eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
358 دنبال‌کننده
31.9هزار عکس
13.6هزار ویدیو
155 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
11.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍مقصودی 🌴💢🌴سلام ارباب خوبم✋ مانده سٺ در دلم ڪہ بگویم بہ یڪ ڪلام یڪ بار هم مرا بطلب ڪربلا، تمام ! 🌴💎🌴اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِ اللهِ، وَعَلَي الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنآئِكَ، عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، ✨ اَلسَّلامُ عَلَي الْحُسَيْنِ، ✨ وَعَلي عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، ✨ وَعَلي اَوْلادِ الْحُسَيْنِ، ✨ وَعَلي اَصْحابِ الْحُسَيْنِ. 🌴💎🍁💎🌴
«أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ»🤍 استادی می فرمود : این آیه معنایش این نیست که با ذکر خدا دل آرام می گیرد این جمله یعنی خدا می گوید: جوری ساخته ام تو را که جز با یاد من آرام نگیری!!! تفاوت ظریفی است! اگر بیقراری؛ اگر دلتنگی؛ اگر دلگیری؛ گیر کار آنجاست که هزار یاد، جز یاد او، در دلت جولان می‌دهد. 🌴💎🍁💎🌴
5.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷سلام صبحتون خدایی اولین روز آبان ماهتون بخیر وشادی 🌸امروز بهترين ثانيه ها 🍀شـيـرين تــــرين دقايق 🌸دلچسب ترين ساعت ها 🍀و دوست داشتنی‌ترين لحظه‌ها 🌸را برای شما آرزومندم 🌴💎💢💎🌴
شهریار/شهریارdar_entezar_faraj_511415736053268787.mp3
زمان: حجم: 1.66M
🌹شعر و صدای استاد شهریار 🌹در انتظار فرج
به کار نیک من کسی نظر نمیکند هزاران دیده منتظر یک خطای من است 🌴💙🌴
داستان جذاب و آموزنده از پیشکسوت جهاد و شهادت برادر بسیجی حسن عبدی (ابوتراب) از گردان خط شکن کمیل ل ۲۷ گرگ کوهستان۰۰۰ داستان دنباله دار من و مسجد محل قسمت بیست و سوم ۰۰۰ عاشق خنده هاش بودم ،خنده قشنگ دبیر بینش دینی مون همیشه به من آرامش می داد ،بوسیدمش ُ وگفتم :چَشم ،هف هشتا گوله دیگه انداختم ،صدا تُوی دره پیچید؛بعدسکوت حاکم شد ُ ودیگه خبری نشد ،یه ساعتی صبر کردیم ،خون سر آقای قلعه قوندبند اومده بود، گفتم:آقایه ساعت گذشته ُ وازکاک میثم خبری نیست ،خدا کنه واسش اتفاقی نیفتاده باشه، خودش گفت ، اَگه برنگشتم شما اینجا نمونید وجاده مال رو، رو ادامه بدید تابه جاده اصلی برسید،آگه حالتون بهترشده کم کم راه بیفتیم، گفت :خوبم ،اومدم زیر بغلش رو بگیرم ،گفت نمی خاد ،خوبم می تونم راه بیام ،روی خط مال روسینه کش کوه حر‌کت می کردیم ،به قسمت های باریک راه رسیده بودیم نم نم بارون هم شروع شده بود، به خاطر آقای قلعه قوند ، آروم حرکت می کردم ، می ترسیدم ، تُو ضربه هایی که به سر می خوره؛هر نوع امکانی وجودداره ممکنه ،نابینایی ایجاد کنه ، ممکنه خون بر اثرضربه لَخته بشه وسکته مغزی بوجود بیاره ،خلاصه افکار مُشوش به ذهنم خطورمی کرد و اَذیتم می کرد ، صدای باد تُو گوشم می پیچیدو گَه گُداری چندقطره بارون تُو اون تاریکی صورتم رونوازش می داد ، یه دفعه ،صدای زوزه گرگ نظرم روجلب کرد ،یه چندتا سنگ ازبالای سرمون افتاد تُو دره ،خش خش ُ وصدای حرکت یه چیزی ،انگار یکی داشت مارو تعقیب می کرد ،به آقای قلعه قوند اشاره کردم اقا بایست ،اطراف رو نگاه کردم ، صدای خش خش نزدیکتر شده بود ،آقا گفت : حسن ؟احساس می کنم یه گرگ داره دنبالمون می کنه؛به تجربه آقای قلعه قوندایمان داشتم، گفتم، آره اقا، یه چیزی ،یا کسی دنبالمونه ،هر دومون اسلحه هامون رو به آرومی مسلح کردیم ،می دونستم نبایدبایستیم ،چون در اون صورت راحت ترمی تونست بهمون حمله کنه؛دنبال یه جای خوب واسه پناه گرفتن بودم ،از دوریه تخته سنگ بزرگ رو دیدم ،به آقا گفتم: بهتره هر چه سریع تر خودمون رو برسونیم به اون تخته سنگ بزرگ ،و پشتش پناه بگیریم، صدای زوزه هابیشتر شد؛فهمیدم که بایدبیشتر از یه دونه باشه؛دویه سه یا یشتر، یه گوله هوایی شلیک کردم ،می دونستم گرگ حیوون باهوشیه؛وصدا وبوی باروت فشنگ رو میفهمه مسافت کمی مونده بود تا به تخته سنگ برسیم پام گیر کرد به یه چیزی و افتادم زمین و اسلحه و خودم غلط خوردیم ُ و رفتیم پائین دره ، خیلی دردم گرفته بود خودم رو کشوندم به سمت اسلحه ، تا خواستم اون رو بردارم ، یکی از گرگ ها به طرفم حمله کرد یه لحظه نور چشم هاش رو دیدم ، پنجه هاش رو جلوی صورتم احساس کردم ، صدای شلیک گوله اومد ، گرگه افتاد کنارم ، به شددت می لرزیدم ، صدای آقای قلعه قوند رو شنیدم ، حسن خوبی ؟ آقا بود که گرگه رو زده بود گفتم خوبم ، آقا گفت : حسن مواظب باش گرگ ها بیشتر از دو سه تا هستند ، یه گرگ از بالای سر آقای قلعه قوند ، پرید پائین یه گوله شلیک کردم ، اما به خطا رفت ، آقا افتاد ُ و گرگه از ترس شلیک دور شد ، همینطور که فرار میکرد تیر خورد ُ و پرت شد تُو دره ، یه نگاه به آقای قلعه قوند انداختم ، دیدم رو زمین دراز کشیده ، به خودم گفتم ، آقا که نبود منم که شلیک نکردم ، پس کی بود ؟ که صدای گوله دوم اومد ُ و صدای زوزه یه گرگ دیگه ، داد زدم کاک میثم تویی ؟ خبری نشد ، بیشتر ترسیدم ، خودمو کشیدم بالا ُ و اومدم پیش آقای قلعه قوند ، مقداری خون ریخته بود نزدیکش ، اول فکر کردم آقا زخمی شده ، ولی بعد متوجه شدم خون گرگه ، گفتم آقا ، کی بود شلیک کرد ، چقدر هم دقیق شلیک کرد ، یهو یه صدایی از تاریکی ، گفت : من بودم کاک حسن ، دیدم کاک میثم به همراه قاطرا نمایان شد ، خوب که دقت کردم دیدم یه نفر رو هم با دست ُ و پای بسته انداخته پشت یکی از قاطرا ، خیلی خوشحال شدم ، آقا قلعه قوند پرسید برادر چرا دیر کردی ؟ میثم خندید و گفت ، شکار ، شکار چَموشی بود ، پرسیدم این کیه ؟ گفت : یکی از خائنین منافق با لقب گرگ کوهستان ، چند وقتی بود دنبالش بودم ، صداش و اسمش رو تُو شُنود بیسیم مقعر شنیده بودم ، هم اون دنبال من می گشت ، هم من دنبال اون ، تا اینکه امشب با هم کُشتی گرفتیم و صدقه سری مرتضی' علی(ع) کمرش رو شکستم و زنده دستگیرش کردم ، حتما" کلی اطلاعات به درد بخور داره ، حالا خیلی دیر شده ، یکی از قاطرها هم از قسمت ساق پا زخمی شده ، و نمی تونه کسی رو حمل کنه ، بهتر به جای رفتن به شاخ شِمران ، بریم به طرف عقبه اول که نزدیکتره ،هم این شازده رو تحویل بدیم هم این قاطر رو مداوا کنیم و هم نیروی کمکی رو که قرار به شما ملحق بشه رو تحویل بگریم ، آقای قلعه قوند کمی فکر کرد ُ و گفت :باشه این عقلانی تره ، راه افتادیم ، حدودچهل دقیقه بعد رسیدیم به موقعیت شهید بروجردی عقبه اول ، احساس خوبی داشتم و خوشحال بودم که بین نیروهای خودی هستم ۰۰۰ ادامه دارد ، حسن عبدی
•|حاج حسین یکتا|• •🍃• چند تا قلب براۍ شکار کردی؟! چَند تامـون غصه خورِ امام زمانیم؟! •💚• رفقــا! تو جنگ ‌چیزی‌ که بین جا افتاده بود این بود که میگفتن ☝️ امام زمان! دردوبلات به جون من!! .زمانت‌.باش💚 ✨ ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌴💎🌹💎🌴
داریم‌بہ‌روزایےمیرسیم کہ‌ازخیلےازمذهبیامون، صرفایہ‌تیپِ‌مذهبےوتسبیح باقےمونده.. کوآرمان‌هامون‌پس..! از ی مذهبی فقط تیپ وقیافش رو داریم بقیش چی پس!!!!!! میگم ی وقت زشت نیست امام زمان ببینه؟؟!! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌴🇮🇷💎🇮🇷🌴 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️اول آبان سالگرد شهادت، فرزند برومند امام راحل، حضرت آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی به دست مزدوران شاه خائن و حزب بعث عراق 🕊شادی روح بلندش صلوات 🇮🇷 🌴🇮🇷🌴🇮🇷🌴
14.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستانی واقعی و فوق العاده شنیدنی، از شفا یافتن مریضی که دکترها ازش قطع امید کرده بودن.. * تماشای این کلیپ برای عاشقانِ اباعبدالله‌ الحسین واجبه♥️