eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
344 دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
10.7هزار ویدیو
137 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ایمانم را تقویت کن تا بدانم وقتی همه چیز را به تو می‌سپارم ، نورِ بی کرانِ تو در من جریان می یابد و دعایم به بهترین شیوه‌ی ممکن متجلی می‌شود . .
- مریض ـشده‍ بود بَدجـور.!! گفتم:{دکتر چرا نمی ری ٺـهران؟دوایی،دکتری؟ گفت" عزیز جان، نَفس این بچه ها خوبم می کند. . . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﴾﷽﴿ 🎥 العجل قرار دل بیقرارم (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) 🔸 🔳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥دعای زیبای سید حسن نصرالله برای رهبر انقلاب در شب ۲۳ ماه رمضان؛ «خدایا بقیه عمر مرا به عمر سیدنا القائد اضافه کن» دبیر کل حزب الله لبنان: 🔹️برای طول عمر رهبر انقلاب دعا کنیم. دعای من در سال‌های قبل این بوده و امسال هم همین است. 🔹️من نمی‌گویم که خدایا از عمر من بگیر و به عمر رهبر انقلاب اضافه کن بلکه می‌گویم بقیه عمر مرا به عمر سیدنا القائد ببخش. چرا که امروز ایشان عمود استوار خیمه مقابله با فتنه‌ها هستند. نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رهبر انقلاب: مشکل این است که دانشجویان با مسئولین مربوطه گفت و شنود ندارند رهبر انقلاب در دیدار دانشجویان: 🔹خیلی از این سؤالات پاسخهای قانع‌کننده دارد، خیلی از این انتقادها پاسخهای حل‌کننده‌ مشکل دارد. این جور نیست که واقعاً این اشکالی که شما حالا به ذهنتان رسیده و بیان کردید، این واقعاً یک بن‌بست باشد. نه. 🔹در صحبت‌های شما پیشنهادهایی هم بود که ممکن است بعضی از آن پیشنهادها واقعاً عملی و امکانپذیر باشد. درباره خیلی از اشکال و انتقادها، نمیگویم همه‌ آنها ،مشکل ما این است که شماها با مسئولین مربوطه گفت و شنود ندارید. این باید حل بشود. 🔹من هر هفته میرفتم دانشگاه تهران، هر هفته یک روز بدون استثنا و دانشجوها جمع میشدند، سؤالاتشان را مطرح میکردند، من جواب میدادم. 🔹خیلی از گره‌ها باز میشد، خیلی از عقده‌ها حل میشد و یک جاهایی هم بود که اشکال پاسخ نداشت، ما می‌فهمیدیم که بایستی برویم یک کاری بکنیم. 🔹هم وزرا باید بیایند با شماها صحبت کنند، هم مسئولین، خیلی از این حرفها قابل توضیح است. یک جاهایی هم ممکن است قابل توجیه نباشد. طرف مقابل میفهمد که باید برود یک کاری بکند، اقدامی بکند. نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
*رهبر انقلاب: جنگ اوکراین را باید با دید عمیق‌تری نگاه کرد* 🔹امروز دنیا در آستانه‌ی یک نظم جدید است. این جنگ صرفاً یک حمله‌ی نظامی به یک کشور نیست، ریشه‌های این حرکتی که امروز انسان دارد در اروپا مشاهده می‌کند ریشه‌های عمیقی است و آینده‌ی پیچیده و دشواری را انسان حدس می‌زند که وجود داشته باشد. 🔹خب اگر فرض کنیم که این حدس ما حدس درستی باشد و دنیا در آستانه‌ی یک نظم جدید باشد آن وقت همه‌ی کشورها از جمله کشور ایران اسلامی ما وظیفه دارد جوری در این نظم جدید حضور سخت‌افزاری و حضور نرم‌افزاری پیدا کند که بتواند منافع کشور، امنیت کشور را و ملت را تأمین کند. در حاشیه نماند، عقب نماند. 🔹اگر قرار شد که کشور بخواهد یک چنین کار بزرگی را انجام بدهد بیشترین مسئولیت به‌عهده‌ی کیست؟ صفوف مقدم چه کسانی هستند؟ دانشجوها، دانشگاهیان، یعنی شماها باید جلوتر از همه باشید، شماها باید تأثیرگذارترین قشرها باشید. نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃 🍃💚🍃💚🍃💚 💚🍃💚🍃 🍃💚 «♡بـسـم رب العشق ♡» 📗رمــان 🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد 🔗 تمام این جملات رو با صدای بلند بهش گفتم و در آخر ادامه دادم. ‌_اومده بودم باهاتون معامله کنم. گفته بودید توهم زدم. برای اثبات حرفم و این که خوابم توهم نبوده، میخوام یه معامله کنم. من اون قسمتی که توی خواب دیده بودم رو میگردم. اگر خوابم درست نبود، از اینجا میرم. به شرفم قسم که دیگه منو نمی بینید. بعد از اتمام جملم، منتظر واکنشش نموندم و به طرف همون تانک دویدم. به تانک که رسیدم کنارش زانو زدم و با دست هام شروع کردم به کندن زمین. هم زمان اشک هام هم سرازیر شد. سنگ ریزه ها میرفت زیر ناخونم و به شدت میسوختن ولی من قصد کوتاه اومدن نداشتم . هق هقم اوج گرفته بود. هم زمان داشتم با شهدا حرف میزدم. _من میدونم اینا توهم نیست. مطمئنم. من مطمئنم شما اینجایید. مطمئـــــم. مثل دیوونه ها شده بودم مژده و آیه و بهار، سراسیمه به طرفم اومدن. آیه بازوهام رو گرفت و گفت. +مروا چته!!! داری چیکار میکنی؟ مگه دیوونه شدی؟ عصبی دست هام رو از دستش بیرون کشیدم و داد زدم. -آرهـــــ توام مثل اون داداشت فکر کن من دیوونم. هیچ کدومتون حرفامو باور نکردید. +چی...چی داری میگی؟ بلند شدم و داد زدم سرشون. _من مطمئنم خوابم واقعی بوده. اون توهم نبود. من مطمئنم. همه میگفتن دیوونه شدی... آروم باش. بسه. آبرومون رفت. این چه کاریه؟ ولی من گوشم بدهکار نبود که نبود. همچنان داد میزدم . که یه دفعه یه طرف صورتم سوخت و ساکت شد &ادامـــه دارد ...... ~ •°🍃🍃✨💚✨💚✨💚✨🍃🍃°•~ نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃 🍃💚🍃💚🍃💚 💚🍃💚🍃 🍃💚 «♡بـسـم رب العشق ♡» 📗رمــان 🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد 🔗 ناباور سَرمو بالا آوردم که با آراد چشم تو چشم شدم . اشک توی چشمام جمع شد . رگ های گردنش متورم شده بود و نفس نفس میزد . صورتش به دلیل عصبانیت زیاد قرمز شده بود . آیه ناباور لب زد . × آ ...آ ...آر ... آراد ، تو چی کار کردی ؟! آراد کلافه دستی توی موهاش کشید. با همون اخم غلظیش و لحن عصبانیش گفت. + قبوله . اینجا رو میگردیم. اشک هام یکی یکی از هم دیگه سبقت میگرفتن . اون جرئت نداشت روی من دست بلند کنه اونم جلوی این همه آدم. از روی خاک ها بلند شدم و مقابل آرادی که حالا دست روم بلند کرده بود ایستادم. دستای خاکیم رو ، روی سینش گذاشتم و محکم به عقب هلش دادم که تعادلش رو از دست داد و روی زمین افتاد. با صدایی بغض آلود گفتم . - گمشو . نمیخوام ببینمت ! نه تو رو نه هیچ کس دیگه ای رو ! همتون سَر و ته از یه کرباسین ! با پام ضربه ی محکمی به خاک ها زدم و بدون توجه به صداهای آیه و مژده به طرف چادر دویدم . خدایا چرا با من اینجوری تا می کنی !؟ تاوان کدوم کارمو دارم پس میدم ! آنالی کجایی ببینی همه ی حرفات درست از آب در اومد . لعنت به همتون ! لعنت ... مذهبی ؟! هه ! اینا همشون تظاهر به خوب بودن میکنند ! هق هقم بلند شد و با صدای بلندی شروع کردم به گریه کردن و در همون حال به سمت چادر می دویدم. به چادر که رسیدم بازوم از عقب کشیده شد . با چشمای گریون به عقب برگشتم ، تصویر رو تار میدیدم چند بار پلک زدم تا تصویر واضح شد و متوجه شدم مژدس . با صدای لرزون گفتم. - مژده برو ! میخوام تنها باشم . نمیخوام هیچ کسی رو ببینم . مژده با دستش اشک هام رو پس زد و گفت . + آروم باش عزیزم . خودتو ناراحت نکن ! آقای حجتی گفته تیم تفحص بیان ، ان شاءالله که چیزی که تو میگی درست باشه و شهدا اونجا باشن . دستمو از دستش جدا کردم و با داد گفتم . ‌- برید با همون آقای حجتی تون، همون فرشته‌ی بی ریاتون خوش باشید. فقط مواظب باشید روتون دست بلند نکنه . و با پوزخندی به داخل چادر رفتم... &ادامـــه دارد ...... ~ •°🍃🍃✨💚✨💚✨💚✨🍃🍃°•~ نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
فالی در آغوش فرشته گیسوان تو شبیه است به شب اما نه شب که اینقدر نباید به درازا بکشد نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهدا خجالت بکشیم😔...فقط ۵۶ثانیه وقت بزار برا دیدن این کلیپ... شاید ذره ای در احوالمون تأثیر داشت نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی ظَلِّلْ عَلی ذُنُوبی غَمامَ رَحْمَتِکَ ای معبود من! سایه ابر رحمتت را بر گناهانم بینداز!♥️ می شود مثل همیشه در سایه سار رحمتت باشم باشد؟!🍀