eitaa logo
بین الطّلوعین
412 دنبال‌کننده
106 عکس
32 ویدیو
0 فایل
انقلاب اسلامی، بین‌الطّلوعینِ ظهور است. کانال اشعار زهرا سپهکار @sepidar213
مشاهده در ایتا
دانلود
و تا بر کوچه ها ی انقلاب اسم شهیدان هست نمی ماند پس از چل سال در بی راهیِ بن بست خدایا سیل دارد می رسد تا روستای ما مگر با سدّ اشک و آه، راه فتنه بتوان بست چه راحت بر تن دین پوستین وارونه پوشاندند و بدتر اینکه می آیند از تدبیر خود سرمست تحمّل می کنم این روزهای یأس و ذلّت را یقین در روزگارم روزهای بهتری هم هست ... @zahra_sepahkar
رازیست که عاشقانه زیر لب گفت رازی که به شکل آخرین مطلب گفت همرزم تو می گفت دم آخر هم او جای شهادتین یا زینب گفت @zahra_sepahkar
اگر تاریخ غیرت در پی انگشتری می گشت بگو در آتش و خون دیده ام سرخ نگینش را ... @zahra_sepahkar
 و امّا حُزنی فسَرمد...(خطبه ی وداع حضرت علی علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها) و امّا حزن من بعد از تو پایانی نخواهد داشت و امّا شام من، ماه درخشانی نخواهد داشت ببین این خسته را زهرا که بی‌لبخند تو حتّی برای بی‌تو ماندن یک نفس، جانی نخواهد داشت و امّا قلب من از داغ می‌سوزد شبیه در و این آتش که من دیدم، گلستانی نخواهد داشت بیا عمّار، قرآن را به سر گیریم پنهانی که تشییع شب قدرم، مسلمانی نخواهد داشت بگو راحت بخواب ای شهر، شب‌های سیاهت را که بعد از او مدینه، بیت‌الاحزانی نخواهد داشت به ناحق بسته‌اید این ریسمان بر دست مظلومی از این پس نیز بسم اللّه، رحمانی نخواهد داشت چه رازی دارد ای مادر، شهیدان تو گمنام‌اند و دوران، مثل این مردان، شهیدانی نخواهد داشت نمی‌دانی چرا مادر، عزیز ما نمی‌آید مگر یوسف در این بازار، خواهانی نخواهد داشت؟ و امّا بعد، خورشیدی می‌آید، خوب می‌دانم که گفته این شب تاریک، پایانی نخواهد داشت؟!  @zahra_sepahkar
هر فتنه ای اگرچه به چهره نقاب داشت امّا همیشه نقشه ی نقش بر آب داشت دریا به موج های پر از خشم زنده است در چنته اش مذاکره تنها حباب داشت ما مشک تشنگی سر دندان گرفته ایم ای مرگ بر امان که فریب سراب داشت از صخره ها گذشت و به دریا رسید، رود هرچند این مسیر سرِ پیچ و تاب داشت حجّت تمام، راه سلیمانی اش بس است هر کس سرِ مجادله با انقلاب داشت @zahra_sepahkar
مجلس خروشنده میشد فریادهایش اگر بود برجامی امضا نمیشد حتّی عصایش اگر بود بیگانه جرأت نمیکرد بر ساحل آسوده باشد در گوش دریای تاریخ موج صدایش اگر بود شاید که یک موریانه میخورد برجام ها را نام خداوند قادر در ابتدایش اگر بود از ترس سر خم نمیکرد پیش رضاخان دوران بر قامت این زمانه شاید عبایش اگر بود نوّاب ها سر رسیدند،در راه حق صف کشیدند آری شهادت می ارزید این خونبهایش اگر بود سروی است در کاشمر سبز، سروی به نام مدرّس بود و قرار است باشد این ماجرایش اگر بود @zahra_sepahkar
دوباره روزهای سال شمسی رو به پایان است ولی خورشید من در پشت ابر تیره پنهان است ندارد غیر فرشی کهنه و یک قاب آیینه ببین خانه تکانی در دل ساده چه آسان است نبود امسال هم بابا سر سفره نمی داند که من گرمای دستش را... ولی او در پی نان است حواسش هست اما با من و دلواپسی هایم دم رفتن به مادر گفته عیدی لای قرآن است و کفش کهنه ام را در مسیری تازه می پوشم وگرنه کفش نو در راه بی مقصد فراوان است عدالت چون درختی خشک هر شب خواب می بیند بهاری را که در راه است یوسف را که زندان است @zahra_sepahkar
کاروان تشنه شد و بر سر این چاه آمد دلو انداخت که آب آورد و ماه آمد کعبه آبستن نور است هواللّهُ احد فاطمه بنت اسد با اسدُاللّه آمد این شکافی که به لبخند خدا می ماند مژده ی یار رسول است که از راه آمد جمعه ای تکیه به دیوار خدا خواهد زد آفتابی که از آن نور سحرگاه آمد کاروان تشنه ی یوسف شده بعد از عمری تا نگوییم که این قصه چه کوتاه آمد @zahra_sepahkar
به لب دارند دریاهای لب تشنه سلامت را به دل دارند امواج رها ماه تمامت را علی را قرة العيني همان في مقعد صدقی بنفسی انتَ می داند بلندی مقامت را به غم ها کاشف الکربی ابالغوثی ابالفضلی که در سختی فراوان برده ام با بغض نامت را اگر که دست های تو عمود خیمه ی دین شد رساندی تا به فرداها و فرداها پیامت را نه آب است این که چون جان عزیزش دوست می داری به دندان می بری با مشک خود حرف امامت را شنیدم روضه ات را و دلم کرب و بلایی شد بگو پس کی ببینم روضه ی دارالسّلام ات را @zahra_sepahkar
ماه، پشت ابرهای تار دستش بسته نیست موج، یعنی حیدر کرار دستش بسته نیست آسمانی از کرامت دارد این ماه تمام ماه من در موقع افطار دستش بسته نیست صلح یعنی کربلا زیر سکوتش جاری است رود اگر رود است در شنزار دستش بسته نیست صلح یعنی رهبر بی یار دستش بسته است کربلا یعنی که پرچمدار دستش بسته نیست ای شهیدان مرحبا از برکت خون شما این زمان تنهاترین سردار دستش بسته نیست صبح فردایی امامم حی ّ و حاضر می رسد برخلاف عهد ما این بار دستش بسته نیست می نویسد آیه های عشق را دور بقیع آن زمان استاد کاشیکار دستش بسته نیست @zahra_sepahkar
باید سوال کرد دقیقاً که چیستیم گر روز قدس مشت گره کرده نیستیم شمر زمانه در دل میدان مشخص است در این نبرد، خوب ببینیم کیستیم در عمرمان دقیقه دقیقه حساب نیست آن لحظه‌ها که با مدد از عشق زیستیم ما ابرهای صاعقه باریم پس چرا در تنگنای قافیه تنها گریستیم ما پرچمیم دست علمدار و حاضریم حتی اگر که دست فدا شد بایستیم ما در خط مقدم عشقیم عاشقیم ما عاشق مبارزه با صهیونیستیم @zahra_sepahkar #زهرا_سپهکار #قدس_آزاد