VID_20211012_220709_688_۲۰۲۱_۱۰_۱۲_۲۲_۰۷_۲۷_۷۲۸.mp3
3.02M
🎧 #شور دلنشین امام حسین (ع)
[می خوام امشب یه دعا کنم]
🎤 کربلایی امیر برومند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببينيد | روايت آیتالله خامنهای از شعری که مرحوم میرزا جواد آقای ملکی تبریزی در قنوت نماز شب میخواندند
15.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
السلامعلیڪیابنفاطمةالزهراء🌱
بابالزینبیه|ساعتےپیش↯♥ #ربیع_الاول
⚘﷽⚘
کاش میشد ...
تا خدا پــرواز کرد
پای دل از بند دنیا باز کرد
کاش میشد از تعلق شد رها
بال زد همچون ڪبوتــر در هوا ...
درون خودش کلنجاری داشت با خودش ؛ برای کسی آشکار نمیکرد اما گاهی توی حرفهایش، میزد بیرون؛ هر بار که بر میگشت و مینشستیم به حرف زدن، حرفهایش بیشتر بوی رفتن میداد و اگر توی حرفهایش دقیق میشدی میتوانستی بفهمی که انگار هر روز دارد قدمی را کامل میکند.
آن اوایل یڪبار که از معرکه برگشته بود وسط حرفهایش خیلی محکم گفت: «جانفشانـی اصلاً کار آسـانی نیست» بعد تعریف ڪرد که آنجا در نقطه ای باید فاصلهای چند متری را در تیررس تکفیریها میدوید و توی همین چند متر ، دختـرش آمده جلوی چشمش ...
بعد توضیح داد که تعلقات چطور مانع شهادت شهید است… تمرینهای زیادی توی یکی دو سال گذشته برای بریدن رشته تعلقاتش انجام داده بود و همه را هم برید؛ این بار که میرفت به کسی گفته بود « این دفعه از کوثر بریدم »
به نقل از : احمدرضا بیضایی
( برادر بزرگوار شهید )
پاسدار شهید مدافع حرم
شهید محمود رضا بیضایی
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
💠شیفته سادگی و صفایش بودم
🌷فکر کنم تابستان سال ۸۰ بود.شبی برای کشیک شبانه حدود ساعت ۲بود که درسنگر روی خاکریز دور مقر تفحص لشگر در فکه مشغول خواندن نوحه و زمزمه ی سرودی بودم...
متوجه شدم شخصی برای وضو گرفتن کنارتانکر آب رفت...
دقت کردم دیدم آقامجید پازوکی جانشین مقر است...
خوشحال شدم..میدانستم قطعا به کنارم می آید...شیفته ی سادگی وصفایش بودم... عاشق خاطراتش... تیکه کلامهای ''آجری''یش...
آمد باهمان لقبی که به من داده بود گفت:چطوری'' مارگیر''... درچه حالی زهیر.. خوش میگذره؟!...
یادش بخیر...صدایش درگوشم عمق وجودم را نوازش میدهد...
خلاصه آمدو باهم شروع به درد ودل کردیم...همیشه آرزوی شهادت را باحسرت بیان میکرد... من هم لذت شنیدن خاطراتش را عاشقانه باهیج چیز عوض نمیکردم...
آنشب از خوابی برایم گفت که هرگز از یادم کم رنگ نشد و سرلوحه ی مشقهای زندگی ام بوده وهست...
صحبت از شهادت و تکلیف جستجوگران شهدا درفکه بود واینکه این یک وظیفه است...آقامجید گفت: زهیر ، یادت هست امام خمینی.ره.فرمودند '''ما مکلف به انجام تکلیف هستیم ،،،؟'''
گفتم:بله خوندم و میدونم...
بعد گفت:شبی امام خمینی.ره. را خواب دیدم...!آقا درخواب فرمودند:
''ما تنها با آنهایی کار داریم که رهروی عشقند... نه تکلیف...!!!''
بله... سردار باصفای تفحص، هم عاشقانه به تکلیف خود عمل کرد و هم رهروی عشق بود و به آرزویش رسید...
بعد از آن فهمیدم که واقعا او چه دیده و امام.ره.درخواب بوسیله ی ایشان چه گنج عظیمی به من دادند...
...خیلی ها در جنگ به تکلیف خود عاشقانه عمل کردند و تا آخرهم مشق جنگ کردند،! و ماجورند ...،
سردارشهید مجید پازوکی
🌹🕊🌹🕊🌸🕊🌹🕊🌹
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
✅بخشی از وصیت نامه
شهید علی جمشیدی
این دنیا با تمام زیبایی ها و انسانهای خوب و نیکوی آن محل گذر است نه وقف و ماندن و همه ی ما بایستی برویم و راه این است ،
دیر یا زود فرقی نمی کند؛
اما چه بهتر که زیبا برویم «هنر آن است که بمیری بیش از آنکه بمیرانَندَت و مبدأ و منشأ حیات آنان هستند که چنین مرده اند.»
بایستی به خود آئیم که در چه زمانه ای زندگی می کنیم
و با چه وضعی؟ در عصر امام زمان(عج) که ان شاءالله از سربازان امام عصر(عج) قرار گرفته باشیم
و این همه مقابله با مشکلات و مصائب ، غربت ها و دوری ها وجود با خدا شدن بوجود نمی آید.
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
✅شهید ابراهیم هادی میگفت:
حریم زن با چادر حفظ میشه. همچنین اگر خانم ها حریم رابطه با نامحرم رو حفظ کنند، خواهید دید که چقدر آرامش در خانواده ها بیشتر میشود بله ! طبق آیه های قرآن و فرمایشات ائمه ی معصومین و حضرت زهرا علیه السلام
بهترین زنان کسانی هستند که خود را از نامحرم مستور نگه می دارند و تقوا پیشه میکنند و نزدیک بهم نمی شوند و هیچ مراوده ای با هم ندارند و قلب خود را بیمار و گرفتار هوس نمی کنند و تنها درحد ضرورت و اختصار آن هم خیلی کم که اصلا به چشم نمی آید ارتباط می گیرند.
تا به آن سعادت جاودانه که در دنیا و آخرت از آن نام بردند ؛ برسند
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🌼🍃🌼
📚 #عشقی_به_پاکی_گل_نرگس 🌼🍃
🌼
📝 نویسنده: #فاطمه_اکبری
🔻 #قسمت_سوم
زنگ تفریح بودومن ودنیادرحیاط پشتیه
مدرسه نشسته بودیم روی زمین.
سوالی نگاهش می کردم که باحرص گفت:
دنیا:چته؟آدم ندیدی؟
+من بایدازت بپرسم چته،چراانقدر
ناراحتی؟
چانه اش ازبغض لرزید،گفت:
دنیا:باسعیدکات کردم.
انتظارش می رفت،چیزی نگفتم چون من
ازاول به دنیاگفته بودم باسعیددوست نشه،کلامن بادوست شدن باپسرای هم سن وسال خودمون مشکل دارم،به نظرم
دوست پسرآدم بایدسنش بیشترباشه
نه اینکه پیرپسرباشه هانهههه مثلا۵سالی
بزرگ ترباشه به نظرم کلاس داره.
ازفکربیرون اومدم وگفتم:
+حالاچراکات کردید؟
دنیا:به جزمن باسه نفردیگه هم دوست بود.
پوزخندی زدم وچیزی نگفتم،اجازه دادم
انقدرحرف بزنه ومغزم وبخوره تاخالی
بشه.
باصدای زنگ ازجامون بلندشدیم وبه سمت کلاس رفتیم.
اصلاحوصله ی زنگ دینی رانداشتم چون
هیچی ازدرسش نمی فهمیدم.
خانم کرمی معلم دینیمون برگه های امتحانی راجلومون گذاشت وباصدای
بلندگفت:
خانم کرمی:شروع کنیدولی بچه هامن
نگاهتون نمی کنم ولی مدیونتون می کنم
اگه تقلب کنید.
خندم گرفت اخه داشت کسایی رومدیون
می کردکه اصلااین چیزابراشون مهم
نیست ازجمله خودم.
شروع کردیم به جواب دادن سوال ها،
هرسوالی روبلدبودم نوشتم سه تاسوال
مونده بودکه بلدنبودم.
به دنیانگاه کردم،کلاسرش توبرگه ی من
بودوداشت ازروی برگه ی من جواب هارو
می نوشت،پس این ازمن داغون تره.
دستم وبردم زیرمیزودنبال کتاب گشتم،
وقتی دستم به کتاب خوردلبخند
پیروزمندانه ای زدم وآروم کتاب وآوردم
بیرون وصفحه های موردنیازوپیداکردم
وجواب هارونوشتم،منتظرموندم دنیاهم
جواب هاروبنویسه وبعدباهم ازجامون
بلندشدیم وبرگه هامون روتحویل دادیم
&ادامه دارد....
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh