💗 حاج احمد 💗
پدرش میگفت: بچه های سپاه خبر شهادت مهدی و مجید را آوردند و
عکسهایشان را میخواستند برای چاپ اعلامیه و نصب روی تابوتشان
.
آلبومها را زیر و رو کردیم؛ جای خالی عکسهای مجید نظرمان را جلب کرد. گویا آخرین باری که به خانه آمده بود تا توانسته بود عکسهایش را از آلبومها جمع کرده بود تا اسیر شهرت شهادت نشود😞 و با خلوص بیشتری این بار آخر را به جبهه برود
.
سردار شهید مجید زین الدین
تولد: ۵ #مهر ١٣۴٣ / قم
️مسئولیت: فرمانده اطلاعات و عملیات تیپ2 لشکر 17 علی ابن ابیطالب(ع)
شهادت: ٢٧ #آبان ١٣۶۳/ سردشت
#سالروز_شهادت
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_وعجل_فرجهم
#شهید_مجید_زین_الدین
#شهید_مهدی_زین_الدین
#اللهم_الرزقنا_شهادة_فی_سبیلڪ
#شهادت_روزیتون
#اللهـم_عجــل_الولیکـــ_الفــرج 🌹
@yousof_e_moghavemat
مجید همیشه #گمنامی و مخفی کاری را دوست داشت. در دوران دبیرستان با اینکه از نظر خط و خطوط سیاسی همه باهم بودیم، اما عضویتش را در انجمن اسلامی دبیرستان مخفی می کرد.
در جبهه هم همین طور بود.
یک بار ازش پرسیدیم در جبهه غذا چه می خورید. گفت: «بیشتر #آبگوشت_ماهی می خوریم».
فکر می کردیم حتما ماهی را می گیرند و به علت نبود امکانات آب پزش می کنند؛ اما بعدا که از رفقایش پرسیدیم معلوم شد خیلی وقت ها که غذا به خط مقدم نمی رسد نان خشک ها را در آب رودخانه خیس می کنند و می خورند.
#شهید_مجید_زین_الدین
#سیره_اخلاقی_شهدا
#گمنامی_و_مخفی_کردن_کارها
#کتمان_و_راز_داری
راوی: پدر شهید
#کتاب_شهید_مجید_زین_الدین ؛ نویسنده: لیلا موسوی؛ ناشر: حماسه یاران؛ نوبت چاپ: اول-۱۳۹۳ ؛ صفحات ۲۱ و ۲۵.
@yousof_e_moghavemat
🌷شهیدی که از او کمتر یاد شده است
از اخلاصی که او داشت کمتر گفته شده
یا اصلا گفته نشده...
با برادرش با هم در یکجا به شهادت رسیدند.
دلش نمی خواست کارهایش جلوی دید باشد.
حتی زخمی شدنش را هم از دیگران پنهان می کرد.
یک بار که به مرخصی آمده بود، احساس کردم هنگام بلند شدن به سختی حرکت می کند، ولی چیزی را بروز نداد؛ وقت نماز شد . وضو که گرفت، رفت توی اتاق و در را قفل کرد .
از این کارش تعجب کردم.
خواهرش که کنجکاو شده بود، از بالای در، داخل اتاق را نگاه کرد و متوجه شد که مجید نماز را به صورت نشسته می خواند.
مجید از ناحیه ی پا مجروح شده بود ، اما اجازه نداد حتی ما که خانواده اش بودیم متوجه شویم .
#شهید_مجید_زین_الدین
#اخلاص
#آشنایی_با_شهدا
@yousof_e_moghavemat
#جواب_پدرمان_را_میتوانیم_بدهیم
🌹مهدی به همراه برادر كوچكترش #مجید كه مسئول اطلاعات و عملیات تیپ ۲ لشكر علیبن ابیطالب(ع) بود جهت شناسایی منطقه عملیاتی از كرمانشاه به سمت سردشت حركت میكنند. موقعی كه عازم منطقه میشوند رانندهشان را پیاده كرده و میگویند: خودمان میرویم. حتی در مقابل اصرار یكی از رزمندگان مبنی بر همراه شدن با آنها میگوید: تو اگر شهید بشوی جواب عمویت را نمیتوانیم بدهیم اما ما دو برادر اگر شهید شویم #جواب_پدرمان را میتوانیم بدهیم.
🌹غروب در راه به كمین ضدانقلاب میخورند. #موشك آر.پی.جی به سقف ماشین اصابت میكند و مجید به شهادت میرسد و مهدی پیاده شده تا در پناهگاهی قرار بگیرد كه از پشت مورد #اصابت_رگبار گلوله قرار میگیرد. فردا وقتی نیروهای خودی میرسند دو نفر را میبینند كه به آنها تیر خلاص زدهاند. چندان قابل شناسایی نبودند وقتی قبض پرداخت #خمس در داشبورد ماشین پیدا میشود مطمئن میشوند كه خود شهید مهدی زینالدین است.
راوی یکی از همرزم های شهیدان
#شهید_مهدی_زین_الدین
#شهید_مجید_زین_الدین
@yousof_e_moghavemat