eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
350 دنبال‌کننده
27.3هزار عکس
9.8هزار ویدیو
136 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 با امام زمان حرف بزن 🔹 قبر امام حسین، امام رضا و... مشخصه؛ می‌تونیم بریم زیارت. کجا باید بریم زیارت امام زمان؟؟ 🔹 شروع کن با امام زمان حرف زدن. جواب می‌ده...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤 ....🖤 🖤انا لله و انا الیه راجعون تمام شد .. سلام الله علیها ▪️و داستان عِشْق ▪️در دمِشْق ▪️به ▪️سَر ▪️رسید... 🖤 شهادت حضرت رقیه سلام الله، دُردانه ی امام حسین علیه السلام بر عاشقان حسینی تسلیت باد یا_صاحب_الزمان 🌾.. غریب آشنا..🌾
آخرین بار موقع خداحافظی بغلش کردم… خواستم بهش بگم جهاد چقدر نوربالا میزنی.! چقدر بوی شهادت میدی… اما بغض گلوم رو گرفت… فقط گفتم تو رو خدا مراقب خودت باش… خنده ای کرد که برق دندانهای سفید و خوشگلش هنوز توی ذهنمه… گفت إن شاء الله زود همدیگه رو می بینیم… و جهاد رفت و فقط آه حسرت برای من باقی ماند… شهید جهاد عماد مغنیه🌷 حزب الله لبنان
کجاست ؟ آن یتیم نوازی که دست نوازش بر سر دختران شهدا بکشد ....
@nasimintezar_نسیم_انتظار_حسن_کاتب_کربلایی(1).mp3
10.35M
باذره‌تربتۍ‌ز‌ِ‌غبار‌هاۍ‌چادرت از‌گوشه‌‌ۍ‌خرابه‌مرا‌کربلا‌بده . . .
❪؏ـشق‌‌بانام‌رقیھ‌ست‌کھ‌معنا‌دارد'❫
"يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ" پدر جآن ؛ كۍ تو را با خونتـــــ خضاب کرد . . !
. با دست های کوچکش سر را بلند کرد و به سینه چسبانید. گفت: بابا! دلم برایت تنگ شده. بابا! چرا ابروهایت خون آلود است؟ بابا! محاسن تو چرا اینقدر آشفته است؟ سر بابا را گذاشت زمین، خم شد لب ها را گذاشت رو لب های بابا. دیدند سر از بغل جدا شد افتاد، بچه هم افتاد. گفتند خواب رفت بچه، سر را می بریم بعد که بیدار شد می گوییم خواب دیدی. بچه های کوچک خواب و بیداری را قاطی می کنند. وقتی که رقیه ساکت شد و سر به یک طرف افتاد و دختر به یک طرف؛ بی بی یک قدری خوشحال شد. همین که زینب (س) آمد بچه را بغل کند، دیدند صدای ناله بی بی بلند شد. ام کلثوم گفت: خواهر چه شده؟ گفت: عزیزم! رقیه جان داد.😭 استادسیدعلی‌نجفی؛شرح‌دعای‌عرفه🌿!
🕊 پیکر شهیدی دیگر از لشکر فاطمیون تفحص شد 💠 هم‌زمان با روزهای ابتدایی ماه صفر، پیکر "شهید محمد آرش احمدی" از لشکر فاطمیون مورد تفحص و شناسایی قرار گرفت.👇 🔗 http://www.tafahoseshohada.ir/fa/news/3012
امام سجاد (علیه السلام): حق فرزند این است که بدانی او از تو است در دنیا با هر خیر و شری که دارد به تو منسوب است و تو مسئول تربیت نیکو و راهنمایی اش به سوی خدا و یاریش در اطاعت از پروردگارش هستی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آغوش باز کن خورشید، ستاره ات روی زمین ماندنی نیست. اینجا فروغش را در خرابه ها کور کردند. اینجا گرمای وجودش را به سرمای شبها کشاندند. اینجا حتی از کوچکترین ستاره هم انتقام می گیرند که چرا به روی نی هم آسمان از آن توست؟ این سحر را خورشید، آغوش باز کن که ستاره ات برای شام غربت عمه هایش ماندنی نیست. ستاره ها که روی زمین نمی مانند... ستاره دلش آسمان می خواهد. ماه می خواهد تو را می خواهد... امشب دلهای بی تاب منجم بودند و خوب می دانند؛ ستاره اگر دردانه خورشید باشد آسمان این زمین که هیچ، کائنات هم تحت تابش اوست. سفرت بخیر ستاره کوچک کاروان عشق این خسته دلان را به آن آغوش پدرانه برسان ب.نظری‌منش 🌿!
