eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
350 دنبال‌کننده
27.3هزار عکس
9.8هزار ویدیو
136 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
*زندگی نامه شهید سعید سامانلو*👇👇 *سعید سامانلو در دی ماه سال ۱۳۶۰ در یک خانواده مذهبی در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود. او فرزند اول خانواده بود که ۷ ماه قبل، پدر و مادرش از روستای پرسپانج قزوین به قم هجرت کرده بودند.* *تمام هستی پدر سعید کوچک اش بود که بیمار بود و بعد از تولد در بیمارستان بستری بود . نذر امام رضا می شود و شفا میابد* *او از کودکی محبوب و مودب و کوشا با بازی گوشیهای کودکانه در خانواده رشد کرد. سادگی، بی آلایشی، گذشت، خداپرستی و ولایت مداری از همان کودکی در او شکوفا بود و خودش این شکوفایی را کمک پروردگار و رهنمودهای پدر دلسوزش می دانست. از همان کودکی مادر مهربانش او را در کلاس های قرآن ثبت نام کردد و او با علاقه و پشتکار قرآن و تفسیر را فرا گرفت* *از سن ۱۲ سالگی به مسجد می رفت و مثل بزرگترها رفتار می کرد روزه می گرفت و اعمال عبادیش را انجام می داد. در پایگاه بسیج محله نقش های کلیدی را می پذیرفت و مسولیت پذیری اش را به همه ثابت می کرد. کلاس های قرآن برگزار می کرد و در عزاداری ها نقش فعالی داشت* *او درس می خواند، ورزش می کرد و از رهنمودهای علما و بزرگان و شهدا در زندگی اش استفاده می کرد . از ویژگی های بارز او راستگویی و کسب رضای خدا در هر کاری بود* *در جوانی در رشته ریاضی (دبیرستان امام صادق) مشغول به تحصیل شد بسیار باهوش و علاقه مند به تحصیل بود*. *فعالیت های سیاسی، مذهبی و فرهنگی او زبان زد همه بود. او انسانی بود که اخلاص در عمل داشت، خضوع و خشوعی در مقابل خدا و در برابر دلاور مردان بسیجیی داشت. از همان دوران جوانی به اردوهای جهادی برای کمک های ویژه می رفت و در آنجا لحظه ای از گره گشایی مشکلات و گرفتاری های مردم باز نمی ایستاد و دائما در اندیشه و عمل در حال خدمت به خلق الله بود.* *مهمترین مشخصه این شهید بزرگوار، تزکیه نفس است ایشان کلاسهایه اخلاق علما را شرکت کرده و کتابهایه بسیاری در رابطه با تزکیه و اخلاق خریداری کرده و مطالعه میکردند.* *او بعد از فارغ تحصیلی از دبیرستان در دانشگاه دلیجان رشته حسابداری پذیرفته شد و با خانواده مذهبی و ساداتی وصلت نمود که حاصل این ازدواج دو فرزند پسر به نام های علی و محمدحسین*شد. بسیار خانواده دوست و پایبند به زن و بچه بود* . *همچنین اهل مطالعه و کسب بینش بود، روحیه ایثار و استقامت او شگفت انگیز بود* *بعد از مدتی که مشغول تحصیل در دانشگاه بود متوجه شد در دانشگاه امام حسین تهران، به عنوان افسر پذیرفته شده بنابراین تصمیم گرفت باقی مسیر زندگی اش راا در این راه ادامه دهد و وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد*. *او در تمام مراحل زندگی اش موفقیت های چشمگیری داشت و رشادت های بی شماری از خود نشان داد.