eitaa logo
نوࢪالھدے﴿زهراے‌اطهر﴾
260 دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
4.6هزار ویدیو
652 فایل
💌ـ ﷽♡ * مدرسه علمیه زهرای اطهر سلام الله علیها 🌸 🏢 آدرس: خیابان وحدت اسلامی، کوچه پهلوان حسن، پلاک۲۵ تلفن : ☎️ ۰۲۱ ۵۵۶۰۰۶۹۶ بیسیمچی. saei13a@
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ منطقه جرجان قدیم و یا گنبد کاووس امروز سوم ربیع الثانی سال 255 هجری قمری، اتفاقی بزرگ در جرجان رخ داد و مردم این منطقه شاهد طی‌الارض امام حسن عسکری (ع) از سامرا به این منطقه بودند. ماجرایی که در منابع تاریخی هم ثبت شده است و بزرگانی مانند آیت الله علوی گرگانی، مرجع عالیقدر شیعیان نیز مهر تأییدی بر آن زده‌اند. در منابع تاریخی از جمله در « الخرائج و الجرائج» راوندی تا « بحارالانوار» علامه مجلسی و در « منتهی الامال» شیخ عباس قمی و دیگران ماجرای این رویداد بزرگ نقل شده است. راوندی به سند خود نقل کرده است که جعفر بن شریف جرجانی می‌گوید: " سالی عازم حج شدم و در «سامرّا» نزد امام عسکری (ع) رسیدم. شیعیان، مال زیادی را توسط من برای آن حضرت فرستاده بودند. خواستم از حضرت بپرسم که آن‌ها را به چه کسی بدهم؟ اما پیش از اینکه چیزی بگویم، فرمود: آنچه با خود آورده‌ای به مبارک، خادم من بده! من نیز چنان کردم. سپس گفتم: در گرگان شیعیانت به شما سلام می‌رسانند. فرمود: آیا بعد از اتمام مناسک حجّ به آنجا برمی‌گردی؟ گفتم: آری. فرمود: تو بعد از 170 روز، به گرگان می‌رسی و در آغاز روز جمعه، سه روز گذشته از ماه ربیع الآخر، به آنجا وارد می‌شوی. به آن‌ها بگو که من نیز پایان‌‌ همان روز، آنجا می‌آیم. برو که رهیافته‌ای! خدا تو را و آنچه با خود داری سالم نگه خواهد داشت...  آنگاه از پیش آن حضرت رفته و مناسک حج را انجام دادم و خدا مرا سالم نگه داشت تا اینکه روز جمعه، از ماه ربیع الآخر، در ابتدای روز همچنان که امام (ع) فرموده بود، به گرگان رسیدم. دوستان و آشنایان برای تبریک به دیدارم آمدند. به آن‌ها گفتم که امام حسن عسکری (ع) وعده داده است که تا پایان امروز اینجا بیاید، پس آماده شوید تا پرسش‌ها و حاجت‌های خود را از او بخواهید. همین که نماز ظهر و عصر را خواندند، در خانه من گرد آمدند. به خدا سوگند! چیزی متوجه نشدیم جز اینکه امام آمد و وارد خانه شد. ابتدا او بر ما سلام کرد، آنگاه ما به استقبالش رفتیم و دستش را بوسیدیم. سپس فرمود: من به جعفر بن شریف وعده داده بودم که آخر همین روز به اینجا بیایم. نماز ظهر و عصر را در سامرّا خواندم و به سوی شما آمدم تا تجدید عهد نمایم و اکنون در میان شما هستم تا پرسش‌ها و حاجت‌های خود را مطرح سازید. نخستین کسی که پرسش نمود، «نضر بن جابر» بود. او گفت:‌ای فرزند رسول خدا! چند ماه است که چشمان پسرم آسیب دیده است، از خدا بخواه تا بینایی را به او برگرداند. حضرت فرمود: او را بیاور، پس دست مبارکش را به چشمان وی کشید، بینایی او به حالت اول برگشت، آنگاه مردم یکایک می‌آمدند و نیازهای خود را مطرح می‌کردند و حضرت نیز برای آن‌ها دعا می‌نمود و نیاز‌هایشان را برآورده می‌ساخت. سپس حضرت،‌‌ همان روز به سامرّا برگشت"