📚زایش تنواجهای ۹گانه از ریواج «خ»
زایههای «ز، س، ش، ج، چ، ژ، غ، ق، ک، گ» از «خ» بر میآیند.
◽️زایش «ز» از «خ»
ساختن: ساز، سوختن: سوز، ریختن: ریز.
◽️زایش «س» از «خ»: شناختن
شناختن: شناس، دوختن: دوسـ+ت (داردوست: عشقه: درختی که خود را به درختان دیگر یا به دیوار میدوزد)، ریختن: ریس.
◽️زایش «ش» از «خ»
افراختن: افراشته، روختن: روشـ+ن (سـ+روش)، ریختن: ریشـ+ه. کاختن: کاشـ+انه. داختن: داشتن (دَشنه، داس، دریدن)، باختن: باشـ+گاه، پاختن: پاشـ+یدن. هیختن: هیش (هیس، هیچ، هیز)، تختن: تشت (تسمه)، تیختن: تیشه (تیغ، تیز، تیر)، نیختن: نیش (نیز).
◽️زایش «ج» از «خ»
باختن: باج (باژ، بخش)، بوختن: بوج (بوسه: ای فلک بوج داده برکف پاج - هیچ نیکی ز تو نداشته باج) سوزنی، بوچ (بوسه در ایتالیایی: bacio)، بوش. سیختن: بـ+سیج (سیجیدن، سیچیدن، بسیچ، بسیجیدن؛ یعنی سخت به هم آوردن و سیخ کردن. سیجیدن).
◽️زایش «چ» از «خ»
پاختن: پاچیدن (پاشیدن)، پیختن: پیچیدن، پوختن: پوچ (پوک، پوسـ+ت، پوشـ+یده، پوز+ش).
◽️زایش «ژ» از «خ»
واختن: واژ+ه (آواز، باژ، باج، واژگون)، گوختن: گوژ+پشت، ویختن: ویژ+ه.
◽️زایش «غ» از «خ»
بختن: بَغـ+داد (باغ، بار، بزم، بشنگان، بشنیغان، بَه)، روختن: روغـ+ن (روشـ+ن)، تیختن: تیغ (تیز، تیج، تیشه، تیر).
◽️زایش «ق» از «خ»
چاختن: چاق (چاقو، چاک)، بوختن: بوق (بوغ)، تِختن: تِق (تیختن: تیز؛ سِرتِق: سِـ+تیز).
◽️زایش «ک» از «خ»
لاختن: لاک+پشت، لَک+لک، سوختن: سوک (سوگ، سوز)، نیختن: نیک (نیز).
◽️زایش «گ» از «خ»
تختن: تگ (تاگ، تک، تاز)، سوختن: سوگ (سوز، سوک)، دیختن: دیگ (دیک، دیز+ی، دیس، پردیس). دیگ یعنی جای به هم «دوخـ»ته و در هم بافته (شور+با) شدن چیزها.
◾️ آشنایی با دانش زوا و دریافت کتاب
◾️ گروه گفتگو درباره دانش «زَوا»
📚زایش تنواتهای ۱۳گانه از ریوات «ف»
زایههای «ب، پ، ت، ث، د، ذ، ر، ل، م، ن، و، ه، ی» بر میآیند.
◽️زایش «ب» از «ف»
تافتن: تاب، تب، روفتن: روب، شیفتن: شیب. نمونههای بیشتر: ریفتن: ریب (فریب) هیفتن: هیب (پرهیب)، زیفتن: زیب (زیبا)، شفتن: شب، تفتن: تب، کوفتن: کوب، خوفتن: خوب. نافتن: ناب (نفتن: نَو).
◽️زایش «پ» از «ف»
تَفتن: تپـ+یدن، تاپ، توفتن: توپـ+یدن، توپ، کیفتن: کیپ
چوفتن: چوپان (شبان، چپان، چپاندن).
◽️زایش «ت» از «ف»
لافتن: لات (لاف زن)، گُفتن: گُت (گافتن: گات؛ گاتها همان گفتها (سرودگان) دینی اند، پیفتن: پیت (پیپ: خنب، بشکه).
◽️زایش «ث» از «ف»
گُفتن (گافتن): گُث، گُت، گات. سروده (گفته) دینی. گیومرت، گیومرد، کیومرث. (ث) در اینجا زاد است؛ نه واتِ زایه.