*🕋 *رشادت های او در شمال غرب در برخورد با گروهک های مزدور ، فعالیت های او در خاموش کردن شورش های داخلی و رشادت هایش در سوریه و آزاد سازی دو شهر شیعه نشین (نبل و الزهرا) تحسین برانگیز است* *بنا به گفته خود شهید سعید سامانلو این پیروزی شهرهای شیعه نشین(نبل و الزهرا) با کمک خانم فاطمه زهرا (س) انجام شد* *و بلاخره در ۱۶ بهمن سال ۹۴ این سرگرد دلاور به همراه دوستانش شهید هاشمی و شهید زارع در شهر رتیان سوریه به لقا پروردگار شتافتند*.♥️ *شادی روحش صلوات*🌹💙🕋 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضور حداکثری و انتخاب اصلح ... شهدا در مسئله انتخابات با دو نگاه حضور حداکثری و انتخاب اصلح ورود می‌کردند، البته این نگاهِ جامعه‌ی دفاع‌مقدس بود، آنها با همان اعتقادی که وقتی فرمانده دستور می‌داد باید عملیات کنید و تمام خطرها را به جان می‌خریدند و آن عملیات را مأموریت انقلاب و جمهوری اسلامی می‌دانستند، انتخابات را هم همین‌طور می‌دیدند؛ یعنی اگر در عملیات می‌ رفتند تا یک منطقه یا شهری را از تصرف دشمن خارج کنند ، در انتخابات هم با این اعتقاد پای صندوق‌های رأی می‌آمدند که بتوانند سرنوشت مردم را به دست افراد صالح بسپارند .... نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🚨 برنامه کامل کاندیداهای ریاست جمهوری در شبکه های صداوسیما 🔹جمعه ۳/۷: ساعت ۱:۰۰ زاکانی شبکه جام جم ساعت ۱۹:۱۵ قاضی‌زاده شبکه یک 🔹شنبه ۳/۸: ساعت ۱۹:۱۵ همتی شبکه یک 🔹یکشنبه ۳/۹: ساعت ۱:۰۰ قاضی زاده جام‌جم ساعت ۱۹:۱۵ رضایی شبکه یک ساعت ۲۰:۳۰ همتی شبکه دو ساعت ۲۲:۴۵ همتی شبکه دو 🔹دوشنبه ۳/۱۰: ساعت ۱۹:۱۵ جلیلی شبکه یک ساعت ۲۰:۰۰ قاضی زاده شبکه یک ساعت ۲۰:۳۰ رضایی شبکه دو ساعت ۲۱:۳۰ مهرعلیزاده شبکه خبر ساعت ۲۲:۴۵ رضایی شبکه دو 🔹سه شنبه ۳/۱۱ : ساعت ۱:۰۰ همتی شبکه جام جم ساعت ۱۹:۱۵ رئیسی شبکه یک ساعت ۲۰:۰۰ همتی شبکه یک ساعت ۲۰:۳۰ جلیلی شبکه دو ساعت ۲۲:۴۵ جلیلی شبکه سه 🔹چهارشنبه ۳/۱۲: ساعت ۱:۰۰ جلیلی شبکه جام جم ساعت ۱۹:۱۵ مهرعلیزاده شبکه یک ساعت ۲۰:۰۰ رضایی شبکه یک ساعت ۲۰:۳۰ رئیسی شبکه دو ساعت ۲۱:۳۰ زاکانی شبکه خبر ساعت ۲۲:۴۵ رئیسی شبکه دو 🔹پنجشنبه ۳/۱۳: ساعت ۱:۰۰ رئیسی شبکه جام جم ساعت ۱۹:۱۵ زاکانی شبکه یک ساعت ۸:۰۰ جلیلی شبکه یک ساعت ۲۰:۳۰ مهرعلیزاده شبکه دو ساعت ۲۲:۴۵ مهرعلیزاده شبکه دو 🔹جمعه ۳/۱۴: ساعت۱:۰۰ مهرعلیزاده شبکه جامه جم ساعت ۲۰:۰۰ رئیسی شبکه یک ساعت ۲۰:۳۰ زاکانی شبکه دو ساعت ۲۱:۳۰ قاضی زاده شبکه خبر ساعت ۲۲:۴۵ رییسی شبکه دو 🔹شنبه ۳/۱۵ : ساعت ۱ بامداد زاکانی شبکه جام جم ساعت ۱۸:۰۰ جلیلی