eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
285 دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
💐 امروز گرامی باد. این شهیدان عزیز را بیشتر بشناسیم....(تصاویر مشاهده شود) @yousof_e_moghavemat
با این همه آرزو ندایی نرسید از کوچه‌ی آسمان صدایی نرسید دیشب که پرنده‌های عاشق رفتند آواز دعای ما به جایی نرسید. (اسماعیل چکانی) با یاد و گرامی داشت جاوید نشان ها؛ @yousof_e_moghavemat
🔴 ربایش ٢ افسر صهیونیست در خارج از فلسطین اشغالی 🔹شبکه الجزیره فاش کرد، یک جنبش ناشناس به نام «الحریه» ٢ افسر صهیونیست را حین انجام مأموریتی محرمانه در خارج از فلسطین اشغالی ربوده است. 🔹این ٢ افسر خود را «دیوید پِری» و «دیوید بن روزی» معرفی می‌کنند و در پیامی تصویری از رژیم صهیونیستی می‌خواهند آن‌ها را نجات دهد.پری یک مأمور مخفی و بن‌‍روزی یک کارشناس پتروشیمی است و آن‌ها در ٢ عملیات جداگانه ربوده شده‌اند. 🔹جنبش الحریه خواستار آزادی اسرای فلسطینی در زندان‌های رژیم صهیونیستی شده و تل‌آویو تاکنون واکنشی در این خصوص نداشته است. @yousof_e_moghavemat
📸 توپچـی‌ های لشکر۲۷ در ڪنار فرمـانــده به ترتیب ازسمت راست؛ 🔻 سردار عباس برقی 🌷شهید سردار محسن نورانی 🌷شهید سردار حاج ابراهیم همت 🌷شهید سردار محمدتقی پکوک دونفر آخر شناسایی نشدند... @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
💠 دفاع مقدس در کلام امام خمینی(ره) تاریخ سخنرانی: 15 آبان 1362 ...فرق ما بين شما عزيزان و آن اشخاصى كه در جبهه‏‌ها جنگ مى‏كنند، با آنهايى كه در مقابل شما هستند، صورت عمل كه يك صورت است، آنها مى‏كشند شما هم مى‏كشيد، اما كشتن شما يك عمل عبادى است و كشتن آنها يك عمل جنايى است. اين روى انگيزه‏‌اى است كه هست، روى معنايى است كه اين دو عمل دارند، نه روى صورت عمل است. شما براى خدا جهاد مى‏كنيد، آنها براى شيطان جهاد مى‏كنند. آنها تبع شيطان هستند و شما تبع خدا هستيد. اين فاصله ما بين اين دو امر است. توجه كنيد كه اين محفوظ بماند. من به آن قدرتمندانى كه در جبهه‏‌ها ايستاده‏‌اند و الآن مستأصل كرده‏‌اند صدام و صدامى‏ها را عرض مى‏كنم كه مبادا اين قدرت اسباب اين بشود كه يك انتقامى بر خلاف موازين الهى گرفته بشود. شما تا كنون بناي‌تان بر همين بوده است و ان‌شاءاللَّه از حالا به بعد هم باشد كه شهرهاى عراق را كه ما آنها را عزيز مى‏دانيم مثل شهرهاى خودمان و بعضى‏شان را بسيار بالاتر، بايد توجه كنيد اهالى آن شهرها به همان طور كه اهالى شهرهاى ما مبتلاى به شرّ صدام است، آنها، بيشتر مبتلا هستند. آنها فشارهايشان، فشار صدام بر آنها خيلى زياد است، بر خانواده‏‌هاى آنها، بر خود آنها، اشخاصى كه از آنجا آمده‏‌اند همين دو روز پيش از اين، دو سه روز پيش از اين يك كسى از آقايان كه پيش من بود نقل كرد كه اشخاصى كه از آنجا تازه آمده‏‌اند مى‏گويند اگر اشخاص عادى ريش داشته باشند مى‏گيرندشان، اگر تسبيح دست‏شان باشد مى‏گيرندشان به ترس اينكه اين حزب‌اللَّه شايد باشد، خانواده‏‌هاى اين اشخاصى كه در جبهه هستند اگر چنانچه يك وقت آنها كوتاهى بكنند آنها را سركوب مى‏كنند. وضع روحى كسى كه قدرت دارد، شاخ دارد و عقل ندارد اين است. يك كس ديگر او را اذيت مى‏كند او كس ديگر را صدمه مى‏زند. شما بايد توجه بكنيد كه مبادا يك وقتى به واسطه بمباران‏هاى شهرهاى شما و كشتن عزيزان شما، مبادا يك وقتى شما عصبانى بشويد و جبران بكنيد اين طورى، اين انتقام از او نيست. شما انتقامتان را از صدام بايد بگيريد و از حزب بعث، و الآن داريد مى‏گيريد. توجه كنيد كه مبادا حتى يك گلوله به طرف شهرهاى اينها بيندازيد. آنها شهرهايى هستند كه همان طورى كه اين بهبهان ما مظلوم است، بصره هم مظلوم است، مندلى هم مظلوم است، همه اينها مظلومند. اينها تحت ستم هستند. ما بايد جهات انسانى را تا آخر حفظ كنيم. ما جهات انسانى را تا مرز شهادت و فوت بايد حفظ بكنيم و هيچ وقت عصبانى از اين نشويم كه او دارد اين كار را مى‏كند، پس ما هم خوب است يكى از شهرهاى آنها را بزنيم؛ نه، هيچ همچو نيست. موازين، موازين اسلامى است. اينجا جمهورى اسلامى است. اينجا اسلام حكومت مى‏كند. بنا بر اين، بايد مواظب باشيد از خودتان كسانى كه قدرت دارند، دولت قدرت دارد، سپاه قدرت دارد، ارتش قدرت دارد، بسيج قدرت دارد، اينهايى كه قدرت دارند بايد حفظ جهات انسانيت را، جهات اسلاميت را بيشتر از ديگران بكنند. اين قدرت را در محلش خرج بكنند، تجاوز از محلش نشود. و من اميدوارم كه با حفظ اين جهات انسانى و اسلامى شما الگو بشويد از براى همه كشورهايى كه آن مسائل ما به آنها رسيده است و مى‏رسد. و اين مرده ديگر از بين رفته است، ديگر شما خيال نكنيد، اينها دست و پايى است كه در حال احتضار دارد مى‏زند. اين قدرتمندها آن آخر عمرشان اين طور جنون پيدا مى‏كنند. اينهايى كه در حالى كه قدرت دارند آن شارت و شورت را مى‏كنند، وقتى شكست مى‏خورند بسيار هم ضعيف مى‏شوند. اين ضعف روحى است كه انسان به يك طايفه‏‌اى كه هيچ كارى به او ندارند، توى خانه‏‌هايشان نشسته‏‌اند، يك بچه كوچكى كه كارى به او ندارد، اين ضعف انسانيت و ضعف قدرت است كه به او بپرد براى اينكه، در جبهه- او را- سيلى به او زده‏‌اند. اين آن مايه آخرش را هم كه عبارت از آن گردان‏هايى بوده است كه براى حفظ او بوده فرستاده به جبهه، و اينجا هم بسيارى از آنها را به درك فرستاده‏‌اند. خوب، اين صدمه مى‏بيند، صدمه روحى مى‏بيند، عقل هم كه ندارد كه حساب بكند كه خوب ما در جبهه مغلوب شده‏‌ايم بايد در جبهه كارى بكنيم، آنجا كه نمى‏تواند كارى بكند، به بهبهان و- نمى‏دانم- مسجد سليمان و جاهاى ديگر هم تعدى مى‏كند. اينها به واسطه ضعف روح است، و همه اينها براى اين است كه ايمان در كار نيست. صحيفه امام، ج‏18، ص: 213 قدس سره @yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایت همرزمان و همراهان، از نقش شهید سلیمانی در اتحاد مذاهب در کشورهای محور مقاومت✌️ @yousof_e_moghavemat
آهسته ... به پرواز بیندیش ، تا باد پریشان نکند بال و پرت را ... عصر نهم اردیبهشت 1361 اردوگاه موقت کنار جاده اهواز - آبادان مقابل انرژی اتمی یڪ روز قبل از شهادت @yousof_e_moghavemat
به یاد گردان مقداد و میعادگاهشان در نقطه رهایی،یارانی که رفتند و بال گشودند و زمین را سخره گرفتند ... آبان ماه ۱۳۶۲ عملیات والفجر۴ مریوان نقطه رهایی به یاد شهدای والامقام: علیرضا کلهر مجتبی کشاورز اصغر امیری @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
به یاد گردان مقداد و میعادگاهشان در نقطه رهایی،یارانی که رفتند و بال گشودند و زمین را سخره گرفتند ..
خاطره ای از گردان مقداد قبل از عملیات، ابتدا در ادامه عملیات والفجر۳ که سرهنگ جاسم بگمانم ۱۳روز در محاصره روی ارتفاع زالواب (کله قندی) مقاومت کرده بود شرکت کرد که جاسم محمد توسط گردان کمیل بفرماندهی ابراهیم علی معصومی اسیر شد دوباره به گردان مقداد پدافند مقابل ارتفاع افسانه ای وصخره ای محول شد که حدود یک ماه درپدافند بمو بودیم چون دردیدکامل دشمن بودیم انگار درمحاصره انها بودیم بسیار سخت بود نه موانعی داشتیم ونه اشراف به منطقه ولی بایدحضور داشتیم دراین سختی که غذا فقط شبها درتاریکی به ما میرسید یک روز رفتم پیش دوستانم که مرتضی مرادیان (کسیکه سفیر دانمارک بود) به آنها سربزنم داخل یک غار که بعنوان سنگراستراحت از آن استفاده میشد یکی از بچه های گروهان بنام ناصرجباری یک مجله دنیای ورزش را گذاشت جلوی من انگار مجله را در دکه روزنامه فروشی ورق میزدی بسیار نو وتمیز بود بدون تاخوردگی درحالیکه این مجله باید از اسلام اباد میامد تا بمو که حدود۱۵۰ کیلومتر فاصله بود تاحسین آباد بمو وتنگه باویسی که راه نفوذ بعثیها به شمال سرپل ذهاب همین تنگه فوق الذکربود آقا ناصر جباری شب عملیات والفجر۴مجروح واسیر دشمن میشود شب ظاهرا چندنفر از بعثیها که روی تپه بودند میخواستند ناصر را بکشند ولی فرمانده آنها اجازه نداده بودعملیات والفجرچهار بعلت اینکه کمینها هنگام ورود گردانها به منطقه خاموش بودند وقتی گردانها از آنها میگذشتند شروع به مزاحمت میکردند چون منطقه تثبیت نشد یک ستون محدود از نیروهای گردان مقداد که مسئول ارشدانها حسین محمدی( که در خیبر به شهادت رسید) بود با مجروح واسیری که از دشمن داشتند از نزدیک تپه میگذشتند که کمینها شروع به آتش میکنند حسین با ستون مجروح واسیر با این تپه درگیرمیشود وتپه رافتح میکند وقتی روی تپه میرود ناصرجباری که نیروی گروهان اخلاص به فرماندهی سردار حسین محمدی بود با صدای بلند حسین را صدا میکند وقتی حسین میروددنبال صدا میبیند ناصر مجروح وبادست بسته دریک شیار افتاده ودر درگیری نیروهای خودی با بعثیها مجددا براثرترکش نارنجک بچه های خودی دوباره دستش ترکش میخود وظاهرا استخوانش میشکند ناصر توضیح میدهد که دیشب اسیرشدم همه میگفتند اورا بکشیم ولی این یک نفر اجازه نداد حسین هم چون نمیتوانست اسیربیاورد به عقب همان چند اسیر هم مجروحان را حمل میکردند گفت همه را خلاص کنید فقط همانکسیکه اجازه نداده بودناصر را بکشند اورا بدوش بگیرد وبه عقب میرویم درمرحله اول عملیات حسن محمدی اخوی حسین به شهادت رسید (روای: کلهر جمعی گردان مقداد) @yousof_e_moghavemat
🌹قرار شده بود زندگی مشترک مان را در خانه پدر علی آقا شروع کنیم. مادر علی آقا اصرار بر  مراسم عروسی داشت؛ اما ما تصمیم گرفته بودیم برویم قم و برگردیم و زندگی مان را شروع کنیم. خیلی ساده و انقلابی. خرید ازدواج ما یک گردنبند ظریف بود که رویش نوشته شده بود علی. حوله و ساک و پیراهن سفید و یک جفت کیف و کفش قهوه ای. مادر علی که وسایل ما را دید، خودش رفت آینه و شمعدان و برخی لوازم دیگر را گرفت. مادرم اصرار بر خرید سرویس خواب داشت و من زیر بار نمی رفتم. علی آقا با اینکه در قید و بند دنیا نبود، هر چه می آوردند فقط به به و چه چه می کرد و یک بار هم نگفت اینها چیست؟ خرید که کردیم می خواستیم برویم قم. فقط هزار تومان پول برای مان مانده بود. رفتیم قم دو روز ماندیم. نهار که خوردیم، پول مان ته کشید و برای شام دیگر پولی نمانده بود. 🌹علی می گفت: واقعا ازدواج نصف دین است. از وقتی ازدواج کردم، رفتارم با بچه های جبهه هم نرم تر شده. وقتی توجه می کنم که در خانه زن دارم، سنگین تر و محکم تر راه می روم. ✍کتاب نیمه پنهان ماه، ج ۲۲ @yousof_e_moghavemat