#امام_صادق علیهالسلام
#مربع_ترکیب
🔹عطر شفاعت🔹
حقپرستان را امامی هست، دینش دلبری
نور رویش کوثری، شور کلامش حیدری
هر دو شهد معرفت را ریخته در ساغری:
آیههای احمدی را با حدیث جعفری
حرف او عشق است، فهمش را به عاشق میدهند
صادقان، دلهایشان را دست صادق میدهند
مالکیها، شافعیها، خوشهچینانش همه
سیدِ طاووسها، طاووس بُستانش همه
شیخها، علامهها، طفل دبستانش همه
گردنافرازانِ دانش، گَرد میدانش همه
جامی از «اَلعِلمُ نورٌ» ریخت تا در جان ما
از هَلِ الدّینش به اِلّا الحُب رسید ایمان ما
لب گشود و در دلِ عالم به پا شد شورها
علمها را هر حدیثش، زد گره با نورها
نور، مجرم بود اما، در نظام کورها
ترس میانداخت حقش، در دل منصورها
در هراساند از وجودش، چون که میدانند کیست
حجتاللهی که جوشان در رگش، خون علیست
باز از این کوچه، امام دیگری را میبرند
باز هم با دست بسته، حیدری را میبرند
باز هم تنها، غریب مادری را میبرند
پا برهنه، سیدی را، سروری را میبرند
نسبتی خورشید را، با نیمهشب بردن نبود
حق پیر آسمانیها، زمین خوردن نبود
روضه جانفرساست، آخر از زبان کوچه است
باز معصومی، پریشان در میان کوچه است
پیر ما، یادِ گل یاس جوان کوچه است
با طنابی بر دو دستش، روضهخوان کوچه است
در مدینه تا که مینوشد چنین جام بلا
بر مشامش میرسد هر لحظه بوی کربلا
امشب اینجا جلوهای از خیمههای کربلاست
باز آتش، شعلهور در خانۀ آل عباست
حضرت شیخالائمه در میان کوچههاست
گرد، بر پیشانیِ آیینۀ روی خداست
روضهای جانسوز در این واژههای ساده است
شیعیان! فرزند زهرا از نفس افتاده است
خواستم دورت بگردم مثل زائرها، نشد
یاورت باشم به دانش، مثل جابرها، نشد
پر کشم با قالَ صادقها و باقرها، نشد
شاعر خوب تو باشم بین شاعرها، نشد
بر خلاف زندگیِ از خطا آکندهام
صادقانه گفتم این یک بیت را، شرمندهام
دوست دارم مثل تو، زیبا به دنیا بنگرم
صادقانه، عاشقانه این جهان را بنگرم
مثل تو، با یاد فرزندت، به فردا بنگرم
روی مهدی را ببینم، رو به هرجا بنگرم
مثل آن یار تو، یارانش از آتش رد شدند
در تنور غیبت، آن مردان که میباید شدند
مثل یاران تو، یارانش طبیب و مرهماند
هم جوانمردند و هم همدرد درد عالماند
غم ندارند اولیاءالله، غمخوار هماند
با یتیمان مهربان، آنجا که باید محکماند
دولت فردا از آنِ صالحان عاشق است
صبح نزدیک است آری! وعدۀ حق صادق است
📝 #قاسم_صرافان
..............................................
🎙 آموزش تخصصی مداحی🎙
http://eitaa.com/zakerin1401
..............................................
#حضرت_قاسم علیهالسلام
#مربع_ترکیب
🔹لحظۀ فردا شدن🔹
آن شب که چارچوب غزل در غزل شکست
مست مدام شیشۀ می در بغل شکست
یک بیت ناب خواند که نرخ عسل شکست
فرزند آن بزرگ که پشت جمل شکست
پروانۀ رها شده از پیرهن شدهست
او بیقرار لحظۀ فردا شدن شدهست
بر لب گلایه داشت که افتادم از نفس
بیتاب و بیقرار، سراسیمه چون جرس
سهم من از بهار فقط دیدن است و بس؟
بگذار تا رها شوم از بند این قفس
جز دست خط یار به دستم بهانه نیست
خطی که کوفی است ولی کوفیانه نیست
گویی سپردهاند به یعقوب، جامه را
پر کرد از آن معطر یکریز، شامه را
میخواند از نگاه ترش آن چکامه را
هفت آسمان قریب به مضمون نامه را
این چند سطر را ننوشتم، گریستم
باشد برای آن لحظاتی که نیستم
آورده است نامه برایت، کبوترم
اینک کبوترم به فدایت، برادرم
دلواپسم برای تو ای نیم دیگرم
جز پارههای دل چه دلیلی بیاورم
آهنگ واژهها دل از او برد ناگهان
برگشت چند صفحه به ماقبل داستان
یادش به خیر، دست کریمانهای که داشت
سر میگذاشتیم به آن شانهای که داشت
یک شهر بود در صف پیمانهای که داشت
همواره باز بود درِ خانهای که داشت
هرچند خانه بود برایش صف مصاف
جز او کدام امام زره بسته در طواف
اینک دلم به یاد برادر گرفته است
شاعر از او بخوان که دلم پر گرفته است
آن شعر را که قیمتِ دیگر گرفته است
شعری که چشم حضرت مادر گرفته است
«از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد
وآن تشت را ز خون جگر باغ لاله کرد»
اینک برو که در دل تنگت قرار نیست
خورشید هم چنان که تویی آشکار نیست
راهی برای لشکر شب جز فرار نیست
پس چیست ابروانت اگر ذوالفقار نیست؟
مبهوت گامهاش، مقدسترین ذوات
میرفت و رفتنش متشابه به محکمات
بغض عمو درون گلو بیصدا شکست
باران سنگ بود و سبو بیصدا شکست
او سنگ خورد سنگ، عمو بیصدا شکست
در ازدحام هلهله او... بیصدا شکست
این شعر ادامه داشت اگر گریه میگذاشت...
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
..............................................
🎙 آموزش تخصصی مداحی🎙
http://eitaa.com/zakerin1401
..............................................
#مربع_ترکیب
( تقدیم به حضرت زهرا سلام
الله علیها و امیر المومنین علیه السلام)
به بهانه ی شب اول ربیع الاول
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قومِ شرور خیرِ جهان را نخواستند
ابلیس ها امامِ زمان را نخواستند
اهلِ جهنمی که جنان را نخواستند
بر عترتِ رسول ، امان را نخواستند
این قوم پست نظمِ جهان را به هم زدند
با یک لگد زمین و زمان را به هم زدند
جهل و نفاق در دلشان چون فشرده شد
قول و قرارشان همه از یاد برده شد
حق علی وصیِ پیمبر که خورده شد
دین خدا به دست شیاطین سپرده شد
فتنه رسید و گرمِ فریبِ عوام شد
احیای دین دلیلِ سکوتِ امام شد
گم گشت قبله ، قبله نما را فروختند
چل ابر تیره شمسِ هدی را فروختند
کعبه ، منا و مروه ، صفا را فروختند
ارزان تر از همیشه خدا را فروختند
حال و هوای شهر پیمبر عجیب شد
زهرا گریست چون که امامش غریب شد
وقتِ عمل مهاجر و انصار جا زدند
گویا دوباره لات و هبل را صدا زدند
در یک سقیفه دست به صدها خطا زدند
این قوم بر سعادتشان پشتِ پا زدند
دل هایشان همین که ز حیدر بریده شد
آتش شد و جهنم شان آفریده شد
ظلم و جفا به آلِ علی بی حساب شد
بیراهه جای راهِ خدا انتخاب شد
این شد که سرنوشتِ خلایق خراب شد
دنیا پس از غریبیِ حیدر عذاب شد
آن امتی که دست ز دامانِ حق کشید
والله ، رنگِ صلح و صفا را به خود ندید
بردند حق شیر خدا را به محکمه
دنیا دلش گرفت و غضب کرد بر همه
اما در آن کشاکش و آن موجِ همهمه
مردانه پای عشق علی ماند فاطمه
دیگر مدینه بهرِ علی سنگری نداشت
مولا به غیر فاطمه اش یاوری نداشت
یک شهر مانده بود ولیکن بدون مرد
در این میانه فاطمه شد مردِ این نبرد
با سینه ی شکسته و زخمی و پر زِ درد
دامانِ مقتدای خودش را رها نکرد
خالی نکرد پشتِ علی را و ایستاد
جان داد و دشمنانِ علی را امان نداد
آمد میان کوچه و خود یک سپاه شد
با قد خم برای علی تکیه گاه شد
با دستِ خود دخیل به دامان شاه شد
قنفذ رسید و بازوی زهرا سیاه شد
از بس که کرد دور سرِ حیدرش طواف
بوسید دست حیدری اش را لبِ غلاف
ریحانه ی نبی و ولی را زمین زدند
ظلمت شدند و نور جلی را زمین زدند
در کوچه آسمانِ علی را زمین زدند
با زجرِ فاطمه چه یلی را زمین زدند
در لحظه ای که فاطمه اینگونه مضطر است
صبرِ علی خودش به خدا فتح خیبراست
شکر خدا ز ماتم زهراست آهِ ما
در روضه های فاطمه پیداست راهِ ما
شد سایه سار چادرِ مادر پناهِ ما
محشر به دست فاطمه باشد نگاهِ ما
در روضه های فاطمه درس بصیرت است
کآرامش بشر به وجودِ ولایت است
شعر: رضا یزدی اصل
..............................................
🎙 آموزش تخصصی مداحی🎙
http://eitaa.com/zakerin1401
..............................................