.
#شهادت_امام_عسکری
مرثیه #امام_حسن_عسکری
(غزل قدیمی)
آتش زهر ، تمام جگرت را سوزاند
نا نداری و عطش، چشم ترت را سوزاند
کاسهی آب ز دستت به زمین می افتد
تشنگی شعله شد و بال و پرت را سوزاند
بدنت بی رمق و هی به خودت می پیچی
سوز آهت ، همهی دور وبرت را سوزاند
میکشی پا به زمین و بدنت سرد شده
سرفه هایت؛ بدن مختصرت را سوزاند
روضهات ارث غریبانهی آل علی است
غربت تو دل جدّ و پدرت را سوزاند
دیدن حال بد و جان به لب آمده ات
به خدا -قلب یگانه پسرت- را سوزاند
سر تو بر روی دامان پسر… جان دادی!
مطمئنم که به یاد کربلا افتادی
#محمدحسن_بیات_لو✍
.
#حضرت_زینب_س_مدح
شیعه دارد آبرو، زیرا دلش با زینب است
آبرودار حقیقی در دو دنیا زینب است
راه ما راه حسین و مقصد ما کربلاست
افتخار و اعتبار مکتب ما، زینب است
با وقار و با صلابت کن صدایت را بلند
چون که رمز اقتدار ما دم یا زینب است
چشم او غیر حسین ابن علی چیزی ندید
روشنی "ما رأیت الاّ جمیلا” زینب است
هالهای از نور دورش را همیشه میگرفت
آری آن مستورهی دور از تماشا زینب است
آنکه از حجب و حیا و پاکی و شرم و عفاف
چشم همسایه ندیده سایهاش را زینب است
خم به ابرویش نیاوردهاست درطوفان غم
آنکه صبر از دست او افتاد از پا زینباست
حجت خلق خدا را با وجودش حفظ کرد
آنکه با احیاگریاش کرده غوغا، زینب است
✍ #محمدحسن_بیات_لو
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
باور نمیکنم که تو بی بال و پر شدی
خستهشدی، شکستهشدی، مختصرشدی
شرمندهام بهخاطر من زخم خوردهای
روزی که در مقابل دشمن سپر شدی
افتادی از نفس، نفست بند آمده
افتادهای به بسترِ غم، محتضر شدی
هیزم به دستهای مدینه که آمدند
مجروحِ دودِ آتش و زخمیِ در شدی
آتش زبانه میزد و در نیمهباز بود
فهمیدم از صدا زدنت؛ بی پسر شدی
این شهر چشم دیدن ما را نداشتند
از چشمهای شور مدینه نظر شدی
همسایهها رعایت حالت نمیکنند
از دست هممحلی خود خونجگر شدی
✍ #محمدحسن_بیات_لو