eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
354 دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
10.9هزار ویدیو
139 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼🍃🌼 📚 🌼🍃 🌼 📝 نویسنده: 🔻 باتک زنگی که شایان به گوشیم زدازجام بلندشدم وبه سمت بیرون ازکتابخونه رفتم. شایان به ماشین تکیه داده بودو عینک آفتابیه مارکش وبه چشماش زده بودوزل زده بودبه افق. بدجورفاز جنتلمن بودن برداشتتش. باقیافه ای پرازتمسخربه سمتش می رفتم، وقتی ازدورمن ودید عینکش ودرآورد ویک جوری نگاهم کرد که انگارخبرنداره من اومدم. همچین باتعجب نگاهم می کرد که رسیدم بهش،هیچی نگفتم،منتظرموندم خودش سلام بگه. ولی ازاونجایی که اون بی شخصیت ترازمنه به جای سلام گفت: شایان:چطوری بُزنادان؟ نتونستم تحمل کنم وبامشتم محکم کوبیدم روی ماشینش،طبق معمول بامسخره بازی یک طوری وانمود کردکه انگار اون دردش اومده وگفت: شایان:آخ آخ مردم وای ننه. اخمی کردم وگفتم: +بریم دیگه شایان لبخندی زدوگفت: شایان:بریم زشتوخانم. باحرص گفتم: +زشت عمته پشم الدوله. نچ نچی کردوگفت: شایان:خیلی بی ادبی هالین، عمووزن عموانقدر محترم و باشخصیت این وسط معلوم نیست توبه کی رفتی. لبخندروی لبم محوشد، زیرلب باناراحتی گفتم: +شایددلیلش اینه که من بچه ی ناخواستشونم. شایان باتعجب گفت: شایان:چیزی گفتی؟ بغض مزاحمی که این چندوقت مراحم شده بودو قورت دادم وگفتم: +هیچی،میگم اگه میشه بریم یه مرکزخرید میخوام لباس بخرم. شایان:اِ یعنی نریم یک چیزی بخوریم؟ سری تکون دادم وگفتم: +اگه گشنته می تونیم اول بریم یک چیزبخوریم. شایان:نه نه گشنم نیست، بیشتر دوست داشتم بریم یک جا بشینیم حرف بزنیم. شانه ای بالا انداختم وگفتم: +حرف نزن پس،من فقط بخاطرخریدبهت افتخار دادم که باهات بیام بیرون. اَدامودرآوردوگفت: +بروبابا،راست میگن دختراعاشق خریدنا. به بیرون نگاه کردم وگفتم: +همه مثل هم نیستن،منم چون فردامهمانی دعوتم بایدلباس بخرم. شایان:جدی؟چه مهمونی ای؟ +تولدیکی ازدوستامه درواقع تولدیکی ازاقوام دوستمه. شایان:اومای گاد،مختلطه؟ +بااجازتون شایان:خب پس بهتره بریم لباس بخرم منم بخرم. باتعجب گفتم: +چی شد؟یهومشتاق خرید شدی؟ شایان فازغروربرداشت وگفت: شایان:میخوام بهت افتخاربدم فرداباهات بیام‌. چشمام چهارتاشد،گفتم: +چی؟ولی دعوتت نکردن که. شایان دستش وبه معنای بروبابا توهواتکون داد وگفت: شایان:خب تومیتونی به دوستت بگی که منم بیام،اصلابه توچه من میام. لبم وکج کردم شایان ابروهاش وبالاانداخت وگفت: شایان:ازخداشونم باشه،دارم مجلسشون ومُنَورمی کنم. +ایش،کمتربرای خودت پپسی بازکن،میخوای فرش قرمزم برات پهن کنن؟ شایان لبخندی زدوگفت: شایان:آفرین دخترخوب،توهم عقل داریا،فقط به دوستت بگوکنارفرش شمع هم روشن کنن.خندم گرفت،گفتم: +اوووه،حالاانگارکی هست پشمک. خندیدوچیزی نگفت،صدای سیستم وزیادکردم وصدای بلندآهنگ توماشین پیچید. &ادامه دارد.... نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
عشقی به پاکی گل نرگس ‏خدايا ؛ دنیا شلوغه ؛ ما را از هر چه حُب دنیا رد صلاحيت كن ؛ از بندگی نه ... إلهى هَبْ لى کَمالَ الْانْقِطاعِ إلَیْکَ •• نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
سَلامٌ عَلى قَلبِ زَينَبَ الصَّبور
{بسم الله الرحمن الرحیم...
{صَبَاحَاً أتَنَفَّسُ بِحُبِّ الحُسَین...
💌💗بسم الله الرحمن الرحیم 💌💗 قرائت دعای عهد جهت تعجیل در فرج امام زمــ❤️ـان اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ. اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ. اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ. ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ اللهم عجل الولیک الفرجــ✨ @zakhmiyan_eshgh
▪️یکم آبان ماه سالروز شهادت شهید مصطفی صدرزاده
🌟 | 🔻 ما با مسلمین اهل تسنن یکى هستیم؛ واحد هستیم که مسلمان و برادر هستیم. اگر کسى کلامى بگوید که باعث تفرقه بین ما مسلمانها بشود، بدانید که یا جاهل هستند یا از کسانى هستند که مى‌خواهند بین مسلمانان اختلاف بیندازند. قضیه شیعه و سنى اصلًا در کار نیست، ما همه با هم برادریم‌.»
🔹سردار شهید کاوه در وصف شهید رجبعلی غلامی گفته بود: "ای کاش من ایمانی همچون این برادر افغانستانی داشتم" 📚 برگرفته از کتاب "غریبِ قریب"
شهید «رجبعلی غلامی» در سال 1343 در افغانستان به دنیا می‌آید و در همان دوران کودکی، مادر خود را از دست می‌دهد و زندگی را با پدر و 3 برادر و 2 خواهرش ادامه می‌دهد.پس از حمله شوروی به کشور افغانستان در سال 1359، وی افغانستان را ترک می‌کند و از این کشور به شهرستان بجستان مهاجرت می‌کند. وقتی در بجستان ساکن می‌شود برای کار کردن با سواد اندکی که داشته در یک مرغداری و مدتی در کوره آجرپزی مشغول به کار شد؛ رجبعلی فردی درستکار، امین، بردبار و آرام بود و به نماز و روزه‌اش بسیار اهمیت می‌داد و در ایام محرم در عزاداری اباعبدالله الحسین (ع) شرکت می‌کرد. پس از مدتی وارد پایگاه بسیج بجستان می‌شود و دفاع از اسلام و کشور ایران را مانند یک ایرانی وظیفه خود می‌داند و در زمان شروع جنگ تحمیلی راهی جبهه شده و به مدت دو سال در کردستان در تیپ ویژه شهدا به عنوان «تخریب‌چی» فعالیت می‌کند. «رجب غلامی در روز 6 اسفند ماه سال 1362 در منطقه کردستان پس از باز کردن معبر مین به سیم خارداری می‌رسد که به هیچ عنوان نمی‌شد آن را قطع کنند، چون اگر سیم را قطع می‌کردند سیم‌ها جمع شده و معبر منفجر می‌شد. در این هنگام، این شهید با همرزم خود با نام «شریفی مقدم» تصمیم می‌گیرند که یک نفر بر روی سیم خاردار بخوابد، ابتدا شریفی مقدم قصد داشته این کار را انجام دهد اما شهید غلامی به او التماس می‌کند و او را قسم می‌دهد که بگذار من این کار را انجام دهم و این افتخار را از من نگیر.سرانجام شهید رجب غلامی بر روی سیم‌های خاردار درازکش قرار می‌گیرد و در حالی که خون از بدن پاکش جاری بوده، بیش از 160 نفر و بنا بر روایتی 300 نفر از روی بدن او عبور می‌کنند.وقتی همه عبور می‌کنند و او را از روی سیم‌ها بلند می‌کنند، می‌بینند تمام بدنش غرق در خون است و درد می‌کشد. در همین حال دست به دعا برمی‌دارد و می‌گوید خدایا شهادت مرا برسان، در این لحظه تیری از سوی نیروهای عراقی شلیک می‌شود و به چشم چپ او اصابت می‌کند و همان جا به شهادت می‌رسد.» این شهید بزرگوار تمام درآمد حاصله خود را که در آن زمان یکصدهزار تومان بوده، به ستاد کمک‌رسانی جبهه تحویل می‌دهد و مبلغ 9500 تومان را هم بابت سهم مبارک امام(عج)، به امام جمعه وقت بجستان می‌سپارد و در وصیت نامه‌اش نیز متذکر می‌شود که «موتور وی را بفروشند و پولش را به جبهه واریز کنند.»
بسم الله الرحمن الرحیم «مِنَ‌ المُؤمِنینَ‌ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدوا اللهَ‌ عَلَیهِ‌ فَمِنهُم‌ مَن‌ قَضی‌ نَحبَه‌ وَ مِنهُم‌ مَن‌ یَنظُرُوا ما یَدُالله‌ تَبدیلا» «قرآن‌ کریم» بعضی‌ از مؤمنین‌ بزرگانی‌ هستند که‌ به‌ عهد و پیمانی‌ که‌ با خدا بسته‌اند کاملاً وفا دارند، پس‌ برخی‌ بر آن‌ عهد ایستادگی کردند‌ تا برای‌ خدا شهید شدند. سپاس‌ و ستایش‌ حی‌ سبحان‌ را که‌ بر بندگان‌ گنهکار خود منّت‌ نهاد و صراط‌ مستقیم‌ الهی‌ را برایش‌ رهنمون‌ شد. السلام‌ علیک‌ یا ابا عبدالله‌ (ع‌)، السلام‌ علیک‌ یا ثارالله‌، سلام‌ بر تو ای‌ امام‌ که‌ چگونه‌ زیستن‌ و چگونه‌ مردن‌ را به‌ ما آموختی‌ و سلام‌ بر شهیدان‌ عزیز که‌ با حرکت‌ خود درس‌ آزادگی‌ را به‌ ما آموختند. اینجانب‌ رجب‌ غلامی‌ افغانی‌، برحسب‌ وظیفه‌ شرعی‌ که‌ بر گردن‌ خود احساس‌ می‌کنم‌ و عشق‌ سوزانی‌ که‌ در اثر ارادت‌ به‌ حسین‌ (ع‌) تمام‌ وجودم‌ را می‌سوزاند اینک‌ به‌ یاری‌ خدا و همت‌ شما ملت‌ شهیدپرور بجستان‌ لباس‌ رزم‌ به‌ تن‌ می‌کنم‌ و برآنم‌ که‌ تا نابودی‌ کامل‌ استکبار از پای‌ ننشینم‌. جرأت‌ جسارت‌ سخن‌ گفتن‌ در برابر شما سروران‌ عزیز را ندارم‌ ولی‌ بعنوان‌ برادری‌ کوچک‌ لازم‌ می‌دانم‌ نکاتی‌ را متذکر شوم‌،که‌ سخت‌ در خسرانیم‌. سزاوار نیست‌ که‌ پس‌ از گذشت‌ چهار سال‌ از جنگی‌ که‌ به‌ جمهوری‌ اسلامی‌ تحمیل‌ کرده‌اند همچنان‌ بی‌تفاوت‌ بمانیم و در خانه‌ ماندن‌ را به‌ جهاد کردن‌ ترجیح‌ دهیم‌ و اگر به‌ این‌ روال‌ حرکت‌ کنیم‌ اعوذ بالله‌ که‌ سخت‌ در خسرانیم‌. پدران‌ و مادران‌ عزیزی‌ که‌ در تشییع‌ جنازه‌ام‌ شرکت‌ کرده‌اید برایم‌ افسوس‌ نخورید بلکه‌ بجای‌ این‌ افسوس‌ خوردن‌ خواسته‌ فرزندانتان‌ را جواب‌ مثبت‌ دهید و آنها را روانه‌ جبهه‌ کنید که‌ امروز خط‌ سرخ‌ حسینی‌ خون‌ می‌طلبد. اگر جسدم‌ به‌ دست‌ دوستان‌ افتاد در کنار دیگر برادران‌ و دوستان‌ شهید بجستان‌ بخاک‌ سپارید. برادران‌ عزیز، همانطور که‌ می‌دانید من‌ غریبم‌ و پدر و مادر ندارم‌ و همچنین‌ برادر و خواهری‌، از شما عزیزان‌ تقاضا دارم‌ گاهگاهی‌ که‌ بر سر قبرم‌ حاضر می‌شوید فاتحه‌ای‌ بخوانید و اگر ممکن‌ بود یک‌ شب‌ جمعه‌ دعای‌ کمیل‌ را بر سر مزارم‌ برگزار کنید ان‌شاءالله‌. ضمناً موتورم‌ را بفروشید و پولش‌ را به‌ جبهه‌ واریز کنید. در پایان‌ از کلیه‌ برادران‌ و خواهران‌ بجستان‌ امید عفو و بخشش‌ دارم‌ و اگر خطایی‌ از من‌ مشاهده‌ کرده‌اند خواهند بخشید. از برادران‌ عزیزم‌ احمد باغبان‌ و علی‌ پوراسماعیل‌ می‌خواهم‌ که‌ بجای‌ برادرم‌ جنازه‌ام‌ را به‌ خاک‌ بسپارند.
🕊 دَرداییل چ فرشته ایست؟ 🤔 ابن عباس می گوید از پیامبر صلّی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود، خداوند متعال را فرشته ای به نام درداییل بود که شانزده هزار بال داشت و فاصله هر بال به اندازه زمین تا آسمان بود. روزی این فرشته با خود گفت: آیا فراتر و نیرومندتر از خدای ما چیزی وجود دارد؟ خداوند متعال که از گفته او آگاه بود بال های او را دو برابر کرد و شمار آن به سی و دو هزار رسید. آن گاه خداوند به او وحی فرمود به پرواز درآید و او پنجاه هزار سال پرواز کرد و نتوانست به پایه ای از پایه های عرش برسد، و چون خدای متعال از خستگی و درماندگی او آگاه بود، به او وحی فرستاد که ای فرشته! برجای خویش بازگرد که من فراتر از هر بزرگی هستم و چیزی فراتر از من نیست و من در مکان نمی گنجم و به داشتن مکان توصیف نمی شوم. در این هنگام خداوند بال های او را گرفت و او را از مقامی که میان فرشتگان داشت برکنار فرمود. و چون امام حسین(ع) متولد و میلاد حضرتش شامگاه پنجشنبه و شب جمعه بود، خدای عزوجل به فرشته نگهبان آتش فرمان داد تا به پاس بزرگداشت موعودی که برای محمد صلّی الله علیه و آله زاده شده است آتش را از دوزخیان فرو نشاند و به بهشت فرمان داد تا به کرامت آن مولود، خود را بیشتر بیاراید و عطرآگین سازد. و خداوند متعال به جبرئیل وحی فرمود که همراه هزار قبیله از فرشتگان که شمار هر قبیله هزار هزار فرشته است، درحالی که بر اسب های ابلق آراسته و زین و لگام آن ها یاقوت و گهر باشند و به حضور پیامبر من برو، و نیز گروهی دیگر از فرشتگان که به روحانیان معروف هستند، همراه ایشان بودند که طبق های نور در دست داشتند. خداوند به جبرئیل فرمان داد که نخست همگان به محمد صلّی الله علیه و آله و سلم شادباش گویند. هنگامی که جبرئیل از آسمان به زمین فرو می آمد از کنار دردائیل عبور کرد، دردائیل از جبریل پرسید:«امشب در آسمان چه خبر است؟ آیا رستاخیز مردم دنیا آغاز شده است؟» جبرئیل گفت: «نه، در دنیا برای محمد صلّی الله علیه و آله مولودی زاده شده است و خدای عزوجل مرا گسیل فرموه است تا او را به نوزادش شادباش گویم.» آن فرشته به جبریل گفت: «تو را به خدایی که من و تو را آفریده است، سوگند می دهم که چون به حضور حضرت محمد صلّی الله علیه و آله رسیدی درود مرا بر او عرضه دار و بگو درداییل می گوید تو را به حق این مولود سوگند می دهم تا از خدای خود بخواهی که از من خشنود شود و بال های مرا به حال نخست برگرداند و مقام مرا میان فرشتگان به من ارزانی فرماید.» جبرئیل به حضور پیامبر بزرگوار رسید و همان گونه که خدای عزوجل او را فرمان داده بود شادباش و تسلیت گفت... ...آن گاه جبرییل داستان آن فرشته و گرفتاری او را به آگاهی رسول خدا رساند. ابن عباس می گوید: پیامبر صلّی الله علیه و اله، حسین علیه السّلام را که در پارچه پشمینه ای پیچیده بود در آغوش گرفت و با او به آسمان اشاره کرد و این چنین عرضه داشت:«بار خدایا به حق این مولود برتو، و به حق تو بر او و بر پدر بزرگش محمد و ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب که اگر برای حسین پسر علی و درگاه الهی بود که با تولد امام حسین(ع) و شفاعت آن حضرت شفا یافت. این فرشته مقرب در بهشت غلامیِ امام حسین علیه السلام رو می‌کنه 🕊😭
18.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مهربانے ها حضرت‌ محمدمصطفےﷺ بر تمام شیعیان مبارڪ🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ستـارھ‌اۍ‌بدرخشید و‌ مآهـ🌙مجـلس‌شد…! دل‌رمیدھـ‌مآرا انیس‌و‌مونس‌شد ꧇) نگـار‌من‌ڪه‌به‌مکتب‌نرفت‌و خط‌ننوشت به‌‌غمزھـ مساله‌آموز‌ صدمُدرس‌شد♥️🍃
داخلش جز حا‌‌ء و سین و یاء و نون چیزۍ نبود..:)💚
18.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتۍ ڪہ دلت گرفت بہ آسمان نگاه ڪن..:)👀☁️ ﴿ سوره بقره / آیــہ ۱۴۴
❤ سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی 🌹 عشق محمد بس است و آل محمد ...
روز عاشورا بود بیاد دارم تواون روزای شلوغ میگفت تعدادی ازدوستان و همکارانشون گوشی های همراهشان را خاموش کرده بودند که اعلام آماده باش ندهند ولی ایشون تو همان روزها پابه پای فتنه‌گران ایستاد، دریغ از اینکه مقابل دشمنان اسلام ضعف نشان دهد، وقتی که ایشان از ناحیه گردن و دست و پا مجروح میشوند و به بیمارستان بقیه الله انتقال میدهند و در منزلمان هیئت دهه اول محرم یعنی شب شام غریبان مداح مجلس انتهای عزاداریها برای بیماران شفای عاجل خواستند که همان لحظه گفتند برای بهبودی حال آقا مرتضی هم دعا بفرمایید ما و خانواده ی ایشان سراسیمه خودمان را به ایشان رساندیم، با لباس بیمارستان به تن دست و پا شکسته و مهره های گردن آسیب دیده. شهید کریمی در همان روزها عشق به ولایتمداری و شهادت داشتند که با مردانگی خودش رابه عشق حقیقی یعنی شهادت رساند. 💐شهید مرتضی کریمی💐 نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_400301083815052517.mp3
4.5M
یا رسوالله💚 👤سامی یوسف میلاد با سعادت خوشبوترین گل هستی🌹 مبارکــــــــَ🎉🌹 🌴🍁💎🍁🌴
💠به روایت خــانـواده شـہـید شـہـید حسن تمیمی سال ۱۳۶۸ در یک خـانواده کـاملا مـذهـبی در شـہـرتهران به دنیا آمد او در سن ۸ سالگی عضو بسیج مسج مسجد حضرت رقیه (س) شد.واز همـان کودکی عشق بـه اهل بیـت و خـدمت بـه اسلام را در قلب خـود پـرورانده بود.همیشه آرزو داشت کـه همچـون پـدرش بـه اسلام خـدمت کند همیشه با لبخنـد میگفت : پـدر کـه جـانبـاز شدن من بایـد شـہـید بشـوم. همیشـه در مسـاجـد و حسینیـه هادر خط مقدم بـود وهنگـام خدمت بـه اهـل بیت آنقـدر با عـشق و عـلاقـه مشغـول می شد کـه زمان را فـراموش می کـرد. 💠درخواســت شــہــادت چندروز قبل از محـرم حـسـن ویـزای خـود را آمـاده کـرده بـود وبرای اولیـن بارآمـاده بـرای پیـاده روی اربعیـنی و زیارت حسیـنی شـده بود.ذوق و شـوق خـاصی در دل داشت.برق شادی در چشمان حسن بـه وضـوح دیـده می شـد.... کــولـه پشتـی : قرآن ؛ زیـارتنامه ؛ چفیـه آقـا ؛ تسبیح...رفتـن حسن بـه زیارت اربعینی وتجـربه خـدمت او در کـربلا - نجف - سـامـرا - کاظمین حـسن دگـری از او سـاختـه بـود و شوق او را براے شـہـید شـدن را دو چنـدان کـرده بود. حسـن همیـشه دفـاع از اسلام را جـزء وظایف خـودش می دانست. با آغـاز حمـله تکـفـیری هابـه سـوریه ( زینـبـیه) آتشی در قلب حسن ایجـاد شـده بود وهمیشـه می گفت : عمـه سادات خـواهـر اربـاب حسـین را چگـونـه تنـها بگـذارم چـگـونـه در رکــاب بـانـوے دمشق نبـاشم.... تا اینکـہ بـه سوریـه اعـزام شدند و هم رکــابـی در جـوار زینبیـه را بدست آوردند شـہـید حسن تمـیمـی هیچ وقـت از فعالیـت هایش برایمان نمی گفت او در این یکـسال جــہــاد در زینبیـه چـه دلاوری هایی کـه انجـام نـداده بود... آزادی اسـرا هم رکـابی با هم رزم ها - رسیدگـی به هم سنگـرهای زخمـی - آزاد سازی شیخ مقصـود..ودر نـہـایت باخبـر شدیم کـه ایشـان فـرمـانده شـده بودند ولقب ایشان در سوریــه (شیـر حلب - ابوضحکــه الحلــوه) مــی باشد. 💠نحــوه شــہــادت شب عملیـات(العــامـریه) حلب منطقه (1070 شـقه) فرمانده حسن تمیمی بـه همــراه هم رزمـهایش در ساختمـانی برای سرنگـونی تکفیـری ها توسط بمـب هاے جـہـنمـی و در نـہـایت با شلیـڪ مـوشکـ نــداے الــہــی را لبیڪ گفـتـن و عمـه سـادات مـہـر شـہـادت ایشـان را تأیید کـردنـد. 💠اعلام خبـر شـہــادت چنــد روز قبـل از شـہـادت حـسن تمـیمـی؛ دلشوره و بی تابی عجیبی داشتیـم بـه دلیـل قطـع تمـاس چـنـد روزه ایشان با ما دو روز قبـل از شـہـادت خـواب دیدیـم کـه حـسـن شـہـید وآسمـانی شـده انـد واین خـواب دلـہـره ما را دو چـنـدان کـرد تمـام فـکـر و ذکـر ما حسن و خبـر از ایشـان بـود تا اینکـه یـڪ تمـاس از سـوریـه : الو...الو... حسـن بـود خیـالمـان راحـت شد کـه خواب برعـکس تعبیـر شده بـود ... حسن با تمـام خـانـواده صحـبت و سلام و علیـڪ کــرد و از سلامـتی خـودش خـبر داد قـول داد کمتـر از ۴روز مامـوریتش اتمام و بـه ایـران برمـی گردد. قــول داد کــه بـعد از برگــشت به خواسـت مادر ازوداج کـند وبـرایش خـواستـگاری برونـد تمـاس قـطع شد... تـااینـکہ روز بـعد یڪ تمـاس از سوریـہ گـرفتـہ شـد فـرمـانده تیپ بـودند بعـد از کـمی هم صحبـتی پـرسیدنـد آیا حـسن با شما تمـاسی گرفـته؟؟ پــرسیدنـد اگـرروزی خبـر شـہـادت حـسن را بشنـویم چـه مـی کنیـم..!!! . . . متـوجـه شـدیـم حـسـن بـال شـہـادت را گـشـوده و بـه آرزوے قلبـی خـود رسیـده و آســمــانــی شــده اســت. 💠فرازےاز وصیت نامه شهید عزیزانم جنگ و جـبـہ...بـه ما نیـاز نـدارد اگر ما مـدافـع حـریم آل الله نباشیم همین تکـفیری ها فـردا وارد قلمــرو کشـورمان می شـونـد و استحکــام مرز کشور رااز بیـن می بــرندواز طرفــی باید از خــواهـر ارباب حضـرت زینـب دفـاع کنیـم وجـان ها فـدا کنیـم بایــد بــه کـمال مطلـق > خـدا .بـرسیـم و چـه راهی زیباتر نـورانی تر با شکوهـتر از شـہـادت از جوانان می خواهم مطیع فرمان حضرت آقا باشن و از خواهران میخواهم حجابشان را رعایت کنند که خون بهای شهیدان است. 🍁🌱🍁🌱🔹🌱🍁🌱🍁 نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حمیدرضا اسوه کامل اخلاص و تقوا و نیز عبادت و بندگی خدا بارزه اصلی ایشان بوده است، ایشان در همه امور، خدا را ملاک قرار می داد و تنها کاری برایش اهمیت داشت که رضایت خدا در آن باشد، جهاد و شهادت آرزوی دیرینه برادرم بود و همیشه از این نگران بود که نکند راه شهادت بسته باشد و او به فیض شهادت نرسد، برادرم با توجه به مسئولیتی که داشت اجازه نمی‌دادند در جبهه حق علیه باطل حاضر و برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) در سوریه حاضر شود به همین دلیل برای اعزام، مسئولان را به حضرت زهرا (س) قسم داده بود تا توانست رضایت مسئولان را برای اعزام بگیرد. آنچه در وصیت ایشان خیلی پررنگ و مهم است مسئله ولایت و پیروی از ولی فقیه و ادامه راه شهادت و جهاد است، شهید ارادت خاصی به علمای دین داشت و از سخنان آنها در زندگی استفاده می‌کرد. 🌴شهید حمیدرضا‌ فاطمی‌‌اطهر🌴 نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
یک روز آمد دوزانو نشست روبه‌رویم. زل زد توی چشم‌هایم. نگاهش تا عمق نگاهم رفت و دلم را لرزاند. معلوم بود یک حرفی نوک زبانش هست که جرئت گفتنش را ندارد. گفت: «مامانِ من تو نمی‌خوای خمس پسرهات رو بدی؟» گفتم «خمس پسرهام تویی؟» گفت «چه فرقی می‌کنه؟» اما فرق می‌کرد. عزیزکرده‌ام بود. همه هم این را می‌دانستند، فک و فامیل و بقیه بچه‌ها. اما حسودی‌شان نمی‌شد. انگار خودشان هم قبول کرده بودند که عبدالله یک چیز دیگر است. گفتم «نرو.» گفت «خودت یادم دادی مامان. همون وقت‌ها که چادرت را می‌کشیدی سرت و دست ما پنج تا رو می‌گرفتی می‌کشوندی تو هییت و مسجد. ضجه می‌زدی کاش بودیم و یاریت می‌کردیم، یادته؟ بلندبلند داد می‌زدی که خانم زینب! من و بچه‌هام فدات بشیم. بفرما الان وقت عمل شده.» 📚 برشي از كتاب باديگارد-زندگينامه داستاني شهيد عبدالله باقری سالروز شهادتنشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh