eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
271 دنبال‌کننده
19هزار عکس
3.3هزار ویدیو
43 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 خاطره ای از شهید سعید شاهدی به روایت همرزم شهید 💠شاهد نور 🔶نسیم سردی می‌وزید و جان و روح آدمی جلا پیدا می‌کرد. در گوشه چادر، سعید مثل همیشه اورکتش را روی شانه انداخته بود. با خود قرآن زمزمه می کرد و در خلوت خویش با خدا راز و نیاز می‌کرد. 🔸به طرف سعید رفتم من را که دید سریع اشک‌هایش را پاک کرد. سعی داشت به من بفهماند که که سرخی چشم‌هایش از بی‌خوابی شب قبل است. به من گفت: توی این هوا تلاوت چند آیه خیلی حال می‌‌دهد. برگشتم تا اتصالش را قطع نکنم. 🔸وسایل کارم را برداشتم و همراه بقیه پشت وانت نشستیم. به ارتفاع ۱۱۲ فکه رسیدیم. دوم دی‌ماه سال ۱۳۷۴ بود . باید وجب به وجب زمین را زیر و رو می‌کردیم تا شهیدانی که غریبانه جا مانده‌اند بیابیم. اطراف کانال پر از میدان مین و علف‌های هرز بلند بود. 🔸به یاد چند شب پیش افتادم که در راه برای سعید و محمود تفألی به دیوان حافظ زدم. شعری برای آن‌ها خوانده و گفته بودم: شما دو تا شهید می‌شوید. خندیدند. در همین افکار بودم که به انتهای کانال رسیدیم. 🔸آن‌ها را نسبت به منطقه توجیه کردم و برگشتم. ♦️دقایقی نگذشته بود که صدای انفجار مهیبی من را به آن‌جا کشاند. هردو پرتاب شده بودند. ترکش به سینه و بالاتنه سعید اصابت کرده بود و گلویش سوراخ شده بود و خون از پهلویش جاری بود. ♦️چشم‌هایش به لذت لقاء سیدالشهدا نائل آمد و در افق دوردست میهمان بانوی دو عالم شد. @yousof_e_moghavemat
🌹بسم رَبّ الشُّهَدا🌹 🌷 شهید علی محمود وند 📝 اعجاز زیارت عاشورا در تفحص شهدا ... 💠عید سال ۱۳۷۴ بود. 🔶هر روز صبح تا شب با نام خدا به دنبال پیکر شهیدی می‌گشتیم اما تلاش ما بی‌فایده بود ،تا اینکه کاروانی از تهران به میهمانی ما آمد. 🔸چند جانباز فداکار در این گروه حضور داشتند، صبح روز بعد حاج علی محمودوند ( از فرماندهان تفحص شهدا ) از میان مهمانان برخاست و با صوت زیبایش زیارت عاشورا را قرائت کرد، صدائی حزین که می‌گفت:« باَبی اَنتَ وَ اُمی ...» زیارت عاشورا که به پایان رسید، حاجی دو رکعت نماز خواند، و شاد و خندان از مقر خارج شد. 🔸با تعجب پرسیدم، کجا با این عجله؟ او در حالیکه می‌خندید، پاسخ داد : «استارت کار خورد ، دیگر تمام شد ، رفتم که شهید پیدا کنم » 🌕نزدیک ظهر با صدای بوق ماشین از سوله‌ها بیرون آمدیم، باورمان نمی‌شد، علی محمودوند پیکر شهیدی را همراه داشت که به تازگی تفحص شده بود . با این کار بیشتر به اعجاز زیارت عاشورا ایمان آوردیم ... @yousof_e_moghavemar