و نمازى ديگر آغاز كرد. نمازش كه تمام شد، سجدهاى طولانى كرد.
با خود گفتم : حتماً مادر اين جوان هم بيمارستانه. خيلى بىتابى مىكرد. اشكهاى چشمش كه روى فرش مسجد مىريخت، نشان دهنده سوز و عشقاش بود.
گفتم : ببخشيد :...
او كه نمىخواست اشك چشمش را ببينم، با دستش نيمى از صورتش را پوشاند و گفت : بفرماييد.
مادرتون مريضه.
نه، چطور مگه؟
حتماً پدرتون مريض شده.
نه عزيز من.
پس براى كى اين طور دعا مىكردين؟
براى سلامتى آقا.
با كمال شرمندگى بىمعنا بودن پرسش هايم را دريافتم. گفتم : معذرت مىخوام، اولين باره مىآم اينجا؛ مىشه يه كم توضيح بدين.
دعا براى امام زمان يعنى چه؟ او كه رو به قبله نشسته بود، به طرف من برگشت؛ چهار زانو نشست و گفت : دانشجويى؟ گفتم : بله.
منم دانشجوام. حتماً منظورت اينه كه امام زمان چه احتياجى به دعاى ما داره؛ امام زمان احتياجى به دعاى مردم نداره؛ ولى مردم با دعا براى او نهايت عشق و علاقه خود شونو نشون مىدن. اين تنها يكى از وظيفههاى شيعيان در برابر امام زمانه.
بعد صداى مادر را شنيدم : عزيزم، حالت خوب است؟
بىاختيار گريهام گرفت، گفتم : مادر خوبى؟
گفت : آره عزيزم، الحمدلله.
مادرم در حالى كه صدايش مىلرزيد گفت : عزيزم، ديشب كجا بودى؟
بعد گريه افتاد و ادامه داد، راست بگو ديشب كجا بودى؟
اشكم را پاك كردم و گفتم : خدمت آقا.
و ديگر گريه امانمان نداد نه من را و نه مادر را... .
🌼یــــوســــف زهـــــرا(س)🌼:
#قسمت_آخر
#مینمال_مهدوی
برا چى؟
اينكه آن حضرت گردن ما حق داره نه تنها ما، كه گردن همه هستى حق داره.
اين وظايفى كه مىگى چيه؟
يكدفعه متوجه شدم بعضى از كسانى كه كنار ما مشغول خواندن دعايند، به ما نگاه مىكنند. گويا به گفت و گوى ما در آن موقعيت اعتراض داشتند. كمى خود را به جوان نزديك كردم و آهستهتر گفتم : بفرماييد.
گفت : خوب معلومه ما خيلى وظيفه نسبت به امام زمان داريم. اولين و اصلىترين وظيفه ما معرفت و شناخت امام زمانه. من با شنيدن اين جمله احساس خجالت كردم و سرم را زير انداختم. نشناختن امام زمان براى
كسى كه خودش را شيعه و پيرو او مىداند، راستى خجالت آور است. به خودم گفتم :اى بىمعرفت!
وظيفه دوم اينكه انتظار فرج و ظهور حضرت رو داشته باشه. در واقع اگه كسى خوب آن حضرت رو بشناسه، به هيچكس دل نمىبنده و هميشه منتظرش مىمونه. ديگه اينكه از دورىاش غمگين و ناراحته. وظيفه ديگه اينه كه براى سلامتىاش دعا كنه. البتّه صدقه براى سلامتى حضرت، آثار عجيبى داره كه من تجربه كردام.
يكدفعه به ياد مادرم افتادم در حالى كه اشك در چشمانم حلقه زده بود، با خود گفتم : ممكنه امام زمان به من كه دفعه اوّلمه اينجا اومدم توجّه كنه؟
جوان رو به من كرد، تغيير حالم را فهيمد و گفت : طورى شده؟
گفتم : نه.
گفت : ما حالا با هم دوستيم. اگر چيزى هس بگو، شايد كارى ازم بر بياد.
گفتم : چيزى نيست.
وقتى اصرار كرد، ناگزير داستان مريضى مادرم را شرح دادم. او براى سلامتى مادرم دعا كرد و گفت : وظيفه ديگر ما در برابر امام زمان اينه كه به او احترام بگذاريم و مثلاً هر وقت اسمشو شنيديم، به احترامش از جا بلندبشيم.
البتّه وظايف زياده؛ ولى دو تاى ديگه بيشتر يادم نمىآد. يكى اينكه آدم آماده حضور در محضراش بشه؛ يعنى خود سازى كنه و ديگه اينكه بعد از خود سازى به اصلاح جامعه بپردازه. در غير اين صورت اگه بگه منتظرم، دروغ مىگه.
بعد من درباره مسجد و اعمالش پرسيدم. او با حوصله جواب داد. در پايان گفت : اگه نحوه خواندن نماز تحيت مسجد و نماز امام زمان)ع( رو فراموش كردى، درست روبه روت رو تابلويى كه مىبينى نوشته شده.
احساس عجيبى داشتم. پرسيدم اهل همين شهريد؟
نه، براى تحصيل اينجام.
آدرس خوابگاه و شماره تلفنش را به من داد و من نيز كه علاقه شديد به او پيدا كرده بودم، شماره تلفن و نشانىام را به او دادم. با هم خدا حافظى كرديم و من به طرف يكى ازتابلوهايى كه اعمال مسجد بر آن نوشته شده بود، حركت كردم.
پس از خواندن دو ركعت نماز تحيت مسجد، به خواندن نماز امام زمان پرداختم. نورانيتى عجيب در خود احساس كردم. چنان انديشيدم كه مادرم مواظب من است و راضىتر از هميشه مرا زير نظر دارد. بعد از پايان نماز گفتم : امام زمان، اولين باريه كه اينجا مىآم؛ ولى خودم نيامدم.
تا كه از جانب معشوق نباشد كششى
كوشش عاشق بىچاره به جايى نرسد
امشب از شما جز شفاى مادرم چيزى نمىخوام آخه اون همه چيز منه.
اندكى بعد با صداى قرائت قرآن متوجه شدم نزديك اذان صبح است. صفهاى نماز تشكيل شد. من نماز را به جماعت خواندم و خودم را سر قرار رساندم. بارش برف تمام شده بود؛ ولى سوز شديدى مىآمد. چشمم به صندوق صدقات افتاد. دستم را كه از سرما باز نمىشد، داخل جيب بردم و مبلغى را بيرون آوردم. خواستم به نيت سلامتى مادرم بيندازم، يكدفعه به ياد صحبتهاى جوان افتادم و گفتم اين به نيت سلامتى امام زمان .بعد مبلغى ديگر بيرون آوردم و به نيت سلامتى مادرم به صندوق انداختم. در اين لحظه، صداى دوستانم مرا به خود آورد. يكى از آنها كه دستهايش را به هم مىماليد و گرم مىكرد، گفت : بنازم، از كى تا حالا ما غريبه شديم. سرم را زير انداختم، فكر مادرم رهايم نمىكرد.
از در مسجد خارج نشده بوديم كه رفقاى ما تعدادى از دوستانشان را ديدند. معلوم شد آنها با هيأت آمدهاند. پرسيديم جا داريد ما را هم ببرين.
گفتند : جا كه هيچ، جون بخوايد. اتفاقاً ديشب بعضيا به خاطر برف جازدن و جا خالى زياد داريم.
سوار ماشين شديم. همهاش در فكر حرفهاى آن جوان بودم. احساس سبكى عجيبى مىكردم. تقريباً تمام راه را در خواب بودم. مثل اينكه چند لحظه نگذشته بود كه دوستان بيدارم كردند و گفتند رسيديم. هنوز داخل خوابگاه نشده بودم كه صداى بلندگوى سالن مرا فراخواند. تمام وجودم لرزيد. مادرم! يا امام زمان، اين موقع صبح...! به سرعت خودم را به تلفن رساندم. خواهرم بود. قلبم چون گنجشكى اسير مىتپيد. خواهرم با خوشحالى گفت : الو، محسن خودتى؟
آره، چى شده؟ مادر چطوره؟ اين موقع صبح؟
ترسيدم راه بيفتى بياى. مىخواستم بگم سحر بعد از نماز صبح حال مادر به كلى تغيير كرد. الان كنار منه مىخواى بااو حرف بزنى؟ - آره، آره، گوشى رو بهش بده.
