eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
350 دنبال‌کننده
27.3هزار عکس
9.8هزار ویدیو
136 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
عشقی به پاکی گل نرگس ‏خدايا ؛ دنیا شلوغه ؛ ما را از هر چه حُب دنیا رد صلاحيت كن ؛ از بندگی نه ... إلهى هَبْ لى کَمالَ الْانْقِطاعِ إلَیْکَ •• نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🌼🍃🌼 📚 🌼🍃 🌼 📝نویسنده: 🔻 باصدای آلارم گوشیم ازخواب نازم بیدارشدم وطاق بازروی تخت قرار گرفتم وبه سقف خیره شدم ومتفکر گفتم: +تف توروح اون عزیزدلی که مدرسه رو خلق کرد. همچنان که غرغرمی کردم ازتخت پایین اومدم وبه سمت کمدم رفتم،لباس مدرسم وبرداشتم وشروع کردم به عوض کردن لباسام. روبه روی آیینه ایستادم ومقنعم وروی سرم گذاشتم،داشتم باشانه موهام وبه سمت راست صورتم متمایل می کردم که دراتاقم به شدت بازشد. باترس ولرزبه سمت دربرگشتم که مامانم وجلوی دردیدم. باعصبانیت وصدای نسبتاًبلندی گفتم: +مگه اینجاطویلس؟یه دربزن میای تودیگه مامان دستش وبه کمرش زدوگفت: مامان:بدترازطویلس،سلامتم که خوردی باکلافگی گفتم: +خب بابا،سلام،کارت وبگو همچنانکه ازاتاق می رفت بیرون گفت: مامان:بیاصبحانه بخور +اوکی برومنم میام ازاتاق رفت بیرون منم بعدازمرتب کردن موهام ازاتاق اومدم بیرون. ازپله هاپایین اومدم وبه سمت آشپزخونه رفتم وباگفتن سلام کوتاهی به بابام وخانم جون پشت میزنشستم وشروع کردم به خوردن صبحانه. وسط صبحانه خوردنم بودم که سنگینیه نگاه خانم جون وروخودم حس کردم، سرم وبالاآوردم ونگاهش کردم. زوم شده بودروی موهام که ازمقنعم بیرون زده بود.باحالت سوالی گفتم: +جونم خانم جون؟آدم ندیدی؟ سری ازتاسف تکون دادوبه موهام اشاره کردوگفت: خانم جون:بپوشون اون شراره های آتشین رو باحالت تهاجمی گفتم: +شراره های آتشین کیلوچند؟خانم جون به این چندتا تارمومیگی شراره های آتشین؟ خانم جون:میدونی همین چندتا تارمو میتونه چندتاجوون وتحریک کنه؟ فنجون قهوه ام وروی میزگذاشتم وگفتم: +خب اون چندتاجوون چشماشون و بگیرن ونگاه نکنن،درضمن الان دیگه کسی باچندتا تارموازخودبی خودنمیشه شما بدجورتوقرن دایناسورهاموندی. خانم جون بااین حرفم چشماش گردشد، بابانیمچه اخمی کردوگفت: بابا:هالین درست صحبت کن دستم وتوهواتکون دادم وبروبابایی گفتم وازپشت میزبلندشدم وبه سمت دررفتم، صدای خانم جون وشنیدم که گفت: خانم جون:تربیت این بچه کارداره پوزخندی زدم وبابی خیالی جلوی آیینه مقنعم وعقب ترکشیدم وبعدازپوشیدن کتونیام ازسنگفرشاردشدم وازخانه اومدم بیرون.... &ادامه دارد.... 🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🌼🍃🌼 📚 🌼🍃 🌼 📝 نویسنده: 🔻 زنگ تفریح بودومن ودنیادرحیاط پشتیه مدرسه نشسته بودیم روی زمین. سوالی نگاهش می کردم که باحرص گفت: دنیا:چته؟آدم ندیدی؟ +من بایدازت بپرسم چته،چراانقدر ناراحتی؟ چانه اش ازبغض لرزید،گفت: دنیا:باسعیدکات کردم. انتظارش می رفت،چیزی نگفتم چون من ازاول به دنیاگفته بودم باسعیددوست نشه،کلامن بادوست شدن باپسرای هم سن وسال خودمون مشکل دارم،به نظرم دوست پسرآدم بایدسنش بیشترباشه نه اینکه پیرپسرباشه هانهههه مثلا۵سالی بزرگ ترباشه به نظرم کلاس داره. ازفکربیرون اومدم وگفتم: +حالاچراکات کردید؟ دنیا:به جزمن باسه نفردیگه هم دوست بود. پوزخندی زدم وچیزی نگفتم،اجازه دادم انقدرحرف بزنه ومغزم وبخوره تاخالی بشه. باصدای زنگ ازجامون بلندشدیم وبه سمت کلاس رفتیم. اصلاحوصله ی زنگ دینی رانداشتم چون هیچی ازدرسش نمی فهمیدم. خانم کرمی معلم دینیمون برگه های امتحانی راجلومون گذاشت وباصدای بلندگفت: خانم کرمی:شروع کنیدولی بچه هامن نگاهتون نمی کنم ولی مدیونتون می کنم اگه تقلب کنید. خندم گرفت اخه داشت کسایی رومدیون می کردکه اصلااین چیزابراشون مهم نیست ازجمله خودم. شروع کردیم به جواب دادن سوال ها، هرسوالی روبلدبودم نوشتم سه تاسوال مونده بودکه بلدنبودم. به دنیانگاه کردم،کلاسرش توبرگه ی من بودوداشت ازروی برگه ی من جواب هارو می نوشت،پس این ازمن داغون تره. دستم وبردم زیرمیزودنبال کتاب گشتم، وقتی دستم به کتاب خوردلبخند پیروزمندانه ای زدم وآروم کتاب وآوردم بیرون وصفحه های موردنیازوپیداکردم وجواب هارونوشتم،منتظرموندم دنیاهم جواب هاروبنویسه وبعدباهم ازجامون بلندشدیم وبرگه هامون روتحویل دادیم &ادامه دارد.... 🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
{صَبَاحَاً أتَنَفَّسُ بِحُبِّ الحُسَین...
