هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امام_زمان_عج_آغاز_امامت
سامره امشب تماشایی شده
جنت گلهای زهرایی شده
لحظه لحظه، دسته دسته از فلک
همچو باران از سما بارد ملک
میزنند از شوق، دائم بال و پر
در حضور حجت ثانی عشر
مُلک هستی در یم شادی گم است
بعثت است این، یا غدیر دوم است؟!
یوسف زهرا به دست داورش
مینهد تاج امامت بر سرش
عید «جاء الحق» مبارک بر همه
خاصه بر ساداتِ آل فاطمه
عید آدم، عید خاتم آمده
عید مظلومانِ عالم آمده
عید قسط و عید عدل و دادهاست
لحظههـایش را مبارک بادهاست
عید قرآن، عید عترت، عید دین
عید زهرا و امیرالمؤمنین
عید یارانِ فداکارِ علی است
عید محسن، اولین یار علی است
عید مشتاقان سرمست حسین
عید ذبح کوچک دست حسین
عید باغ یاسمنهای کبود
عید شادیِ بدنهای کبود
عید سردار رشید علقمه
عید سقای شهید علقمه
عید ثارالله و هفتاد و دو تن
عید سربازان بی غسل و کفن
عید طاها، عید فرقان، عید نور
عید قرص ماه در خاک تنور
عید عزت، عید مجد و افتخار
عید مردانِ بزرگِ انتظـار
آی مهدی دوستان! عید شماست
این شعاع حُسنِ خورشید شماست
آنکه باشد عدل و دادِ حیدرش
حق نهد تاج امامت بر سرش
وعدهی فیض حضور آید به گوش
مژدهی روز ظهـور آید به گوش
تا کند محکم اساس کعبه را
کعبه پوشیده لباس کعبه را
میکشد چون شیر حق از دل خروش
میرسد از کعبه آوایش به گوش
میبَرد از دل شکیب کعبه را
میکشد اول خطیب کعبه را
روی او آیینهی روی خداست
پشت او محکم به نیروی خداست
پیشِ رو، خوبان عالَم لشکرش
پشت سر، دست دعای مادرش
بر سرش عمامهی پیغمبر است
ذوالفقارش ذوالفقار حیدر است
پرچمش پیراهن خون خداست
نقش آن رخسار گلگون خداست
رشتههایش از رگ دل پاکتر
از گل پرپر شده صدچاکتر
حنجر او نینوای زینبین
نعرهی او «یا لثارات الحسین»
اشک چشمش خون هفتاد و دو تن
چهره: تصویر حسین است و حسن
خیمهاش آغوش حیِّ دادگر
مقدمش چشمِ قضا، دوش قدر
عدل از نور جمالش منجلی
پایتختش کوفه مانند علی
آسمان پروانهای دور سرش
خلق پندارند خود را در برش
آسمان چون حلقه در انگشت او
مُلک امکان قبضهای در مشت او
فرشِ راهِ لشکرش بال مَلک
جای سُم مرکبش دوش فلک
مکه را بستاند از نا اهلها
بشکند پیشانی از بوجهلها
شیعه گردد حکمران در آب و گل
کوری این بازهای کور دل
عید موسا و عصا و اژدهاست
عید مرگ فرقۀ باب و بهاست
ای امام عصر عاشورائیان
ای امید آخر زهرائیان
ای به عهد مهدویت مهد ما
ای نفسهایت دعای عهد ما
عمر ما بی تو به سر آمد بسی
ای پناه شیعه تا کی بیکسی؟!
تو به ما بینایی و ما از تو کور
تو به ما نزدیکی و ما از تو دور
ای ز چشم ما به ما نزدیکتر
تا دل دشمن شود تاریکتر
چند میثم با تو نزدیک از تو دور
سیدی مولایی عجل لظهور!
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امام_سجاد_ع_مدح_و_مصائب
کیستم من؟ پیشوای چارم اهل یقینـم
سیّـدسجّاد، بـاب الله، زین العابدینم
قطب عرفان، روح ایمان، جان قرآن، رکن دینم
هل اتی و کوثر و فرقان و نور و یا و سینم
چون نبی مشکلگشایم، چون علی حبل المتینم
من علی بن حسین بن امیرالمؤمنینم
نیتم، تکبیر و حمدم، کعبهام، حجرم، مقامم
زمزمم، سعیم، صفایم، مروهام، رکنم، مقامم
هم قنوتم، هم سجودم، هم تشهد، هم سلامم
هم جهادم، هم زکاتم، هم صلاتم، هم صیامم
هم حیاتم، هم نجاتم، هم امانم، هم امینم
من علی بن حسین بن امیرالمؤمنینم
رکن میبالد که دست من نمـاید استلامش
کعبه مینازد که من از سوی حق باشم امامش
هرکه ما را دوست دارد از خدا بـادا سلامش
هرکه با ما بـود، دشمن تـا ابد لعن مدامش
من قسیم جنت و دوزخ بـه روز واپسینم
من علی بن حسین بن امیرالمؤمنینم
آسمانی هـا همه محـو مناجـات شب من
نور خیزد از کلام و، وحی جوشد از لب من
آسمان پیچد به خود در شعلهی تاب و تب من
ذات حق لبیکگـو با ذکر یارب یارب من
گشته محـراب دعـا آغوش رب العالمینم
من علی بن حسین بن امیرالمؤمنینم
من به شهر شام، روز شامیان را شام کردم
در غل و زنجیـر دشمن، یاری اسلام کردم
فتــح ثــارالله را در سلسله اعـلام کـردم
آل سفیان را بسی رسوای خاص و عام کردم
بـا بیــان دلنشیـن و بـا کـلام آتشینـم
من علی بن حسین بن امیرالمؤمنینم
جسم بابم گشت پامال سواران، صبر کردم
پیکرم از بامها شد سنگ باران، صبر کردم
سینهام آتش گرفت از داغ یاران، صبر کردم
خورد سیلی بر عذار گل عذاران، صبر کردم
با وجود آن که بودی دست حق در آستینم
من علی بن حسین بن امیرالمؤمنینم
من که خود اصل دعا، روح دعا، قلب دعایم
شامیان بی حیا دادند دشنام از جفایم
حلقههای سلسله خون گریه کردند از برایم
سختتر بود از زمین کربلا شام بلایم
ریختند از بام، خاکستر به فرق نازنینم
من علی بن حسین بن امیرالمؤمنینم
ظلم و بیداد و ستم از دشمنان پیوسته دیدم
ده عزیز خویش را در ریسمانی بسته دیدم
چشمِ گریان، صورت خونین، سر بشکسته دیدم
شامیان را بهر استقبال، دسته دسته دیدم
حمله با تیغ زبان کردند بر قلب حزینم
من علی بن حسین بن امیرالمؤمنینم..
من که خورشید جمالم، شد غبار غم نقابم
با سر پاک پدر بردند در بزم شرابم
پیش چشمم چوب میزد خصم بر لبهای بابم
خارجی کردند در اوج مسلمانی خطابم
گرچه دانستند نور چشم ختم المرسلینم
من علی بن حسین بن امیرالمؤمنینم
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e