❤️#دعای_فرج❤️
بسم الله الرحمن الرحیم
اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ،
وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء
ُ
وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ
واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي
الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛
يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني
فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛
يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛
يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
به نیت فرج مولای غریبمان بخونیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مناجات_ترکے_ماه_رمضان🌙
ـــــــــــــــــ
بــارالهـا بنــدهٔ عصیــانگرم
جرمیمی عفو ائتمسون من نیلرم؟
آدووه، قرآنووه قربان اولوم
سفرهٔ احسانووه قربان اولوم
گلمیشم تا منده مهمانون اولام
ریزه خوار خوان احسانون اولام
گوزلریم یاشی دونوب یارب سئله
قورخورام اوتدان الهی، رحم ائله
فکر آتش گرچه زار ایلور منی...
بخششون امّیدوار ایلور منی
روحیمی عصیان قرالدیب تار ائدوب
نفس امّاره منی بیمار ائدوب
اللریم بوشدور گناهیم چوخدی چوخ
نامهٔ اعمالیمین تعریفی یوخ !!!
خالقا، چوخ روسیاهم، نیلیوم؟
بینوا و بیپناهم، نیلیوم؟
ایلورم توبه گناهیم عفو ائله
هرخطا و اشتباهیم عفو ائله
ناامید ائتمه آماندور بندهوی
بندهٔ نالایق و شرمندهوی
غرق آهم، بیقرارم، رحم ائله
محضرونده اشکبارم رحم ائله
گلمیشم درگاهووه پاک اولماقا
لایق معـراج افلاک اولماقا
(فیضیَم) عبد گنهکار و ذلیل
من ذلیلم سن ولے، ربِّ جلیل
#رحیم_فیضی_اردبیلی
#سلام_امام_زمانم
▫️مولای من!
رمضان آمد و افطار و سحر، پی در پی
با دُعایِ فرجَت روزه گشودن تا کی؟!
کی شود یک سحر آقا تو شوی مهمانم؟
منتظر تا دَمِ مرگم زِ وفا می مانم...
تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج #صلوات
🌤أللَّھم عجل لولیڪ ألفرج🌤
🔴 دعای شب بیستم ماه مبارک رمضان
🌕 در کتاب اقبال الاعمال سید بن طاووس سه دعا برای شب بیستم ماه مبارک رمضان آمده است:
1⃣ دعای اول :
اللّهُمَّ أَنْتَ رَبِّی لا إِلهَ لِی غَیْرُکَ اُوَحِّدُهُ، وَلا رَبَّ لِی سِواکَ أَعْبُدُهُ، أَنْتَ الْواحِدُ الاْءَحَدُ الصَّمَدُ، لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ، وَکَیْفَ یَکُونُ کُفْوٌ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ لِلْخالِقِ وَمِنَ الْمَرْزُوقِینَ لِلرّازِقِ، وَمَنْ لا یَسْتَطِیعُونَ لاِءَنْفُسِهِمْ نَفْعاً وَلا ضَرّاً وَلا یَمْلِکُونَ مَوْتاً وَ لا حَیاهً وَ لا نُشُوراً، هُوَ مالِکُ ذلِکَ کُلِّهِ بِعَطِیَّتِهِ وَتَحْرِیمِهِ، وَیَبْتَلِی بِهِ وَیُعافِی مِنْهُ، لا یُسْئَلُ عَمّا یَفْعَلُ وَهُمْ یُسْئَلُونَ.إِلهِی وَسَیِّدِی ما أَغَبَّ شَهْرَ الصِّیامِ إِلی جانِبِ الْفَناءِ وَأَنْتَ الْباقِی، وَأَذِنَ بِالاْءنْقِضاءِ وَأَنْتَ الدّائِمُ، وَهُوَ الَّذِی عَظَّمْتَ حَقَّهُ فَعَظُمَ، وَکَرَّمْتَهُ فَکَرُمَ، وَإِنَّ لِی فِیهِ الزَّلاَّتِ کَثِیرَهً وَالْهَفَواتِ عَظِیمَهً، إِنْ قاصَصْتَنِی بِها کانَ شَهْرَ شَقاوَتِی، وَإِنْ سَمِحْتَ لِی بِها کانَ شَهْرَ سَعادَتِی، اللّهُمَّ وَکَما أَسْعَدْتَنِی بِالإِقْرارِ بِرُبُوبِیَّتِکَ مُبْدِئاً، فَأَسْعِدْنِی بِرَحْمَتِکَ وَرَأْفَتِکَ وَتَمْحِیصِکَ وَسَماحَتِکَ مُعِیداً، فَإِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، وَصَلَّی اللّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَسَلَّمَ کَثِیراً.
2⃣ دعای دوم:
اللّهُمَّ کَلَّفْتَنِی مِنْ نَفْسِی ما أَنْتَ أَمْلَکُ بِهِ مِنِّی، وَقُدْرَتُکَ أَعْلی مِنْ قُدْرَتِی، فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَعْطِنِی مِنْ نَفْسِی ما یُرْضِیکَ عَنِّی وَخُذْ لِنَفْسِکَ رِضاها مِنْ نَفْسِی.إِلهِی لا طاقَهَ لِی بِالْجُهْدِ، وَلا صَبْرَ لِی عَلَی الْبَلاءِ، وَلا قُوَّهَ لِی عَلَی الْفَقْرِ، فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَلا تَحْظُرْ عَلَیَّ رِزْقَکَ فِی هذا الشَّهْرِ الْمُبارَکِ، وَلا تُلْجِئْنِی إِلی خَلْقِکَ، بَلْ تَفَرَّدْ یا سَیِّدِی بِحاجَتِی، وَتَوَلَّ کِفایَتِی، وَانْظُرْ فِی أُمُورِی، فَإِنَّکَ إِنْ وَکَلْتَنِی إِلی خَلْقِکَ تَجَهَّمُونِی، وَإِنْ أَلْجَأْتَنِی إِلی أَهْلِی حَرَمُونِی وَمَقَّتُونِی، وَإِنْ أَعْطَوْا أَعْطَوْا قَلِیلاً نَکِداً، وَمَنُّوا عَلَیَّ کَثِیراً، وَذَمُّوا طَوِیلاً، فَبِفَضْلِکَ یا سَیِّدِی فَأَغْنِنِی، وَبِعَطِیَّتِکَ فَانْعَشْنِی، وَبِسَعَتِکَ فَابْسُطْ یَدِی، وَبِما عِنْدَکَ فَاکْفِنِی، یا أَرْحَمَ الرّاحِمِینَ.
3⃣ دعای سوم:
اَسْتَغْفِرُ اللّه َ مِمّا مَضی مِنْ ذُنُوبی، وَما نَسیتُها وَهِیَ مُثْبَتَهٌ عَلَیَّ یُحْصیهَا الْکِرامُ الْکاتِبُونَ یَعْلَمُونَ ما اَفْعَلُ، وَاَسْتَغْفِرُ اللّه َ مِنْ مُوبِقاتِ الذُّنُوبِ، وَاَسْتَغْفِرُهُ مِنْ مُفْظِعاتِ الذُّنُوبِ، وَاَسْتَغْفِرُ اللّه َ مِمّا فَرَضَ عَلَیَّ فَتَوانَیْتُ، وَاَسْتَغْفِرُهُ مِنْ نِسْیانِ الشَّیْءِ الَّذی باعَدَنی مِنْ رَبّی وَاَسْتَغْفِرُهُ مِنَ الزَّلاّتِ والضَّلالات وَمِمّا کَسَبَتْ یَدایَ وَأُؤْمِنُ بِه، وَاَتَوَکَّلُ عَلَیْهِ کَثیرا، وَاَسْتَغْفِرُ اللّه (هفت بار گفته شود)فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَالِه، وَاعْفُ عَنّی، وَاغْفِرْ لی ما سَلَفَ مِنْ ذُنُوبی، وَاسْتَجِبْ یا سَیِّدی دُعائی، فَاِنَّکَ اَنْتَ التَّوّابُ الرَّحیمُ.
#امام_زمان
#رمضان_مهدوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 هر روز یک آیه راجع به امام عصر(عج)
🔵 جزء بیستم
🌕 اضطرار حضرت مهدی ارواحنافداه
#آیات_مهدوی
#رمضان_مهدوی
4_5882221895310380824.mp3
1.92M
🔸افتتاح عاشقی
برداشتی ادبی از فرازهای پایانی دعای شریف افتتاح
قسمت بیستم
#دعای_افتتاح
#افتتاح_عاشقی
Nan o namak 5.mp3
10.6M
🟣 نان و نمک
🎧استاد هَزار #تذکر
🔸 قسمت پنجم: نمودار رشد
4_5958564157312732188.mp3
6.48M
☀️در پی نشانههای آفتاب
جزء دهم
🎧استاد دولتی
#آیات_مهدوی
#نشانههای_آفتاب
🔴اعمال شب بیست ویکم ماه رمضان
🔆علاوه بر اعمال مشترک شبهای قدر که شامل غسل ، خواندن زیارت عاشورا،
دو رکعت نماز شب قدر که در هر رکعت یک حمد و ۷ سوره توحید و بعد از نماز هفتاد مرتبه استغفرالله و اتوب الیه ،قرآن سر گرفتن،احیا داشتن و خواندن صد رکعت نماز و دعاهای مشترک این شبها که در مفاتیح موجود هست🔆
💥اعمال اين شب بر دو قسم است، قسم اول دعاهايي كه مربوط به دهه آخر ماه رمضان است و
قسم ديگر اعمال مخصوص شب بيست و يكم، كه به اين شرح است:
🍀به فرموده "شيخ مفيد"، در اين شب صلوات بسيار فرستد
🍀و بر ظالمان بر آل محمد(ص) و همچنين بر قاتل اميرمومنان(ع) بسيار لعن و نفرين فرستد
🍀 و هم براي خويش و پدر و مادرش و ساير مومنان و مومنات دعا كند.
🍀دعا براي وجود مبارك امام زمان(عج) و فرج آن حضرت، يكي ديگر از اعمال اين شب است.
🍀دعايي است كه در "مصباح المتهجد" و "كافي" نقل شده است كه در شب بيست و يكم خوانده ميشود
📚مفاتیح الجنان
4_5895293696995231451.mp3
7.09M
▫️اللّهم عجّل لولیّک الفرج بعدد فضائل مولانا امیرالمومنین علیهالسلام
#حکایت زیبایی از فضایل بی انتهای مولای عوالم، حضرت علی بن ابیطالب علیهماالسلام
#امیرالمومنین_علیه_السلام
❤️#دعای_فرج❤️
بسم الله الرحمن الرحیم
اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ،
وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء
ُ
وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ
واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي
الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛
يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني
فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛
يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛
يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
به نیت فرج مولای غریبمان بخونیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مناجات_با_پروردگار
هر که بر لطف خدای خود توکّل می کند
گر کشد بارِ غمِ عالم تَحمّل می کند
بیمی از آتَش مکن وَقتِ توکّل چون خَلیل
کز تَوکّل آتَشِ نِمرود هم گُل می کند
جامِ گردون از غمِ عالَم نمی گردد تُهی
قدرِ وُسعش هر کسی از آنِ تَناول می کند
بیشتر از خوانِ دوزخ نانِ غَفلَت میخورد
هر که عُمرِ خویش را صَرفِ تَغافل میکند
نیست در قامُوسِ هَستی هیچ کاری بی حساب
کار را هر کس به مبنای تَعادُل می کند
خَط و مَشی زندگی را نیست جَبرِ اِنتخاب
هر کسی با فکرِ خود سیرِ تَکامُل می کند
در سرابِِ زندگی لَب تِشنه از حَقّ غافلیم
وَرنه زیرِ پای ما صَد چِشمه قُل قُل می کند
#ژولیده_نیشابوری
صاحب عزا کجایی گویم سرت سلامت
آجرک الله یا صاحب الزمان ...
