eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
350 دنبال‌کننده
27.3هزار عکس
9.8هزار ویدیو
136 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
مداحی آنلاین - زندگی قبل از زندگیم حسینه - نریمانی.mp3
2.91M
احساسی 🍃زندگی قبل از زندگیم حسینه 🍃از قدیما قلبمو زدم به نامش 🎙
🔰 عارفی که با ظالم سازش کند، عارف نیست؛ لامذهب است...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✋🏻 صوت زیبای تو آرامشِ جانَست بیا وَجه پُرنور تواز دیده نهانَست بیا دل عُشاق بِسوزد زغمِ دوریِ تو قَدعالم ز فراقِ تو کمان است بیا 🌴🌼🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﴾﷽﴿ ‏زندگی مثل نقاشی کردن است خطوط را با امید بکش اشتباهات را با آرامش پاک کن قلم مو را در صبر غوطه ور.. و با عشق زندگی را رنگ بزن سلام صبحتون بخیر و خدایی🙋‍♂ امام _علی عليه السلام : ايمان هيچ بنده اى راستين نباشد مگر زمانى كه اطمينان او به آنچه نزد خداست بيشتر باشد از آنچه در دست خويش دارد. 🌴💎🌼💎🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
؛﷽ 🔵 اگر این سخنان دکتر کوشکی و وقایع روزمره فلسطین را بشنوید، قطعا دیگر نخواهید پرسید چرا حماس دست به زد. 🍃🌹🍃 ❌ آیا تاکنون چیزی در رابطه با جیل الحاجز شنیده‌اید؟ | 🌴💎🕯💎🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆👌بدون هیچ توضیحی فقط اگر می خواهید بدانید در حال حاضر در چه موقعیتی قرار داریم وباید چه کار کنیم این فیلم را حتما مشاهده کنید 🌴🕯💎🕯🌴
یک روز محمدرضا، علی‌رضا را تهدید کرد و گفت «اگر کوتاه نیایی به بابا می‌گم در مدرسه چه‌کار می‌کنی.» آن‌ها کلاس دوم و سوم ابتدایی بودند و من با شنیدن این حرف کمی نگران شدم. مدتی بعد محمدرضا را کشیدم کنار و گفتم «بابا، علیرضا در مدرسه چه‌کار می‌کنه؟» گفت « با پول ‌توجیبی که بهش میدی، دفتر و مداد برای بچه‌هایی که خانواده‌هایشان فقیر هستند، می‌خره.» شهید 🕊🌹 ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
❣شهیدی که منافقین چشمهایش را درآوردند و گوش‌هایش را بریدند و بعد شهیدش کردند... دفعه آخر که به مرخصی آمد دیدم خیلی فرق کرده و حالت معنوی خاصی پیدا کرده. وقتی بغلش کردم با خودم گفتم برای آخرین بار است که می بینمش. به سید مهدی گفتم «مادر مگر جنگ تمام نشده و امام قطعنامه را امضا نکردند؟» گفت «مگر امام نفرمودند من جام زهر را نوشیدم، من باید دوباره برگردم.» گفتم «برو و مواظب خودت باش!» با اینکه خودش می دانست بر نمیگردد گفت «این دفعه که برگردم تحصیلاتم را ادامه می دهم به خاطر شما!» 🔸مادر این شهید, نحوه شهادت فرزندش توسط منافقین در عملیات مرصاد را این‌چنین بیان می‌کند: سید مهدی در گردان مسلم لشکر 27 و در منطقه اسلام آباد غرب بود که به شهادت می رسد. منافقین سفّاک چشم هایش را در آورده بودند, گوشهایش را بریده بودند و آنقدر به فکش ضربه زنده بودند تا فکش خرد شده بود و پوستش را کنده بودند و بدنش را سوزانده بودند.زمانی که پیکرش را برای ما آوردند اجازه ندادند او را ببینم ولی بعدا فیلم پیکرش را دیدم. شهید🕊🌹 ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔️💠شهیدی که بوی بهشت می دهد از وقتی این شهید را به بیمارستان آوردند بوی خوش او همه فضا را پر کرده و امدادگران مال به دفن او نیستند . مردم برای زیارتش به بیمارستان می آیند همه اجساد درون این چادر را دفن کردند به جز این شهید  ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شـــَـهید، پـیشوای جنونِ اهلِ آدم و فـَـنا شده در دیارِ عشق است او از روی اختیار، خـــویشتن را فـانی در امــرِ حـضرتِ حـق خواند و دید قـَــدَح و جــام پر شده را و جـان‌‌داد برای معشوق! اما حــالا بنی‌آدمِ دردمـَند مانده و راهی به سمت ملکوت...! که