انا لله و انا الیه راجعون
😭😭
⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️
صبر #ایوب ی ندارم، چشم #یعقوب ی که هست
گریه میراث پیمبر هاست،باید گریه کرد
السلام ای مهربان آیا مرا نشناختی؟
آنکه عمری در مسیر قم به مشهد گریه کرد
مرهم تو خوش تر از مستی ست،از این رو گدا
پشت به پیمانه کرد و رو به گنبد گریه کرد
#مصطفی_نصیری
تا به سستی سپاه من نگاه انداختی
ارتشی از موی آشفته به راه انداختی
.
خواستم فرهاد باشم، تیشه دادی دستم و
آمدم #یوسف شوم، من را به چاه انداختی
.
صبح شد تا سر ز بالین شبت برداشتی
شب شده چون بر سرت شال سیاه انداختی
.
سرپناهم چشم معصوم و صمیمی تو شد
تا نگاهی بر منِ بی سرپناه انداختی
.
گم شدم در تو همان روزی که تو پیدا شدی
سوزنی بودم که در انبار کاه انداختی
.
وقت رفتن شد گلی دادم به دستت بعد از آن
زود برگشتم نبینم بین راه انداختی
.
#مصطفی_نصیری
@mostafanasiripoem
تو که آخر گره رو وا میکنی...
غلام، از حرمت رو سیاه برگشته
دوباره #یوسف مصری به چاه برگشته
.
به راه رنگ خجالت بریز و راهی شو
حوالی قدمت رنگ راه برگشته
.
گدا رسیده به صحن تو، بی پناه و غریب
و در پناه تو با سرپناه برگشته
.
پر از گناه و خجالت پر از هراس و امید
و رو سیاه رسید و چو ماه برگشته
.
چگونه است که زائر شدند اهل گناه
چگونه همچو کسی بی گناه برگشته؟
.
چنان مقابل گنبد به سجده آمده ام
به سویم از همه سو،هر نگاه برگشته
.
چقدر حوصله داری و مهربان هستی
هزار باره (سگی رو سیاه) برگشته
.
هراسِ هیچ ندارد،غلامِ تو،مثلِ
کسی که از لبه ی پرتگاه برگشته
.
دوباره از حرمِ تو به خانه برگشتم
دوباره #یوسف مصری به چاه برگشته
.
#مصطفی_نصیری
زخم
@mostafanasiripoem