eitaa logo
کانال مداح اهل بیت علیهم السلام حاج یوسف ارجونی
482 دنبال‌کننده
940 عکس
951 ویدیو
23 فایل
لینک های کانال های مداح دلسوخته کانال مداح اهل بیت (ع) حاج یوسف ارجونی http://eitaa.com/yousofarjonei مولودی و عروسی @MadahanKhoorshed نوحه و روضه @Arsheyan_Eshgh روضه دفتری @Taranom_Noor ختم خوانی https://eitaa.com/joinchat/4272554106C86c6a6b80a
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅 ✍ جایگاه و منزلت توبه‌کننده نزد خدا 🔹قصابی شیفته دختر یکی از همسایگان خویش شد. 🔸روزی خانواده دختر را برای انجام کاری به روستای دیگری فرستاد. قصاب دنبال او رفت. چون می‌دانست که در خانه به‌غیر از دختر کسی نیست در خانه را زد. 🔹ھنگامی که دختر در را گشود با نگاہ مرد متوجه نفس بدش شد. با این حال فکری کرد و گفت: من تو را بیش از آنچه تو من را دوست داری، دوست دارم، ولی من از خدا می‌ترسم! 🔸قصاب گفت: تو از خدا می‌ترسی، اما من از تو می‌ترسم؟! 🔹همان دم توبه کرد و برگشت. میان راه گرفتار تشنگی شدیدی شد که نزدیک بود هلاک شود. ناگهان مردی نورانی دید و از او کمک خواست. 🔸آن فرستاده از او پرسید: خواسته‌ات چیست؟ 🔹گفت: تشنه هستم. 🔸فرستاده گفت: بیا تا از خدا بخواهیم که ابری بر ما سایه افکند تا به دهکده برسیم. 🔹قصاب گفت: مرا کار ارزنده و خیری نیست. 🔸فرستاده گفت: من دعا می‌کنم و تو آمین بگو. 🔹فرستاده دعا کرد و قصاب آمین گفت. ابری آمد و سایه‌اش بر آنان افتاد تا به دهکده رسیدند. 🔸قصاب به‌سوی خانه خود روانه شد. پاره ابر بر بالای سر او رفت و بر او سایه افکند. 🔹فرستاده به او گفت: تو فکر می‌کردی کار ارزنده‌ای انجام ندادی؟ من دعا کردم و تو آمین گفتی و اینک هنگام جدایی، این پاره‌ابر دنبال تو می‌آید. 🔸قصاب ماجرای خود را به او خبر داد. 🔹فرستاده گفت: توبه‌کننده در پیشگاه خداوند، جایگاه و منزلتی دارد که هیچ‌کس از مردم چنان جایگاه و منزلتی ندارند.
✍🏻 من دیگ نخریدم 👌آورده اند یکی از علما که شیعه بود و انتظار امام زمان رو میکشید ۴۰ شبانه روز چله گرفته بود تا امام زمان را زیارت کند ۰۰۰ 🌼تمام روزها روزه بود ۰۰۰ در حال اعتکاف ۰۰۰ از خلق الله بریده بود...!!! 🌼صبح به صیام و شب به قیام ۰۰۰ زاری و تضرع به حضرت حجت۰۰۰ *شب ۳۶ ندایی در خود شنید که می گفت :* 🌼 فلانی ساعت ۶ بعد از ظهر بازار مسگران در دکان فلان مسگر 🌼عالم می گفت: از ساعت ۵ در بازار مسگران حاضر شدم در کوچه های بازار از پی دکان فلان می گشتم ۰ گمشده خویش را در آنجا زیارت کنم... 🌼پیرزنی را دیدم دیگ مسی به دست داشت و به مسگران نشان می داد... قصد فروش آنرا داشت به هر مسگری نشان می داد ؛ وزن می کرد و می گفت : به ۴ ریال و ۲۰ شاهی پیرزن می گفت : نمیشه ۶ ریال بخرید ؟ مسگران می گفتند : خیر مادر برای ما بیش از این مبلغ نمی صرفد 🌼پیرزن دیگ را روی سر نهاده و در بازار می چرخید همه همین قیمت را می دادند پیرزن می گفت : نمیشه ۶ ریال بخرید ؟ 🌼تا به مسگری رسید که دکان مورد نظر من بود مسگر به کار خود مشغول بود 🌼پیرزن گفت : این دیگ را برای فروش آوردم به ۶ ریال می فروشم ؛ خرید دارید ؟ مسگر پرسید چرا به ۶ ریال ؟ 🌼پیر زن سفره دل خود را باز کرد و گفت : پسری مریض دارم ؛ دکتر نسخه ای برای او نوشته است که پول آن ۶ ریال می شود 🌼مسگر پیر ؛ دیگ را گرفت و گفت : این دیگ سالم و بسیار قیمتی است ۰ حیف است بفروشی ۰ 🌼امّا اگر اصرار داری بفروشی من آنرا به ۲۵ ریال میخرم!!! پیر زن گفت: عمو مرا مسخره می کنی ؟! 🌼مسگر گفت : ابدا" دیگ را گرفت و ۲۵ ریال در دست پیرزن گذاشت پیرزن که شدیدا" متعجب شده بود ؛ دعا کنان دکان مسگر را ترک کرد و دوان دوان راهی خانه خود شد 🌼عالم می گوید : من که ناظر ماجرا بودم و وقت ملاقات را فراموشم شده بود در دکان مسگر خزیدم و گفتم : عمو انگار تو کاسبی بلد نیستی ؟! 🌼اکثر مسگران بازار این دیگ را وزن کردند و بیش از ۴ ریال و ۲۰ شاهی ندادند آنگاه تو به ۲۵ ریال می خری ؟! مسگر پیر گفت *من دیگ نخریدم* 🌼من پول دادم نسخه فرزندش را بخرد پول دادم یک هفته از فرزندش نگهداری کند پول دادم بقیه وسایل خانه اش را نفروشد *من دیگ نخریدم* 🌹عالم می گفت: از حرفی که زدم بسیار شرمسار شدم در فکر فرو رفته بودم که...‌ 🌼شخصی با صدای بلند صدایم زد و گفت: *فلانی ؛ کسی با چله گرفتن به زیارت ما نخواهد آمد ۰۰۰!!!* *دست افتاده ای را بگیر و بلند کن ما به زیارت تو خواهیم آمد ۰۰۰!!!! ❤️🌹* 🍓 http://eitaa.com/yousofarjonei