کی میشود بیایی، گویم سرت سلامت.
آقا...
خیلی برامون سخته هر سال برا جد غریبتون مجلس بگیریم... اما شما نباشی ...
ای ... صاحب عزای اصلی این مجالس کجایی...😔
#اللهم_العن_قتلة_امیرالمؤمنین_من_الاولین_والاخرین
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
4_5958564157312732189.mp3
7.2M
☀️در پی نشانههای آفتاب
جزء یازدهم
🎧استاد دولتی
#آیات_مهدوی
#نشانههای_آفتاب
Nan o namak 6.mp3
9.28M
🟣 نان و نمک
🎧استاد هَزار #تذکر
🔸 قسمت شسم: علیین
﷽
#تشرفات
💠ملاقات حاج محمد رازی💠
مرحوم عراقی در کتاب دارالسلام نقل نموده از ثقه جلیل حاج میرزا محمد رازی که اصل او از شهر عبدالعظیم و ساکن نجف اشرف می باشد و خانه او متّصل به صحن مقدس است و مواظب طاعات و زیارات و حالت انزوا دارد و خدمت قلب عالم امکان (ارواحنافداه) مشّرف شده اند. شرح واقعه این است: روزی در خانه حاج میرزا محمد بودم اتفاقا" کلام در احوال امام عصر علیه السلام و ذکر کسانی که به شرف ملاقات آن حضرت نائل شده اند، در میان آمد و هر یک در این باب سخنی گفتیم تا آنکه در اثنای کلام حاجی میرزا محمد گفت:
که من بسیار شوق لقای آن بزرگوار را داشتم و با خود گفتم: اگر من هم در شمار شیعیان (راستین) آن حضرت بودم البته به شرف ملاقات، یا در بیداری یا در خواب فائز می شوم. پس باید شایسته آن نباشیم و نقصی در من باشد، به این جهت زیاد ترس و اضطراب داشتم تا آنکه موفق به زیارت قبله هفتم و امام هشتم حضرت رضا علیه السلام گردیدم. پس از زیارت مراجعت به نجف اشرف کردم و چند روزی از مراجعتم گذشت یک شب در خواب دیدم که شخصی به من گفت: امام عصر علیه السلام به نجف اشرف آورده اند. پرسیدم: در کجا می باشند؟ گفت:
در مسجد هندی، که از مساجد معتبر آن شهر می باشد. چون این کلام را شنیدم مسرور شدم و با سرعت و تعجیل تمام برای زیارت و دریافت شرف حضور آن بزرگوار به سوی آن مسجد روانه گشتم.چون داخل مسجد شدم آن بزرگوار را دیدم که در انتهای مسجد ایستاده و اجتماع خلق در مسجد به حدّی می باشد که راه عبور به آن طرف را بسته اند و نمی توانم نزدیک شوم، مأیوسانه ایستادم و با خود گفتم که مردم در همه امور پیش دستی می کنند و دیگری را راه نمی دهند. ناگهان دیدم آن بزرگوار سر مبارک را برداشتند و نظری به طرف مردم انداختند و چشم مبارکشان به من افتاد و با اشاره دست مرا به سوی خود خواندند. چون مردم آن ملاطفت را دیدند کوچه دادند و راه را باز کردند و من نزد آن حضرت رفتم، آن بزرگوار با من اظهار رأفت و مرحمت نمودند. فرمودند: ما به دیدن تو آمدیم آن وقتی که از مشهد مراجعت کرده بودی و در آن بالاخانه نشستیم، لکن تو نشناختی. چون این کلام حضرت را شنیدم، دانستم که آن بزرگوار در بعضی ایام مراجعت من از مشهد مقدس، که در بالاخانه بیرونی، از برای آمدن مردم نشسته بودم تشریف آورده اند و من ملتفت نشدم که این آقا مولای من و دیگران بلکه آقای اهل زمین و آسمان است.
من از این کلام حضرت منفعل شدم و از خواب بیدار شدم و دریافتم که من خدمت آن سرور در بیداری و خواب رسیده ام بسیار مسرور شدم و به شکرانه این نعمت عظیمی نائل شده ام و از اهل آن درگاه شمرده شده ام به سجده شکر افتادم.
📚 ملاقات با امام عصر علیه السلام
🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊
⚫️
سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ...
پدرمهربانم، سلام ...
▪️ #آجرك_الله_يا_بقية_الله
آقا بيا که بي تو پريشان شدن بس است
از دوري تو پاره گريبان شدن بس است
کنعان دل، بدون تو شادي پذير نيست
يوسف! ظهور کن که پريشان شدن بس است
آقا بيا به حقّ شکاف سر علي
از داغ هجرت آتش سوزان شدن بس است
#به_انتقام_خون_مظلوم_برگرديد
💢اللّهُمَّ عَجِّل فَرجَ
مُنتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیهما...
🏴🕊🏴🕊
🕊🏴🕊
🕊🏴
✍اعمال مخصوص شب بیست وسوم
➊✨اول غسـل که تـأکید فراوان شده اسـت يكبار در اوّل شب، يكبار هم در آخر شب
➋✨زیارت سیدالشهدا«ع»از دور یانزدیک که تأکید بسیار زیاد شده است.
➌✨خـوانـدن سـوره عـنکبوت و روم؛ امــام صــادق علیـه السلام فرمـودند: هر كــس این دو سـوره را در شـب بيسـت و سـوم بخواند،به خدا قسم او از اهل بهشت است.
➍✨خـــوانــدن ســـوره دُخـــان
➎✨قـرائت دعـای جـوشـن کبـیر
➏✨خواندن هزار مرتبه سوره قدر
«یـا بـه انـدازه تـوان»
➐✨سفـارش بسـیار زیاد بر دعـا برای امام زمـان عجـل الله فرجه و خـواندن دعـای اللهــم کن لولیـک الـحجـت ابن الحسن...
➑✨إحیا وشب زنده داری وقرآن بسر گرفتن
➒✨دو رکـعت نماز ، که در هر رکـعت بعدازحمد،هفت مرتبه توحید بخواند و بعد از فراغ هفتاد مرتبه: اَستَغفُرِاللهَ وَاَتوبُ اِلَیهِ ودر روایتی است که ازجای خود برنخیزد تا حقتعالی او و پدر ومادرش را بیـامرزد.
🍃التماس دعا
🗣📗 پاداش قرائت سوره های عنکبوت و روم در شب 23 ماه رمضان
عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الْعَنْكَبُوتِ وَ الرُّومِ فِي لَيْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ فَهُوَ وَ اللَّهِ يَا بَا مُحَمَّدٍ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ، لَا أَسْتَثْنِي فِيهِ أَبَداً ، وَ لَا أَخَافُ أَنْ يَكْتُبَ اللَّهُ تَعَالَى عَلَيَّ فِي يَمِينِي إثْماً ، وَ إنَّ لِهَاتَيْنِ السُّورَتَيْنِ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى مَكَاناً.
(بحارالأنوار، ج98، ص165به نقل از اقبال الاعمال)
حضرت صادق علیه السلام فرمود: هرکس دو سوره عنکبوت و روم را در شب بیست و سوم ماه رمضان بخواند، به خدا قسم، از اهل بهشت خواهد بود و در این امر احدی را استثنا نمی کنم، و نمی ترسم که خداوند در سوگندی که خوردم برای من گناهی بنویسد. برای این دو سوره نزد خدای تعالی منزلت بزرگی است.
🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊
4_5882221895310380828.mp3
1.42M
🔸افتتاح عاشقی
برداشتی ادبی از فرازهای پایانی دعای شریف افتتاح
قسمت بیست و دوم
#دعای_افتتاح
#افتتاح_عاشقی
Nan o namak 6.mp3
9.28M
🟣 نان و نمک
🎧استاد هَزار #تذکر
🔸 قسمت شسم: علیین
4_5962770274620279496.mp3
7.2M
☀️در پی نشانههای آفتاب
جزء دوازدهم
🎧استاد دولتی
#آیات_مهدوی
#نشانههای_آفتاب