#امام_باقر_ع_شهادت
ز خاطرات و مرورش هنوز بیزارم
به یُمن گریه ی شب تا به صبح بیدارم
به آب مینگرم روضه میشود تکرار
به یاد العطش روزهای دشوارم
@hosenih
هنوز لحظه ی گودال خاطرم مانده
هنوز فکر حسینم ، هنوز می بارم
هنوز قابل لمس است جای دست سنان
به تازیانه ی خود داده بسکه آزارم
تمام کودکی ام با رقیه یکجا سوخت
هنوز هم که هنوز است من عزادارم
اگر که زنده ام امروز ، جان خود را من
به عمه جان کتک خورده ام بدهکارم
نرفته از نظرم عمه ام زمین میخورد
نرفته از نظرم گریه های بسیارم
@hosenih
هجوم و غارت و پای برهنه و صحرا
من این سیاهه ی غم را چگونه بشمارم
تنم میانه ی بازار برده ها لرزید
بلا کشیده ی شام سیاه بازارم
شاعر: #علیرضا_وفایی_خیال
«تربیت اولاد را پیش شما کوچک کردند. تربیت اولاد بالاترین چیزی است که در همهی جوامع از همهی شغلها بالاتر است.
هیچ شغلی به شرافت مادری نیست و اینها منحط (پست) کردند این را.
این خیانت بزرگی است که به ما کردند و به ملت ما کردند.
مادرها را منصرف کردند از بچهداری...
بچهداری را یک چیز منحطی حساب کردند؛ در صورتی که از دامن همین مادرها مالک اشتر پیدا میشود، از دامن همین مادرها حسین بن علی پیدا میشود...»
📖 صحیفه امام خمینی؛ ج۷، ص۴۴۷
🔻مادر دهه هشتادی با ۴ فرزند
🔹«فاطمه شریف زاده»؛ لقب جوانترین مادر ایرانی را دارد. او در ۱۳ سالگی ازدواج کرده و اکنون ۲۱ ساله و صاحب چهار فرزند است. سه دختر و یک پسر...
https://www.hamshahrionline.ir/news/688694/تصاویر-مادر-دهه-هشتادی-با-۴-فرزند-جوان-ترین-مادر-ایرانی-را
پایان نامه ارشدم را هرچند طولانی شد، اما چندماهیست دفاع کردهام
در حیطهی درسم با یک موسسه پژوهشی همکاری میکنم...
برای دغدغههایم میجنگم...
ادمینی بلدم...
کتاب میخوانم...
مطلب مینویسم...
اما هر فرمی به من بدهند که نوشته باشد شغل:
کادر مقابل را با «مادر» پر میکنم...
راستش را بخواهی
من مصداق واقعیِ این جملهام:
اینهمه درس خوند که تهش کهنه بشوره!
من عاشق عوض کردن پوشک و گرفتن بادگلویم
من عاشق شستن تکههای کوچک لباسم
عاشق پهن کردنِ ۶۰-۷۰ تاش، وقتی یک دور ماشین، لباس شسته
من از دنبال بچه دویدن برای یک لقمه غذا
از هم زدن فرنیِ کمشیرین
از توروخدا امشب ماکارونی درست کن
لذت میبرم
خوشم میآید ببینم دور و برم شلوغ است
سر و صداها... بگیر و بکِشها...
کِیف میکنم وقتی بعد یکی دوساعت سینک ظرفشویی، پر شده
وقتِ سر خاراندن ندارم و کارها تلنبار شده...
چه کنم...
برایم شیرینتر است منتسب به اینها باشم، تا صاحب چند عنوان مقاله و کتاب!
تا پژوهشگر نمونهی سال!
تا دانشجوی دکترای فلان...
من مقاله مینویسم
پژوهش میکنم
یک بار هم رتبهی خوبی در آزمون دکترا آوردم (که نرفتم)
اما
لیاقتم بیش از این است که در همین حد بمانم
من به قلهای میاندیشم که در دامنهاش ایستادهام...
به صدها سال بعد...
وقتی اثری از پژوهشها نیست، کتابها کهنه شده، دانشگاهها تخریب شده...
اما از نسل من، صدها و هزاران نفر در عالم هستی نفس میکشند...
فکر میکنم به هر یک باری که میگویند «لاالهالاالله»
و فرشتهها میگویند باز هم از نسل تو برایت حسنه فرستادند ❤️
من در این مُلکِ فانی
دنبال باقیترین اتفاقم...
من مــــــادرم