{بسم الله الرحمن الرحیم...
سَلامٌ عَلى قَلبِ زَينَبَ الصَّبور
💌💗بسم الله الرحمن الرحیم 💌💗 قرائت دعای عهد جهت تعجیل در فرج امام زمــ❤️ـان اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ. اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ. اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ. ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ اللهم عجل الولیک الفرجــ✨ @zakhmiyan_eshgh
بی صبحِ کربلا شبِ عالم سحر نداشت دنیا چه داشت؟کرب‌و‌بلا را اگر نداشت...
❬🚶🏻‍♂🖐🏼❭ اگر انسـان.. تحت ولایٺ اللـ|☝️🏼|ـہ باشد.. 💌 | 💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•|✌️🏻🇮🇷|•° به کوری چشم همه اونایی که نمیتونن ببینن((:♥️✌️🏻 🎞¦↫' 💔¦↫'
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 مناسبت استفاده در 🔳 (ع) 🌴سلام ای پناه دل شیعه‌ها 🌴بازم عالمی مبتلای شما 🎤
دلبستھ‌ۍافلاکم‌وپابستھ‌ۍخاڪ فوارھ‌ای‌بین‌زمین‌وآسمانم . . !
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊🏴آستان مقدس امامین عسکریین
هر وقت کسی از سر نیازمندی به درب خانه ما مراجعه کرد، عبدالرحمن هیچ وقت دستش را رد نمی‌کرد و نمی‌گذاشت دست خالی برود. حتی اگر چیزی هم در منزل نداشتیم، با زبان خوش او را بدرقه می‌کرد. راوی: همسر شهید عبدالرحمن کریمی نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
خرید عقدمان یک حلقه‌ی‌ نهصد تومانی بود برای من، همین و بس. بعد از عقد، رفیم حرم، بعدش گلزار شهدا. شب هم شام خانه‌ی ما. صبح زود مهدی برگشت جبهه. راوی: همسر شهید مهدی زین‌الدین نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🔴 بسیاری از خیرات انسان، توسط فرزند برای او ارسال می شود. شاید هیچ باقیات الصالحاتی بهتر از فرزند صالح برای انسان نباشد. برای همین است که امام رضا علیه السلام می فرماید: وقتی خداوند خیر بنده اش را بخواهد، وی را نمی میراند تا فرزندش را ببیند. بنده از نوجوانی یاد گرفتم که هر کار خوبی انجام می دهم یا اگر صدقه ای می‌دهم، ثواب آن را به روح تمام کسانی که به گردن من حق دارند، از آدم تا خاتم و تمام اموات شیعه و پدران و مادرانم نثار کنم. در آن سوی هستی، پدر بزرگم را همراه با جمعی که در کنارش بودند مشاهده کردم. آن‌ها مرتب از من تشکر می کردند و می گفتند: ما به وجود اولادی مثل تو افتخار می کنیم. خیرات و برکاتی که از سوی تو برای ما ارسال شده، بسیار مهم و کارگشا بود. ما همیشه برایت دعا می کنیم تا خداوند بر توفیقات تو بیفزاید... 📙برگرفته از سه دقیقه در قیامت.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••• هرگاه‌دلت‌گرفت، به‌آسمان‌بنگر آنجاکسی‌هست‌که‌توراعاشقانه‌می‌نگرد وبه‌توآرامش‌می‌دهد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 حضور رئیس جمهور در گلزار شهدای روستای کناره شهرستان مرودشت و دیدار با خانواده شهدا، ایثارگران و اقشار مختلف مردم در این روستا