.
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر علیهالسلام
در بغل میگیرمت افسوس دَرهَم میشوی
گاه پیدا میشوی و گاه مبهم میشوی
اینکه بر دوش من عمری بود تابوت تو بود
در عبا میچینم اما زود دَرهَم میشوی
بوسهای حتی تنت را نامرتب میکند
آه با نازی عزیزم نامنظم میشوی
پیش زینب پیش تو دارم خجالت میکشم
وای داری بر سرم خاک دو عالم میشوی
خیمهام را دخترانم را صدایت کُشت کُشت
آبرویم مرهم این چند مَحرم میشوی
روی زین اسب بودی نیزهها پیچاندنت
روی زین از درد دیدم هرطرف خم میشوی
نیزه هم قلبش به حالت سوخت وقتی که دید...
طعمهی یک دشت تیغ و دشنه از دَم میشوی
روی یال اُفتاده بودی اسب راهش را ندید
روی یال اُفتادی و دیدم فقط کم میشوی
قاتلت تا دید وضعم را به حالم گریه کرد
قبل آن گودال داری قتلگاهم میشوی
خوب شد لیلا کنارت نیست هنگام غروب
بر سر سرنیزهای با زور محکم میشوی
(حسن لطفی)
#دکتر_حسن_لطفی ✍
.
.
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_علیهالسلام
پیشِ چشمانِ همه دست به زانو اُفتاد
خواست تا پاشود ای وای که با رو اُفتاد
باید او پاشود از خاک جگر جمع کُنَد
یک عبا پَهن کُنَد تا که پسر جمع کُنَد
پیرمَرد است عصا خواست ولی خندیدند
او کم آورد عبا خواست ولی خندیدند
این اَنارِ حرم است آه چرا ریخته است
چقدر حضرت اکبر به عبا ریخته است
تا علی رفت به دنبالِ دلش راه اُفتاد
قبلِ شهزاده ببین رویِ زمین شاه اُفتاد
یک "پدرجانِ"دگر از پسرش خواست نَشُد
این جوانمُرده پس از این کمرش راست نَشُد
پیشِ چشمان همه دست به زانو اُفتاد
بغلش کرد ولی حیف که بازو اُفتاد
هیچکَس زیرِ بغلهایِ پدر را نگرفت
دست تنهاست کسی جایِ پدر را نگرفت
نیزهای خورد تکان ، از جگرش داد کشید
دست بر سینه که زد با پسرش داد کشید
غارتِ قامتش اینجا صلواتی شده بود
بدنش با شن و شمشیر چه قاطی شده بود
ساعتی از بدنش از بدنش تیغ کشید
با دو انگشتِ خودش از دهنش تیغ کشید
لَخته لَخته زِ دهانش چقدر خون آوَرد
تکیه میداد به آن نیزه که بیرون آوَرد
بِینِ آغوش کشیدش تَنِ او بند نَشُد
خواست تا بوسه بگیرد همه دیدند نَشُد
کاش سمتِ حرم اکبر نَبَرَد برخیزد
عمهاش دست به معجر نَبَرَد برخیزد
از علمدار کمک خواست که خواهر را بُرد
خواهری آمد و با خود دو برادر را بُرد
پیشِ چشمان همه دست به زانو اُفتاد
دید پَهلویِ علی را و به پهلو اُفتاد
به عبا جمع نمود و به عبا پَهنَش کرد
بُرد در خیمه کنارِ شهدا پَهنَش کرد
عصر شد خیمهی آتش زده با دختر سوخت
هم عبا سوخت و هم خیمه و هم اکبر....
#دکتر_حسن_لطفی ✍
.
.
#شب_هشتم_محرم
مرثیه حضرت علی اکبر علیه السلام
دشمن احساس مرا با پسرم فهمیده ست
بی سبب نیست که اینگونه به من خندیده ست
تو خودت شاهدی ای قرص قمر تا امروز
احدی ناله ی اینگونه ز من نشنیده ست
تو جوابم ندهی شمر جوابم بدهد...
نکند که پسر از دست پدر رنجیده ست؟
سرخی داغ تو از بس که بزرگ است علی
کربلا آمده در خون تنت غلتیده ست
اینچنین که همه ی دشت به من می گوید
بدنت تکه به تکه همه جا گردیده ست
سرخی پیرهنت با پدرت می گوید
چقدر نیزه میان بدنت چرخیده ست
ساده با تیغ نوشتند که ارباً اربا
یعنی اعضای تن تو که ز هم پاشیده ست
من که افتاده ام از داغ تو اینجا اما
عمه دنبال تنت تا همه جا گردیده ست
پدرت با قد خم روی عبایی پر خون
هی علی اکبر علی اکبر علی را چیده ست
قبل از اینکه سرم از نیزه ی خون سر بزند
کربلا پیش تو مرگ پدرت را دیده ست
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#حسن_کردی
.