◽️زایش «د» از «ف»
یافتن:یاد، سوفتن: سود (چیفتن: چید).
◽️زایش «ذ» از «ف»
آفتن: آذین (آئینه)، غفتن (گَل): کاغذ، بیفتن: اِسبیذ، اسبید و اسپید (سپید)، بیفتن: «بیذ» که با معنایی کمابیش نزدیک به «بید» به کار رفته است: «اسبیذرود: سپیدرود، اسبیذرستاق: سفیدروستا، اسبیذهان: اسپیدهان. بَیذه: پیاده، بیذاره. به خود میپذیرد.
◽️زایش «ر» از «ف»
زافتن: زار؛ مانند گلزار، زَر، سوفتن: سور (شادی و سود)، تیفتن: تیره (سیر، فشرده، متراکم، تار از تافتن)، سیفتن: سیر.
◽️زایش «ل» از «ف»
گَفتن: گَل و گَله (گب، انگبین،)، گُفتن: گُل، گول، گِفتن: گِل، گِله، گیل در نارگیل و ازگیل. شیفتن: شیله.
◽️زایش «م» از «ف»
نافتن: نام، سُفتن: سم (سمبه، سمباده)، چفتن: چمـ+ران.
◽️زایش «ن» از «ف»
وافتن: وان (خوان)، غُفتن: «غن»ج، غنچه، چیفتن: چین (چیده).
◽️زایش «و» از «ف»
نافتن: ناو (نَی، شناو، شناور)، شیفتن: شیوه.
◽️زایش «ه» از «ف»
آفتن: آه (آهار)، اهرم، اهریمن، رافتن: راه، ره، زافتن: زاهو (زائو)، زه+دان، شفتن: شهر، شاه، قفتن: قهرمان، نفتن: نه، وافتن: واه (وه: بهره).
◽️زایش «ی» از «ف»
جافتن: جای، چافتن: چاییدن، دافتن: دایه، رافتن: رای (رفتن: رَی)، زافتن: زایا، جوفتن: جوی، خوفتن: خوی (خوب)، سافتن: سایش، شافتن: شاید، قفتن: قیرات، لافتن: لای، مافتن: مایه (مفتن: مَی)، نافتن: نای، نَی.
◾️ آشنایی با دانش زوا و دریافت کتاب
◾️ گروه گفتگو درباره دانش «زَوا»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺آمیختگی بسیار زبان هندی به زبان فارسی از نگاه یک کارشناس هندی
◾️ آشنایی با دانش زوا و دریافت کتاب
◾️ گروه گفتگو درباره دانش «زَوا»
📚بروا؛ واهای برآمده از تنوا
از حرف «خ» ۹ واج به دست می آید که آن را تنواج نامیدیم و از حرف «ف» ۱۳ وات به دست می آید که آن را تنوات نامیدیم. برخی از تنواها، «بر» میدهند. تنوای خئی (تنواج) «ش» برواج «ر» میدهد و «تنواج «س» برواج «ه» میدهد. و تنوات «ـو» بروات «ا» میدهد.
◾️زایش بروای «ه» از تنواج «س»
تا کنون بروای «ه» را از سرکشوای سئی یافتم و درباره برکشوا و زیرکشوای سئی باید بیشتر کاوید. راستن: راه (رستن: ره)، کاستن، کاه، (کَستن: کَه)، خواستن: خواه، جَستن: جَه. راستن: پادافراه، یاستن: گـ+یاه (گیاغ)، برای ریستن که سرکشوا نیست، همان «ریس» به کار میرود؛ میریستم و میریسم، ب
◾️زایش بروای «ر» از تنواج «ش»
گویا بروای «ر» از همه کشواهای تنواج «ش» (سرکشوا، برکشوا، زیرکشوا) بر میآید: داشتن (داختن): دار (دَشنه: دَر، دریدن، دشت: درآمد، دستاورد، دارایی)، کاشتن: کار. تاشتن (تاختن): «تار»اندن، توشتن، (توختن، توز): توران، تُرک. تیختن: تیشه، تیر (زاگه تیش). زاشتن (زاختن): زار (زخم)، خاشتن (خاختن، خاستن، خستن): خار (خیز)، گذاشتن: گذار، هاشتن (هاختن): هار. شوختن: شوشتن: شور+اندن. کاختن: کاشتن (کاشانه)، کار (تونل).نختن: نشتن (نشتر): نَر. ویختن: ویشتن: ویرایش (ویر)، یوختن: یوشتن: یور، یورش، خاختن (خاستن): خاشتن: خار، خَر (خرگه: تخت بلند و برخاسته)، گشتن: گرد (د برای چیست؟) و گاشتن (گار: پرگار؛ گشتن: گه+واره)، کشتن (کر+ت): کاشتن (کار): کشت و کار. ناختن: (ناز) ناشتن: ا+نار.
◾️زایش بروای «ا» از تنوات «ـو»
ربودن: ربا، زدودن: زدا، ستودن، ستا، سرودن، سرا، گشودن: گشا، نمودن: نما، «موفتن: «مود»: آز+«مود»ن: آز+«ما»، «لوفتن: لود: آ+«لود»ن، آ+«لا»ینده، «دوفتن: دودن»: ان+«دود»ن: ان+«دا»، «بوفتن: بود»ن: «با»ید، «لوفتن: پا+«لود»ن: پا+«لا».
◾️ آشنایی با دانش زوا و دریافت کتاب
◾️ گروه گفتگو درباره دانش «زَوا»
هدایت شده از بیداری ملت
8.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاسه داغ تر از آش، ایرانی هایی هستن وطن پرست تر از انگلیسی ها و انگلوساکسون ها
که به کاروان میگن کمپر
چون میخوان با کلاس تر باشن😶🌫️
تفاوتی بین کاروان و کمپر نیست، هر دو اصطلاح در دنیا رایجه اما برای ایرانی ها استفاده از واژه ی کمپر، با وجود نشأت گرفتن نام کاروان از تمدن ایرانی، واقعا عجیبه!
🔴 #بیداری_ملت 👇
@bidariymelat
🌾 زَوا
ترسم که زوا ز جا کَند بنیادم زایایی واژهها دهد بر بادم چندیست به کار زفتن و زوفتنم رفتهست زبان م
سروده استاد زکریا اخلاقی درباره دانش «زوا»:
ترسم که زوا ز جا کَند بنیادم
زایایی واژهها دهد بر بادم
چندیست به کار زفتن و زوفتنم
رفتهست زبان مادری از یادم
سپاس از سروده زیبای استاد زکریا اخلاقی، سراینده گرانمایه کشورمان
بویژه این که بی هیچ لکنتی، همه واژگان را فارسی آورده اند.
شـیرینی این ســــروده را فـرهــادم
از شور «زوا» به بیستون، فریادم
مـژده «بغلامٍ اسمه یحیی» داد:
زایــایـی «عـــاقـــر» آورد در یــادم!
🔺زوای دو واژه «زیبا» و «زشت»
دانستیم که واژگان فارسی دو دسته مردانه (خئی) و زنانه (فئی) دارند.
واژگان مردانه برونشی هستند و واتگان زنانه درونشی
برای نمونه دو ریشه «ز+خ» با «ز+ف» معنایی دژگون دارند، یکی برونش و دیگری درونش را نشان می دهد؛ به نمونه های زیر بنگرید:
◽️از ریشه «زخ»ـتن چ زایشهایی داریم:
«زشـ»ـت یعنی بیرون زده از جای خود، خارج از عدل و تعادل
که با پیشوند دژسازِ «پـ» معنای پـ«زش»ک می دهد. پزشک یعنی ضد برونش از جای خود و ضد زشتی و نادرستی. کسی که چیزها را به جای خود و به تعادل و زیبایی بر می گرداند.
«زگ» زایه دیگر «زختن» است که «زگیل» هم از همان درست شده است.
«زخ» نیز زایه دیگر «زختن» است که «زخـ»ـم را می سازد؛ زخم یعنی واشدگی و شکافتگی
«زار» نیز از ریشه «ز+خ» است: زاختن: زاشتن: زار؛ مانند داختن: داشتن: دار
پس زخم و زار، از اتباع نیست، بلکه دو زایه از ریشه «ز+خ» هستند.
◽️ ریشه زفتن در برابر زختن
در برابر «زختن»، «زفتن» است. زفتن یعنی چیزها در جای خود گذاشتن. در میبدی می گوییم خونه را زف (زفت) بده.
واژه «زیبا» از ریشه «زف» (زیفتن) است. که به نیکی در برابر «زشت» (از ریشه زخ) است.
زایه دیگر زفتن، «زب» است که زبان را می سازد، زبان یعنی چیزی که خوراک را به خوبی می چرخاند و در جای خود برای جویدن می نهد یا آواها را در جای خود برای زایش «وات»ها و «واج»ها می گذارد.
زایه دیگر زفتن، «زو» است که زوان هم معنایی مانند زبان دارد.
زایه دیگر «زف»، «زا» است که زاییدن می دهد.
زایه دیگر «زف»، «زار» (از زافتن) است که معنای زایش دارد، لاله زار یعنی زایش لاله ولی زار در گریه و زاری یا زخم و زار یا قیافه زار از ریشه زختن و زشتی و زخم بودن است.
زایه دیگر «زف»، زه است که در زهدان یعنی زایش دان یا جای قرار گرفتن (نطفه یا فرزند) است؛ هم چنین زهوار که چیزی نگهدارنده و درخودگیرنده است.
خود زن نیز زایشه «زف» است که معنای زندگی و زایش دارد؛ یعنی جای نهادن نطفه یا فرزند.
زندان نیز از زیفتن است، یعنی جای (دان) درونش (اصل معنای زف)
زین نیز یعنی جای نهادن (درونش) نه برون جهیدن
زیلو نیز برای اولین بار در تاریخ زبان، معناشناسی می شود:
زیل معنای در همیدگی (تنیدگی، بافتن) دارد و در عین حال، معنای «زین» و «زیبـ+ـا نیز دارد. از معنای در هم شدگی آن، کلفتی هم دانسته می شود؛ چنانکه سنگ زفت را سنگ بزرگ می دانند.
زیلو یعنی چیزی که از در هم تنیدگی و در هم شدگی و بافته شدن درست می شود و زیبا و نشستنگاه (زین) است و کلفتی نیز دارد و زندگی و زایایی هم در معنای آن است.
در برابرش از ریشه «زخ»، زایه «زهـ+ـر» می آید که یعنی ضد زندگی و کشنده و برون کننده. ولی واژه «زهره» شاید از ریشه زفتن باشد. زهره ندارم؛ یعنی مایه زندگی (در اینجا دلیری) ندارم. یعنی توان و حیات و تاب ندارم.
باور کنید «دانش زوا» آنقدر شگفتانه دارد که اندازه ندارد.
📚با سپاس از استاد زکریا اخلاقی که رباعی های بسیار درباره زیلو سروده اند و به خجستگی سروده ایشان درباره زوا، دو واژه «زختن» و «زفتن» را کمی زواییدم.
◾️ آشنایی با دانش زوا و دریافت کتاب
◾️ گروه گفتگو درباره دانش «زَوا»
🌾 زَوا
ترسم که زوا ز جا کَند بنیادم زایایی واژهها دهد بر بادم چندیست به کار زفتن و زوفتنم رفتهست زبان م
🚨سروده حجت الاسلام دکتر مصطفی محسنی درباره دانش «زوا»
تعقیب نماز عصر را باز بخوان
از حق طلبیم ترک یک علم در آن
قیدی که در آن آمده«لا ینفع» است
این علم «زوا» تو علم لاینفع دان
◾️ آشنایی با دانش زوا و دریافت کتاب
◾️ گروه گفتگو درباره دانش «زَوا»
🌾 زَوا
سروده استاد زکریا اخلاقی درباره دانش «زوا»: ترسم که زوا ز جا کَند بنیادم زایایی واژهها دهد بر بادم
کوچکنوازی استاد زکریا اخلاقی به پاسُرای بنده:
◽️«چارانهی پاسخ شما هم بسیار بهجا و زیباست.»
برابر بسیار زیبای «چارانه» برای قالب «رُباعی» از استاد زکریا اخلاقی
21.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺سروده فلسطینی_ امام زمانی عج استاد زکریا اخلاقی
◾️ آشنایی با دانش زوا و دریافت کتاب
◾️ گروه گفتگو درباره دانش «زَوا»
🔺نشست رونمایی از کتاب زوا در میبد؛ با سخنرانی استاد زکریا اخلاقی
◾️ آشنایی با دانش زوا و دریافت کتاب
◾️ گروه گفتگو درباره دانش «زَوا»