شبکه سه ساعت ۱۹:۰۰ رییسی شبکه پنج ساعت ۲۰:۰۰ مهرعلیزاده شبکه یک ساعت ۲۰:۳۰ قاضی زاده شبکه دو ساعت ۲۲:۴۵ قاضی زاده شبکه دو 🔹یکشنبه ۳/۱۶ : ساعت ۱ بامداد قاضی زاده جام جم ساعت ۱۷ رییسی شبکه چهار ساعت ۱۹ مهرعلیزاده شبکه پنج ساعت ۲۰ زاکانی شبکه یک ساعت ۲۰:۳۰ همتی شبکه دو ساعت ۲۲:۴۵ همتی شبکه دو 🔹سه شنبه ۳/۱۸ : ساعت ۱ بامداد همتی جام جم ساعت ۱۷ مهرعلیزاده شبکه چهار ساعت ۱۸ رییسی شبکه سه ساعت ۱۹ زاکانی شبکه پنج ساعت ۲۰ قاضی زاده شبکه یک ساعت ۲۰:۳۰ رضایی شبکه دو ساعت ۲۲:۴۵ رضایی شبکه دو 🔹چهارشنبه۳/۱۹ : ساعت ۱ بامداد رضایی شبکه جام جم ساعت ۲۰ همتی شبکه یک ساعت ۲۰:۳۰ جلیلی شبکه دو ساعت ۲۲:۳۵ شبکه دو 🔹پنجشنبه ۳/۲۰ : ساعت ۱ بامداد جلیلی شبکه جام جم ساعت ۱۷ زاکانی شبکه چهار ساعت ۱۸ رییسی شبکه سه ساعت ۱۹ قاضی زاده شبکه پنج ساعت ۲۰ رضایی شبکه یک ساعت ۲۰:۳۰ رییسی شبکه دو ساعت ۲۲:۴۵ رییسی شبکه دو جمعه ۳/۲۱ : مناظره ۲ 🔹شنبه ۳/۲۲ : ساعت ۱۸ زاکانی شبکه سه ساعت ۱۹ همتی شبکه پنج ساعت ۲۰ جلیلی شبکه یک ساعت ۲۱:۳۰ رضایی شبکه خبر 🔹یکشنبه ۳/۲۳: ساعت ۱۷ قاضی زاده شبکه چهار ساعت ۲۰ رییسی شبکه یک ساعت ۲۰:۳۰ مهرعلیزاده شبکه دو ساعت ۲۲:۴۵ مهرعلیزاده شبکه دو 🔹دوشنبه ۳/۲۴ : ساعت ۱ بامداد رییسی جام جم ساعت ۱۷ همتی شبکه چهار ساعت ۱۸ قاضی‌زاده شبکه سه ساعت ۱۹ رضایی شبکه پنج ساعت ۲۰ مهرعلیزاده شبکه یک ساعت ۲۰:۳۰ زاکانی شبکه دو ساعت ۲۱:۳۰ جلیلی شبکه خبر ساعت ۲۲:۴۵ زاکانی شبکه دو 🔹سه شنبه ۳/۲۵ : مناظره ۳ 🔹چهارشنبه ۳/۲۶: ساعت ۱ بامداد مهر علیزاده شبکه جام جم ساعت ۱۷ رضایی شبکه چهار ساعت ۱۸ همتی شبکه سه ساعت ۱۹ جلیلی شبکه پنج ساعت ۲۰ زاکانی شبکه یک ساعت ۲۰:۳۰ قاضی زاده شبکه دو ساعت ۲۱:۳۰ رییسی شبکه خبر ساعت ۲۲:۴۵ قاضی زاده شبکه دو
Behnam_Bani_-_Khoshhalam.mp3
7.7M
خوشحالم.... مـ‌ن تا ابد کنار تو میمونم..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عنایت شهید به زوج پسرخاله و دختر خاله سال 1377روز دوشنبه بود با بابا رفتیم بهشت زهرا ، گلزار شهداء زرند ،جهت قرائت فاتحه کنار قبر شهید سیدرضا رسیدیم دیدیم یک مرد ناشناس کنار قبر شهیددارد فاتحه میخواند و ناله میکندروی قبر شهید یک جعبه شیرینی و یک شاخ گل گذاشته بود سلام کردیم وکنار قبر نشستیم بابام پرسید رفیقش بودی گفت : نه پرسید : همکلاسی شهید بودی گفت : نه سوال کرد:هم رزمش بودی جواب شنید : نه یه نگاهش کرد و گفت :چرا بالای سر قبر این شهید فاتحه میخوانی و جعبه شیرینی آوردی مرد یک نگاهی به پدر شهید انداخت و گفت من از این شهید مراد وحاجت گرفته ام بعد نگاهش انداخت بر روی قاب عکس شهید و ادامه دادمن و دختر خاله ام با هم ازدواج کردیم از بچه گی دوستش داشتم ولی متاسفانه بچه دار نمی شدیم هشت سال از ازدواجمان گذشت کم کم نغمه های نسلی ازت نمیمونه وغیره بلند شدو با پیشنهاد بزرگترها مبنی براینکه بیا و ازدواج مجدد داشته باشم مواجه شدیم دختر خاله ام گفت فقط با یک شرط ازدواج کن اون هم  که من را طلاق بده. بعد از چند ماه بحث وجدل قرار شد طلاقش بدهم رفتیم دنبال کارهای طلاق .توی این مدت با هم زندگی میکردیم ومعاشرت داشتیم یک روز که زغال سنگ بار زده بودم ببرم اصفهان خالی کنم روبروی گلزار شهداء زرند ماشینم خاموش شد هر کار کردم روشن نشد پیاده شدم حیران بودم که چکار کنم دیدم یک بسیجی حدود 17-18 ساله آمد کنارم ، با لبخند و متانت خاصی سلامم کرد برگشتم:جواب سلامش دادم گفت : نگران نباش ماشین داغ کرده سرد بشه روشن میشه. حالا تا سرد میشه بیا بریم کنار قبور مطعر شهداء، فاتحه ای بخوانیم همینطور قدم زنان می رفتیم طرف قبور شهداء گفت : میایی از کنار گلزار شهداء رد میشی ولی یادی از شهداء نمیکنی فاتحه ای خواندیم و برمی گشتیم طرف ماشین گفت : میخواهی همسرت را بدلیل بچه دار نشدن ، طلاق بدهی .صبر کن عجله نکن خدا پسری بهت اعطاء میکنه نامش بذار آقا رضا اصلا فکر نکردم این بسیجی از کجا میدونه با خوشحالی گفتم اگر خبرت راست ودرست باشه یک هدیه خوب پیش من داری. من کجا میتونم شما راببینم گفت : من همینجا هستم بیایی من را می بینی. فقط فراموش نکن نامش رضا بگذاری با خوشحالی سوار ماشین شدم با یک استارت ماشین روشن شد حرکت کردم توی آئینه نگاه کردم دیدم هنوز ایستاده دارد نگاهم میکند.پیش خودم گفتم نگهبان بهشت زهرا است. چقدر با ادب بود مکثی کرد نگاهش دوخت به بابام گفت حاج آقا رفتم اصفهان بارم خالی کردم چند روزی ماندم و برگشتم خونه فردا صبح به همسرم گفتم : آماده شسو برویم دنبال کارهای طلاق آخه دادگاه نوبت داشتیم رفت توی اتاق برگشت گفت من دیگه طلاق نمی خواهم با تعجب نگاهش کردم پرسیدم : پس با ازدواج مجدد من مشکلی نداری گفت : چرا نه پرسیدم پس چی توی چشماش یه برق شادی می دیدم همینطور چشماش از خوشحالی پنهانش برق می زد گفت : چشمات ببند چشمام بستم زمانی باز کرد دیدم جواب آزمایش بارداری که مثبته  توی دستش بود حیران نگاهش میکردم ناگهان از خوشحالی جیغ کشیدم حاج آقا رک بگویم قضیه اون بسیجی را فراموش کردم این وگفت ونگاهش برگردوند به عکس سیدرضا ، سکوت همه جای بهشت زهرا را فرا گرفت یک مرتبه زمزمه کرد:بچه ام که بدنیا آمد دیدم پسر است بین بزرگهای طایفه بحث بود نامش چی بذاریم هرفردی یه نام پیشنهاد میداد یک مرتبه یاد قول وقرارم با اون بسیجی چفیه بسته افتادم قضیه را تعریف کردم نامش را رضا گذاشتیم بعد از مراسمات تولد فرزندم یه جعبه شیرینی وبه توصیه خانمم یک قواره پارچه کت وشلوار خریدم آمدم بهشت زهرای زرند ولی هرکجا گشتم اون نوجوان بسیجی را ندیدم از هرکه پرسیدم کسی نمیشناختش و می گفتنند اینجا نگهبان بسیجی ندارد بلکه بچه های شهرداری نگهبانی می دهند حیران حیران شدم چشماش و بست یک آه بلندی کشید همینطور چشماش به قبر معطر شهید باز میکرد با بغض ادامه داد یادم آمد بهم گفته بود آمدی بهشت زهرا ،گلزار شهداء سری بزن یادی از شهداء بکن آمدم داخل قبور شهداء آرام آرام قدم می زدم و فاتحه ای نثار شهداء میکردم رسیدم سر این قبر ، نگاهم افتاد روی تابلوسر قبر  ، دهانم از تعجب باز ماندکلا مات ومبهوت شدم> خدایا این همون بسیجیه که به من خبر فرزند دار شدنم را داد نگاه کردم روی قبر دیدم نوشته سیدرضاسیدعلیزاده(صمدانی) نگاهم دوختم به عکس دیدم لبخندی زد و از توی قاب عکس بیرون آمد ضمن سلام گفت ممنون که همسرت طلاق ندادی و نام فرزندت را رضا گذاشتی خدا می داند بیهوش شدم زمانی چشم باز کردم دیدم بچه های نگهبان بهشت زهرا بالای سرم هستند یادمم فامیلیش نجفی بود پرسیدم من کجاهستم چی شده گفت : ما از دور نگاهت می کردیم دیدیم بالای سر قبر شهید سیدرضا رسیدی یک مکثی کردی و  غش کردی اینجا بود گریه امانش نداد وقتی آرام گرفت گفت نمیدانم حاج آقا برای چی برای شما تعریف کردم من برگشتم بهش گفتم ایشون پدر شهید هستند بعد از رفتنش رفتیم پیش آقای نجفی و جمال
یزاده تاییدکردند موضوع را 👆خیلی شنیدنی و جالب،حتما تاآخر بخونید...شهید سیدرضا صمدانی❤️
🦋🌈🍄☔️ 🌈🦋 🍄 ☔️ 🦋🌈عاشقانه ای شور انگیز را بخوانید 🦋 باقلم شیوای بانو فاطمی🍄🌈 🦋⚡️ رمانی متفاوت با آنچه که تا به حال خوانده اید.❣ روایتی عاشقانه❣مذهبی ، از دختری بد حجاب که بعد از شناخت دلبسته استاد راهش می شود.🌟 💖عشقی پاک که او را از فرش به عرش برساند.🍄🌈 🌟💕بعد از ازدواج عاشقانه ی و کیان ادامه ماجرای زیبا و خواندنی را به زودی در دنبال میکنیم😍💕 😍 رمان زیبای را در کانال زیبای زخمیان عشق دنبال کنید نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️ ☔️🍄🌈🦋☔️ 🍄🌈🦋 ☀️هوالحبیب 🌈 🦋 🍄 📝به قلم ☔️ 📂 🖇 جنازه علی آقا را که در دو حرم طواف دادند دوباره روی دوش گرفتند و به سمت ماشین رفتند تا جنازه شهید را به ایران برگردانند. فائزه هنوز هم روی زمین نشسته بود و اشک می ریخت. خودم حال مساعدی نداشتم ولی باید او را که بی قراری میکرد آرام می کردم. کنارش نشستم و به گنبد زل زدم. _یک ماه چشم انتظار کیان بودم ،همه میگفتن اون شهید شده و مفقودالاثره.هفته های اول دیوونه وار گوشه به گوشه خونه رو به دنبال ردی ازش می گشتم.طاقت شهادتش رو نداشتم.نمی تونستم باور کنم شهید شده یه حسی بهم میگفت زنده است.بمونه چقدر زخم زبون شنیدم از بقیه.بعدیک مدت فقط از خدا میخواستم اگه زنده نیست حداقل جنازه اش واسم برگرده.خیلی وقته که به شهادتش فکر میکنم .بعضیا انگار واقعا لیاقتشون شهادته به قول کیان اگه قراره فردا بمیره ،بهتره که همین الان شهید بشه.فائزه جون میدونم سخته برات ،دوری از کسی که عاشقشیو مطمئنی دیگه برگشتی نداره سخته.میدونم سخت بدون علی آقا زینب جان رو بزرگ کنی. ولی عزیزم حداقل با شهادتش میدونی طبق وعده خدا ،شهید زنده است. نمیتونم خودمو بزارم جای تو و نمیدونم کی ممکنه منم عین تو برای شهادت عشقم زار بزنم . فقط میخوام بدونی خیلیا منتظرن که ببینن ما شکستیم و درمونده شدیم.نمیگم گریه نکنا ،یا عزاداری نکن ،انجام بده تا خالی بشی ولی حواست به دوست و دشمنت باشه.یه یاعلی بگو و پاشو ،مردت رو دارن میبرن ایران باید مثل این که پشتش بودی،بازهم پشتش بمونی پاشو عزیزم. اشک هایش را پاک کردم و دستش را گرفتم و بلندش کردم. خودش را به آغوشم انداخت _واسم دعا کن روژان ،نمیدونم میتونم بازهم محکم باشم یا نه؟امیدوارم عزیزم به این زودی ها مثل من بی پناه نشی _پناهت خداست عزیزم ،دلت رو به خودش بسپار،برو عزیزم منتظرتن. همدیگر را بوسیدیم و او را راهی کردم . فائزه که از جلو چشمانم دور شد همان جا نشستم و اشک ریختم . کیان در حالی که نجلاء خوابیده را روی دستانش دراز کرده بود، کنارم نشست. _فکر کنم من خیلی بی لیاقتم که از قافله عقب موندم صدای پر از بغضش نگاهم را به سمتش چرخاند _این چه حرفیه عزیزم،شما انشاءالله بعد از صدسال شهید میشی و به آرزوت میرسی. &ادامه دارد... ☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️ ☔️🍄🌈🦋☔️ 🍄🌈🦋 ☀️هوالحبیب 🌈 🦋 🍄 📝به قلم ☔️ 📂 🖇 _حاج علی هم پرکشید مثل سید.فقط من بی لیاقت موندم که خدا لایق شهادت نمیدونم .خیلی درد داره که از دوستات جا بمونی.چندوقت پیش سعید اومد به خوابم و وعده شهادت بهم داد. نمیدونم کدوم گناهم باعث شده که تقدیرم عوض بشه. دستم را روی دستش گذاشتم _شاید تو تقدیر تو اومده که برای فرزند دوست شهیدت پدری کنی ،مگه خودت نمیگفتی هرکسی یک رسالتی داره،هوم؟ _فقط امیدوارم سید و حاج علی بدقولی نکنند و حالا که بهم رسیدند منو فراموش کنند. من راضیم به رضای خودش . پاشو بریم زیارت کنیم عزیزم من باید برگردم پیش بچه ها. بعد از زیارت کیان مارا به هتل رساند و رفت . روز بعد همراه با حمیدآقا یک ساعتی را به هتل آمد. میخواست حرفی بزند ولی انگار خودش نمیتوانست بگوید برای همین حمیدآقا را با خودش آورده بود. همه دور هم نشسته بودیم و حمیدآقا نجلاء را بغل کرده بود و با او بازی میکرد _بگو عمو بگوعمو کیان خندید _حمید جان من بی خیال شد بچه یک سال زبان عربی شنیده ،انتظارداری الان واست فارسی حرف بزنه. حمیدآقا گونه نجلاء را محکم بوسید _تو کاریت نباشه خودم بهش کلی زبان یاد میدم. دوباره نجلاء را جلو صورتش گرفت و با خنده گفت _حسود خانوم عمو که نمیگی حداقل بگو بابا،این شازده بفهمه تو فارسی میفهمی نجلاء خندید ب....ا ب....ا همه با ذوق چشم به نجلا دوختیم.کیان با خوشحالی محکم لپش رو بو سید _الهی من فدای دختر خوشگلم بشم که میگه بابا! حمیدآقا با خنده گفت _ضایع شدی داداش ،دیدی بلده ،روت کم شد؟ هرسه زدیم زیر خنده حمیدآقا نجلاء را به آغوش من سپرد _من با دوستم که وکیله در مورد نجلاء صحبت کردم.چون پدرش وصیت کرده شما بزرگش کنید اگر قیم قانونیش که پدربزرگشه موافقت کنه شما میتونید اونو به فرزند خوندگی قبول کنید. کیان به فکر فرو رفت _بعید میدونم موافقت کنند،راه دیگه ای نیست _بعید میدونم‌حتما باید پدربزرگش موافقت کنه. به چهره معصوم نجلاء چشم دوختم.من به او دلبسته بودم و طاقت دوری‌اش را نداشتم _کیان جان لطفا راضیشون کن،خواهش میکنم. _نگران نباش عزیزم ،حتما درستش میکنم خودت رو ناراحت نکن. حمیدآقا روبه من کرد _روژان خانم ان شاءالله کیان جان از ماموریت برگشت یه قراربا دوستم میزارم تا دراین مورد صحبت کنیم شما نگران نباشید با تردیدبه کیان گفتم _ماموریت؟مگه الان تو ماموریت نیستی؟مگه قرارنبود آخر هفته آینده برگردیم ایران؟ حمیدآقا قبل از اینکه کیان چیزی بگوید،گفت _تا آخر هفته بر میگردیم ،نگران نباشید .با اجازه من میرم من مبهوت همانجا نشستم ،کیان آقا حمید را تا در اتاق راهنمایی کرد. دوباره ماموریت، دوباره نگرانی من اینبار دق میکردم تا برگردد اشک هایم دوباره جاری شد &ادامه دارد... ☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
سَلامٌ عَلى قَلبِ زَينَبَ الصَّبور
{صَبَاحَاً أتَنَفَّسُ بِحُبِّ الحُسَین...
{بسم الله الرحمن الرحیم...
دعـای هفتمـ صحیفـهـ سجادیهـ به توصیهـ عزیزمون،جهت رفع بیماری ... ان شالله🍃 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
💌💗بسم الله الرحمن الرحیم 💌💗 قرائت دعای عهد جهت تعجیل در فرج امام زمــ❤️ـان اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ. اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ. اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ. ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ اللهم عجل الولیک الفرجــ✨ @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام‌علیڪ‌یابقیة‌الله‌فےارضہ..🌱
سربازم و صاحب عـلم ، خواهم شد با منطق عشق ، هم قسم خواهم شد این دفعه به جانِ حاج قاسم من هم با رأی " مـدافـع حـرم " ، خواهم شد نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
۷۲ شب مانده کمــــــر خم بشود ۷۲ شب مانده محــــــرم بشود...🥀💔 💔 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
حمید علیمی (دلتنگم برا لباس و کریت) .mp3
14.24M
🎼 دلتنگم برا لباس نوکری میمیرم برای ماتم‌ت حسین ...😭 از روضه یه وقت منو جدا نکن دلتنگم برا محرمت حسین ...🥀 💔 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا