📸 تصویر لحظه اعطای حکم تنفیذ سیزدهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی ایران
#تنفیذ_سیزدهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رئیسی: شرط ادب در حکم تنفیذ این بود که دست رهبر انقلاب را میبوسیدم اما بهخاطر شرایط کرونا این توفیق از من سلب شد .
14000512_41604_1281k.mp3
9.6M
🎙بشنوید | صوت کامل بیانات امروز رهبر انقلاب در مراسم تنفیذ حکم سیزدهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی ایران. ۱۴۰۰/۰۵/۱۲
#تنفیذ_سیزدهم
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
✅بخشی از وصیت نامه
سردار سرتیپ پاسدار شهید حاج درویش شریفی
عزت، سربلندی، افتخار و عظمت این انقلاب به ولایت است و این انقلاب منهای ولایت یعنی هیچ.
پس نیروهای دلسوز انقلاب است که هوشیارند، دشمن درصدد شکستن حریم مقدس ولایت دراین انقلاب است و میداند که تا زمانی که سایه ولایت بر سرمردم استوار است هیچ توطئهای کارساز نیست بنابراین امروز این نغمههای شوم که از حلقوم کوتهفکران، ساده لوحان و دنیاپرستان ساز میشود در جهت تحقق اهداف ترسیم شده استکبار یعنی شکست این انقلاب است که بحول وقوه الهی این پرچم به دست توانای رهبر انقلاب به صاحب اصلیاش تحویل خواهد شد و کبر دشمنان و عوامل مزدوران در جهت خاموش کردن نور خداهرگز به نتیجهای نخواهد رسید.
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
بزرگترین غایب حاضر مراسم تنفیذ امروز، #حاج_قاسم عزیز بود...
گرچه شهدا حاضرند و نظاره گر ما هستند، اما گوشه گوشه حسینیه امام خمینی(ره) جای خالی حاج قاسم احساس می شد...
خدالعنت کند آنان که تورا از ما گرفتند و آنان که سبب شدند دشمن جرات کند تورا از ما بگیرد...
#دولت_عبرت
💝از خاطرات زیبای شهید چمران💝
مدير دبستان با خودش فڪر ڪرد و به اين نتيجه رسيد ڪه حيف است مصطفے در آن جا بماند. خواستش و بهش گفت برود البرز و با دڪتر مجتهدي نامے، ڪه مدير آن جاست صحبت ڪند. البرز دبيرستان خوبے بود، ولے شهريه مے گرفت. دڪتر چند سؤال ازش پرسيد. بعد يڪ ورقه داد ڪه مسئله حل ڪند. هنوز مصطفی جواب ها را ڪامل ننوشته بود ڪه دڪتر گفت: «پسر جان تو قبولے . شهريه هم لازم نيست بدهے»
سال دوم یڪ استاد داشتيم ڪه گيرداده بود همه بايد ڪراوات بزنند. سرامتحان، چمران ڪراوات نزد، استاد دونمره ازش ڪم ڪرد. شد هجده ، بالاترين نمره.
بورس گرفت. رفت آمريڪا. بعد از مدت ڪمے شروع ڪرد به ڪارهاے سياسے- مذهبے. خبر ڪارهايش به ايران مے رسيد. از ساواڪ پدر را خواستند و بهش گفتند «ما ترمے چهارصد دلار به پسرت پول نمے دهيم ڪه برود عليه ما مبازه ڪند.» پدر گفت «مصطفي عاقل و رشيده . من نمے توانم در زندگيش دخالت ڪنم» بورسيه اش را قطع ڪردند. فڪر مے ڪردند ديگر نمے تواند درس بخواند، برمے گردد.
چند بار رفته بود دنبال نمره اش. استاد نمره نمے داد. دست آخرگفت « شما نمره گرفته اے ولے اگر بروے، آزمايشگاه نيروے بزرگے از دست مے دهد. » خودش مے خنديد. مے گفت « ڪارم تمام شده بود. نمره ام را نگه داشته بود پيش خودش ڪه من هم بمانم.
🌸🔹🌸🔹🕊🔹🌸🔹🌸
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh