فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 توزیع پرچم حشدالشعبی بین زوار ایرانی در مرز شلمچه به هنگام ورود به بصره
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺هیئت تراز حسینی به روایت حاج مهدی سلحشور
🔸حاج مهدی سلحشور:
🔹اگر حقایق زندگی حضرات معصومین و امام حسین(ع) را به درستی بیان نکنیم و معرفی درستی از آنها نداشته باشیم، اولین ظلم و بیشترین ظلم را ما به آنها خواهیم کرد، یعنی در واقع یک نوع شناخت کاریکاتوری از آنها عرضه کردهایم.
🔹یک هیئت نمیتواند دم از امام حسین(ع) بزند و فعالیت اجتماعی و مددکاری به تبعیت از سیره آن حضرت نداشته باشد.
🌍 #انتشار_حداکثری_با_شما
🌐
قُلْ لَنْ يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ
بـگو: دچــار هر حــادثهای شویم،
قطعاً خــدا به نفـعمان مـقدّرش کرده است
چـون او هـمه کارهیِ ماست!
+ بـاورش با تـو، چـطوریش با خــدا
صبـر داشـته باش و اعـتماد کن :)♥️
سوره توبه|۵۱
‹ اینروزهاکنارضریحتویاحسین ؛ بامعرفتکسیستکیاد#حسن کند!💔›
#کریماهلبیتﷺ
Kabotare haram.mp3
14.46M
تو منو رها کنی کجا برم امام حسنﷺ 😭
🎙با نوای #کربلایی_طاهری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مشایة الاربعین ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مشایة الاربعین ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مشایة الاربعین ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مشایة الاربعین...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مشایه الاربعین...
@zekr_media - مهدی رسولی.mp3
13.82M
(🏴)همراه با مداحی های ویژه پیاده روی👣 اربعین ۲۷
خونه هامون موکبه ...
🎙حاج مهدی رسولی
#رمان
#محکم ترین_ بهانه
به"طیــن"سر بزن!
حالِتوخوبمیشود،
بهاندازهدرآغوشِخدابودن
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
📚 #محکمترین_بهانه
📝 #نویسنده_زفاطمی(تبسم)
♥️ #پارت_شصت_هفتم
به سمت عزیزجون رفتم و روی صندلی کتار عزیزجون نشستم و گفتم:
_عزیزجونم چرا رامین با دخترعمه اش ازدواج نمیکنه؟به نظر میاد به رامین خیلی علاقه داره
_واااااا.ثمین جان یواش تر بگو .اگه به گوش رامین برسه حتما ناراحت میشه.تازه وقتی دختر خاله به این خوشگلی داره دیگه با اون عجوزه چیکارداره؟
_اوا عزیزجون دلت میاد؟دختر به اون ماهی چرا اینجوری بهش میگید
تبسم:
_ ثمین جان چرا این حرفها رو میزنی دخترم.همیشه که نباید مردها رو زنشون غیرت داشته باشند گاهی هم لازمه زن رو شوهرش غیرت داشته باشه.چرا میخوای مرد زندگیت با یکی دیگه ازدواج کنه؟
_ ببخشید شما به دل نگیر عزیزجونم.
سرم را گذاشتم روی پای عزیزجون و چشمانم رابستم.
عزیزجون سرم را نوازش می کرد,احساس آرامش تمام وجودم را فرا گرفت.
من خوب میدانستم که ازدواجم با رامین فقط بخاطر خودخواهی خان بابا و البته آرامش عزیزجونم بود,نه چیز دیگر!
هیچ عشق و علاقه ای از طرف من نسبت به رامین وجود نداشت .
من همه احساسم را به پای پویا ریخته بودم و حالا نمیتوانستم همه عشق و علاقه ام را نثار مردی دیگر کنم .
من همه سعیم را میکردم تا پویا را از ذهن و قلبم پاک کنم تا به عنوان یک زن متاهل به همسراجباری ام خیانت نکنم ولی سخت بود در کنار این همه تلخی به او عشق بورزم.
کاش همه این اتفاقات فقط یک کابوس شبانه بود.
لحظاتی باخودم میگفتم:
_ کاش میشد قبل از رسمی شدن ازدواجم با رامین خان بابا بمیردو من از این کابوس راحت شوم.
وای برمن که اون لحظات چقدر پست و حقیر میشدم که مرگ یک انسان را میخواستم.
در همین فکرها بودم که صدای رامین به گوشم رسید که میگفت:
_از همگی بخاطر تشریف فرماییتون خیلی ممنونم.لطفا همگی چندلحظه به من توجه کنید
سرم را از روی پاهای عزیزجون برداشتم و به رامین نگاه کردم .
او ادامه داد:
_همین جا میخوام جلوی شما دوستان از زیباترین دختر این مهمونی درخواست کنم بیاد کنارم بایسته!
سپس نگاهی به من کرد و درحالی که میخندید گفت:
_اون دختر زیبا که فکر و ذهن منو به خودش یه عمرمشغول کرده ,حاضرم همه زندگیمو به پاش بریزم .
اون شخص کسی نیست جزء دخترخاله عزیزم ثمین جان.عزیزم میشه افتخاربدی و کناربایستی؟
آهسته از روی صندلی بلندشدم و آرام به سمت رامین رفتم و کنارش ایستادم.
درحالی که شوکه بودم به او آهسته گفتم:
_آقا رامین بامن کاری دارید؟
.
.
.
ادامه دارد...
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#لطفا_کانال_را_به_دوستان_خود_معرفی_کنید.
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
📚 #محکمترین_بهانه
📝 #نویسنده_زفاطمی(تبسم)
♥️ #پارت_شصت_ششم
لعیا که از اتاق خارج شد ,در اتاقم را بستم و روی تخت نشستم.
به گذشته شیرینی که با پویا داشتم فکرمیکردم به روزهایی که شاید قدرش را ندانستم.
پیامهایی که پویا در دوران نامزدیمان برایم فرستاده بود را خواندم.
دلم هوای پویا را کردبه خودم تشرزدم و گفتم:
_ثمین خجالت بکش حالا دیگه اون یه پسر نامحرمه که هیچ ربطی به تو نداره حق نداری بهش فکرکنی تو باید همه فکرو ذهنت بشه رامین همین تمومش کن.نزار شیطان ازاین نقطه ضعفت استفاده کنه.
همان زمان که باخودم و وجدانم درگیر بودم .در اتاق بازشد ,پدرم گفت:
_اجازه هست؟
_بفرمایید باباجان
_ثمین جان چرا بیرون نمیای؟همه منتظر تو هستند
_بابا حضور بین اون آدما خیلی سخته !خیلی بد نگاهم میکنند
_ایرادی نداره عزیزم .اولشه طبیعیه چندتا صلوات بفرست و نفس عمیق بکش.بعد بیا بیرون.پاشو عزیزم به نگاههاشون توجهی نکن.
_چشم باباجان شما برید منم الان میام
پدرم که بیرون رفت ,سریع لباسهایم را عوض کردم و یک کت و دامن یاسی رنگ پوشیدم و روسری ستش را هم لبنانی بستم ,چادر سفیدم را پوشیدم و به سمت سالن رفتم.
از پله ها که پایین می آمدم همه نگاهها به سمت من چرخید .
بعضی ها با تحسین و بعضی ها با تحقیر نگاهم میکردند.
رامین که تازه متوجه من شده بود با لبخند به سمتم آمد و گفت :
_ثمین جان چقدر زیباشدی
_ممنونم آقا رامین
_عزیزم چرا چادر سرت کردی اینجا که ایران نیست؟غریبه ای هم بین ماها نیست میتونی آزاد باشی
_من این طور راحت ترم .درضمن شما و همه آقایون این جمع نامحرمید و من اصلا دلم نمیخواد چادرم را بردارم.من از اون زن هایی که تا پاشون رو تو هواپیما میزارن حجابشون رو برمیدارن نیستم .حجاب برای من جزئی از اعتقاداتمه و ازش دست نمیکشم .پس لطفا دیگه ادامه ندید
_با اینکه حرفاتو نمیتونم قبول کنم ولی باشه هرچی شما بگید.ثمین نمیدونی چقدر از اینکه تو حاضر شدی بامن ازدواج کنی خوشحالم و احساس خوشبختی میکنم.
به زور لبخندی و گفتم :
_اگه ایرادی نداره و ناراحت نمیشید میخوام برم پیش عزیزجون بشینم.
_هرطور راحتی عزیزم
همه توجه ها به سمت من بود .
من بدون توجه به آن نگاهها از رامین دور شدم .
وقتی به سمت عزیزجون می رفتم دختر جوانی که حدودا هم سن و سال من بود را دیدم .
نگاهی به لباسهایش انداختم.یک پیراهن عروسکی کوتاه قرمز رنگ پوشیده بود و موهای طلاییش را بالای سرش به صورت زیبایی بسته بود .
روبه رویم ایستاد و گفت :
_سلام .من میترا هستم دختر عمه رامین جان,از آشنایی با شما خوشبختم
به او دست دادم و گفتم:
_سلام منم ثمین هستم.همچنین عزیزم
_شاید شما منو نشناسید ولی من شما رو خوب میشناسم .رامین از شما خیلی تعریف کرده
_رامین به من لطف داره.اگه امری نیست من برم؟
_نه جانم .فعلا
.
.
.
ادامه دارد...
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
در نسخهی ما جای دوا بنویسید
یک چای غلیظ کربلایی لطفا...
#اربعین
#امام_حسین
🖇💌
مداح_محمدحسینحدادیان_۲۰۲۲_۰۹_۰۴_۱۴_۵۶_۰۶_۱۴۵.mp3
4.62M
رسمشنبودهمهبرنمنجابمونم...💔😢
کربلایی محمد حسین حدادیان
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع