[🕊🌿]
روز اعزامش به من گفت:
مادر برایم نان نیاوردی..؟!
گفتم: تو نان نخواستی..!
رفتم تا برایش نان بگیرم
وقتی برگشتیم دیدیم که حرکت کردند و رفتند
بعدها فهمیدم به یکی از اقوام گفته بود که
نمیخواستم گریهیِ مادرم را موقع خداحافظی ببینم..
📜روایت مادر #شهید_علی_اصغر_کوچکی
@yousof_e_moghavemat