باید بـــداند، رسیدن به حـقیقتِ نـــور از مـَـجرای شهید کـوتاه‌تر است! مــیانِ این کثرت و گـم‌راهی فردی از راه رسیده و قـــــلم به دست نــَـقّاشِ شُهرتِ شهرِ عشق شده است...! نــَـقّاشِ دِل‌بریدن های حـَقیقیِ عـــده‌ای که سرنوشتِ آنها، ریشه در مـقامِ وحــدت دارد، مـقامِ شهادت! شـهروندی از وادیِ نـــور قلم برداشته و با تـوسل به حــضرتِ خــالق، خـــلقِ نـــور می‌کند و نــَـقّاشِ چــهره‌ی شــــهدا شده است:))))) شهید مدافع حرم🕊🌹 حجت الاسلام ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
رمان زيباي ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
بدترین کلمات برای شوخی بودند. زیر لب می غرم:چیدم به اون جفنگیاتت. ببند! حالم را فهمید که لب خندانش را جمع کرد. شفیعی جزوه ام را میخواست. نه حوصله در به در شدن برای جزوه خودم را دارم و نه خواندن خط های چینی و میخی بچه ها را. تا وحید به خودش بجنبد دست کردم و از توی کیفش جزوه را درآوردم و دادم دستش و گفتم که جزوه ام ناقص است. آخر های پروژه هم یکبار شبیه همین اتفاق افتاد. قرار بود برنامه را یکبار در حضور من اجرا کند تا نتایج را ببینم و تحویل استاد بدهیم. بعد از شرکت آمدم دانشگاه و منتظر تماسش بودم. اما خبری نشد. معطل نشدم و رفتم. از اتفافات آن روز کلافه بودم؛مراحل نهایی تحلیل نتایج پروژه بود و خیلی نیاز به تمرکز داشتم. هر چند حضور سوسن با آن ریز بینی و دقت بالایش،می توانست در تحلیل نتایج خیلی کمک کند. اما این رفتارهایش تمرکزم را کم میکرد و ترجیح میدادم او نباشد. اصل کار بر عهده خودم بود. دیگر ضرورتی نداشت حضور بیشتر سوسن در آزمایشگاه و بودن هر شب. پیام داد. _سلام کارا خوب پیش می ره؟ احوال پرسی درسی روال معمولی است که هست. حل مسائل و گروه های درسی و وقایع اتفاقیه دانشگاه را مرور کردن هم جزوه همین معمولی های دانشگاه است. من هم روال معمولی جواب دادم:بله خوبه! که ادامه داد:چرا پیام میدم نمی خونی؟ ٭٭٭٭٭--💌 💌 --٭٭٭٭٭ ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
همیشه ((آن)) نبودم مخصوصا وقتی که باید روی مقاله و بحث ها برای ارزیابی و در آوردن پروتکل جدید تمرکز داشته باشم و نتایج آزمایشگاهیم را تحلیل کنم،یا شب را تا دیر وقت آزمایشگاه باشم. بعد هم ترجیح می دادم که دومین کار زندگیم استراحت و خواب باشد به جای آن که وقتم را خورد کنم با جواب دادن به پیام های خصوصی. شاید برای آن که خیال سوسن را راحت کنم جواب دادم:مگه مسئله ای مونده بود؟بقیه اش که دیگه با خودمه! _نه!اما در ادبیات ما دل به دست آوردن هم هنر است! قبل از آن که عقلم با چشمان وق زده زل بزند در چشمان خسته ام،((خودم))نوشتم:خوبم. _گاهی میشه زندگی رو از دریچه پنجره ای که رو به آفتاب باز میشه نگاه کرد و سردی رو کنار گذاشت! با خودم گفتم:پنجره ها که هیچ،درها هم خیلی وقت ها باز است اما هیچکدام حس خوب منتقل نمی کند. فقط حس مزخرف! مثل آن روز که با سینا رفته بودیم موزه. چه حس بدی!وقتی توی موزه های اروپایی ها،دار و ندار خودت را میبینی. آثار تمدن قدیم ما ارزشمند میشود،می دزدند و در موزه نگهداری میکنند و ما بی تمدن قلمداد میشویم. تمدن ما ناگهان هیچ میشود!به سینا گفتم:اینا فرصت هم میکنن بخوابن! سینا بلند خندیده بود. گفته بود:بیدارن که همه جوره حال ما رو میگیرن. برنامشون دقیقه میثم جون. حالی شونه کجا دارن چکمه هاشونو میذارن. من و تو باید مواظب باشیم زیر چکمه له نشیم. _اشتباه نکن. پایی که با چکمه میاد سمت مملکتمون باید قطع بشه! قشنگ بود. هر جایی هر چیزی که ردی از ایران داشت قشنگ بود. رفتیم پارک و تا شب بشود گشتیم و حرف زدیم. بعد که رفتیم یک فروشگاه تا چیزی بخریم متوجه شدم صندوق دار و یکی از فروشندگان کنار غرفه سبزی از بچه های ایرانی هستند. دانشجوی دکترا بودند و به خاطر تامین مخارج زندگی مجبور شده بودند آنجا کار کنند. به نظر من که حال و روزشان بهتر از دانشجوهای کارگر ایرانی فست فودها بود که تی می کشیدند. حرفی که زد توی ذهنم حک شد؛گفت اینجا یک پنجره برایت باز میکنند تا لذت را نشانت بدهند،اما هیچ وقت از در خانه راهت نمی دهند. همیشه همان پشت پنجره میمانی با همان بهره اندک. غریبه ای همیشه؛نه اهل خانه! من این را وقتی با پروفسور و سوفی و فرنز کار میکردم بیشتر فهمیدم. سینا میگفت برای پروژه هایشان، مغز و استعداد ما مغتنم ترین فرصت است،اما برای مدیریت کردن عقل بشری،ما جهان سوم محسوب میشویم!پشت پنجره نگهت میدارند اندازه ای که خودشان از وجودت استفاده کنند. سوسن از من خواسته بود که پنجره باز کنم. این که از اول خلقت باز بوده است و مهم این است که آدم،حوایش را پیدا کند تا مطمئن اهل خانه ات بشود. چند بار جوابش را خواندم. تکیه دادم به پشتی صندلی و دست از روی کیبورد برداشتم و دور بازوانم حلقه کردم. عقلم مات مانده بود. با پوزخند به چشمان وق زده من نگاه میکرد. _میثم آقا! لحظه ای روی میثم آقا مکث کردم. عقلم مجبورم کرد در تاریکی اتاق چشم بگردانم و روی عقربه های ساعت بمانم. ندیدم چند است و موبایلم را نگاه کردم؛یک و چهل و هشت دقیقه! من که صبح باید بروم دانشگاه. چه دردی است که تا این موقع شب بیدارم و می حرفم آن هم با... با چه کسی حرف میزنم؟سوسن شفیعی دختری که دو ترم باهم کلاس داشتیم و با پروژه مشترک ارتباط درسی گرفتیم و او دچار حس و حالی شده است که گله مند نامم را مینگارد. دختری که در مباحث علمی و استنتاج نتایج و پروژه های مکمل دقیق بود. همین! دفعات بعد نه حضوری که مجازی رک نوشت مرا به خاطر خودم میخواهد و توقعی ندارد. اما باور نمیکرد که من به خاطر خودش میگفتم شرایط روحی و عرفی برای تشکیل دونفره هایی که هر کدام آرزویمان است،را ندارم!کوتاه نیامد و نوشت:مگه لحظه های زیبای پر آرزو غیر از همین لحظه هاست؟نمی خوای بگی که قلب نداری؟ _بحث قلب نیست. مقدمه ها که نباشه نتیجه ها همش به هم میریزه! _مقدمه رو ما خودمون میسازیم. _من همین رو میگم. اصلا دنبال این مقدمه نمیخوام برم چون هدفی ندارم. این وسط هم نمیخوام شما اذیت بشی. همین. _این وسط من دارم اذیت میشم. میثم یه خورده از این لاکت در بیا. بذار حالمون خوب بشه! گند زد به حالم!راهی که نباید بروی،نباید است. چرا افتاده در مسیر و میخواهد مرا هم با خودش ببرد. میگفت میماند تا هر وقت که بخواهم. عقلم با همان چشمان،دست به سینه فقط نگاهم میکرد تا ببیند خودم چه قدر پایش را وسط زندگیم میکشم. سوسن دختری نبود که نشود با او کنار آمد. هر چند ایده آل ذهنم نبود. هر چند انسان ها اگر بخواهند فضای تغییر،همیشه هست اما من شرایطم بد بود. حدفاصل صبر کردن او تا به نتیجه رسیدن من خیلی بود و او فکر میکرد که میتواند صبر کند! ٭٭٭٭٭--💌 💌 --٭٭٭٭٭ ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
آقای من تو واسطۀ نشر دین شدی در بدترین زمانه شما بهترین شدی؛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍یمنی ها به ناو گروه ایالات متحده آمریکا حمله کردند جالب است که بر خلاف ادعای آمریکایی ها سامانه هاشون قادر به ردگیری موشک ها نبودند. 👈به خاورمیانه بدون آمریکا خوش آمدید قبل از پایان ۲۰۲۵ ان شاءالله هیچ اثری از آمریکای جنایتکار و رژیم جعلی و کودک کش صهیونیستی در منطقه نخواهد بود
🔴اهداف دیشب دشمن صهیونیستی در منطقه رفح
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴حضور قاسم مصلح از فرماندهان ارشد حشدالشعبی عراق در مرز عراق_اردن
🔴بار دیگر نیروهای مقاومت عراق پایگاه عین الجسد را هدف قرار دادند و تا دقایقی دیگر بیانیه‌ی مقاومت عراق منتشر می‌شود