التماس‌دعا‌ازهمگی💔
"انّی لا ارَی الموتُ الّا السَّعادَه والحیاه مع الظالمینَ الّا برَما" شانزده ساله بود که شهادت دایی اش شوق پرواز را در دلش تازه کرد؛پس بی درنگ دیگربار عزم سفر به جبهه کرد، به پدر پیوست و نگذاشت اسلحه دایی اش بر زمین بماند. سروی آزاده و بلند قامت بود، چهره اش گندمگون و موج موهایش مشکی تر از پرده ی شب. چشمان معصومش گویای قلب پاکش بود و پوششی ساده اما مرتب داشت. کم حرف بود و خوش اخلاق، احدی به یاد ندارد نماز اول وقتش ترک شده باشد. نه تنها نماز بلکه در تمام کارهایش دقیق و منظم بود. همیشه شب های جمعه در خلوت خود دعای کمیل میخواند و آرزوی همیشگی اش شهادت بود. هنگام رفتن، وصیت نامه و عکسی به عنوان عکس شهادت به خواهر داد و با مادر وداع کرد و گفت: "دیدار به قیامت!" هنگام اعزام، اتوبوس تصادف کرد. او و دوستش خلیل هردو با تنی مجروح، سخت ترین یگان (اطلاعات و عملیات) را انتخاب کردند. دوره فشرده و طاقت فرسای غواصی را در آذر ماه ۶۵ گذراندند. زندان زمین، روح عظیمش را در بند کشیده بود؛ چنانچه می گفت:"من مانند مرغی در قفسم تا کی اذن پروازم دهند." سرانجام وعده ی وصال فرارسید و در نبرد عاشورایی کربلای چهار، در کنار نهر خیِّن ، همان مقتل شهدای مظلوم غواص، آسمانی شد و دو ماه بعد پیکر پاکش یاد وطن کرد. "الا یا ایها الساقی ادر کاساً و ناولها" که درد عشق را هرگز نمی فهمند عاقل ها به ذکر یا علی آغاز شد این عشق پس غم نیست اگر "آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها" شهادت آرزوشان بود و از دنیا گذر کردند "مَتَی ما تَلقِ مَن تهوی دَعِ الدنیا و اَهمِلها" ♥️ شهید ابوالقاسم آژند♥️ 🌻🕊🌻🕊💓🕊🌻🕊🌻 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
این اواخر یک بعد از ظهر حسین آقا به من گفت: شما چرا دعا می‌کنی من شهید نشوم؟ تو هنوز شهادت را درک نکرده‌ای. دعا کن من شهید شوم که آن دنیا شفاعت شما را بکنم.من گفتم: مگر می‌شود یک زن برای شهادت شوهرش دعا کند؟ گفت: هنوز شما بهشت را درک نکرده اید. من گفتم: انشاءالله همیشه باشی، نذر حضرت زینب باش. بروی مدافع حرم حضرت زینب باشی. می‌گفتم: من حاضرم یک سال تو را نبینم فقط زنگ بزنی بگویی من سالمم. من هم بگویم من سایه سر دارم. حسین آقا گفت: می‌دانی اجر شهید گمنام چقدر است؟   گفتم: تو را به خدا نگو! حالا می‌خواهی شهید بشوی شهید شو اما شهید گمنام نشو دیگر! راوی: همسر گرامی شهید 🌻یادش گرامی و راهش پر روهرو باد نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ازش پرسیدند: ابراهیم؟! چرا همراه بقیه رزمنده ها به دیدن امام نرفتی؟ جواب داد: " ما رهبر را برای تماشا نمی‌خواهیم. ما رهبر را می‌خواهیم برای اطاعت کردن...." یکی در جبهه گفتا نزد هادی رها کن جبهه و برگرد وادی ببین اندر جماران چهره ی یار بدادی حرف او را گوش صد بار جوابش داد هادی بس چه زیبا امام خود بجویم من در اینجا نخواهم رهبری بهر تماشا اطاعت از امام باید به هرجا چه بسیار از که رفتند اویس عصر ما، نادیده رفتند ندیدند چهره ی محبوب آن یار ولی از جان گذشتند در ره یار کند جبران خدای حی دادار رساند هر اویسی را به دلدار نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
: دوست داریم که از آنجا صدایی بیاید... صدایی آشنا؛ صدایی از حلقوم یکی از شماها... صدایی که به انتظارها پایان دهد... 📎پ.ن: همه از خان طومان برگشتند... تو نمی‌خوای بیایی آقا رحیم؟!... 🌷 معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh