🌷شهادت #مستشار ایرانی در سوریه
▪️سرهنگ شهید احمدرضاافشاری در اثر جراحات ناشی از حمله هوایی رژیم تروریستی اسرائیل در سوریه به شهادت رسید.
🔹رزمندۀ سرافراز سرهنگ پاسدار #احمدرضاافشاری از نیروهای مستشاری هوا فضای سپاه، نیمۀ اول مردادماه در پی حملۀ هوایی نیروهای ائتلاف متجاوز به سوریه به درجه رفیع #جانبازی نائل و برای اقدامات درمانی به ایران منتقل شده بود، امروز بر اثر شدت جراحات به یاران #شهیدش پیوست.
✍پیام فرمانده کل سپاه در پی شهادت پاسدار احمدرضا افشاری: شهادت این شهید سر افراز را به خانواده، بستگان و همرزمان او تسلیت میگویم و ثبات قدم در تداوم راه شهید و شهادت و جهاد خالصانه در مسیر اعتلای قرآن و عترت و سربلندی ایران اسلامی را طلب میکنم.
🌷یادش گرامی و راهشان پر رهرو باد
🌷هدیهبهارواحطیبهشهداصلوات..
✍💞سرباز ولایت 💞
خادم الشهدا مدیر کانال
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
✅ خواص عاشورایی:
عمار بن حسان
🔹 عمار بن حسان، از اعراب یمنی الاصل هستند که در کوفه ساکن شدند. وی که از شهدای کربلاست، از نسل حضرت نوح ع بوده است.
🔻 پدر عمار، از یاران امام علی علیه السلام بود که در جنگ جمل شرکت کرد و در جنگ صفین نیز به شهادت رسید. یکی از نوادگان او به اسم عبدالله بن احمد از علما و راویان شیعه می باشد.
▫️ او که از شیعیان مخلص و از معروفترین شجاعان عرب بود، در مکه خدمت امام حسین ع رسید و تا کربلا ایشان را همراهی کرد. صبح عاشورا، در حمله اول، پس از نبردی سخت در حالی که ۴۰ سال داشت، به شهادت رسید.
#امام_حسین_علیه_السلام
#خواص_عاشورایی
#عمار_بن_حسان
#بصیرت
(الاقبال، ج۳،
✍💞سرباز ولایت 💞
خادم الشهدا مدیر کانال
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
قدر مردانگیهایشان را بدانیم ...
📸 خبرگزاری فرانسه: ۲۰ ژوئن ۱۹۸۸
اسرای نوجوان ایرانی در مرز ایران و عراق
[ مهران بعد از عملیات چلچراغ ]
#اسارت
#برای_ایران
#نوجوانان_آزاده
#سالروز_بازگشت_آزادگان
✍💞سرباز ولایت 💞
🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
سلام بر آنان که
مشتاقانه ندا سر میدادند
سوی دیار عاشقان، سوی خدا میرویم
به « کربلا » می رویم ...
#سلام_بر_شهیدان
#اربعین_نایب_الشهدا_باشیم
✍💞سرباز ولایت 💞
🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
سلام بر آنان که
مشتاقانه ندا سر میدادند
سوی دیار عاشقان، سوی خدا میرویم
به « کربلا » می رویم ...
#سلام_بر_شهیدان
#اربعین_نایب_الشهدا_باشیم
✍💞سرباز ولایت 💞
🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
#رمان
#زیبای
#مهر_مهتاب
✍💞سرباز ولایت 💞
🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
📚 #مهر_و_مهتاب
📝 نویسنده #تکین_حمزه_لو
♥️ #قسمت_صد_سی_دوم
فصل سي و نهم
به ليلا و شادي كه روي مبلها نشسته بودند لبخند زدم. بشقابها را جلويشان گذاشتم و ظرف پر از شيريني را روي ميز قرار دادم و گفتم : بچه ها خودتون برداريد تعارف نكنيد .
ليلا با لبخندي معني دار گفت : نكنه خبري شده كه زياد خم و راست نمي شي ؟
فوري جواب دادم : نه خير هيچ خبري نيست به جز ...
شادي بقيه جمله ام را ادامه داد : تنبلي !
من به كمك حسين كه علي رغم تمام شيطنت ها و بازيگوشي هاي من تمام دروس را برايم توضيح داده و مسايلش را حل كرده بود امتحانهايم را با موفقيت پشت سر گذاشته بودم . شادي و ليلا را دعوت كرده بودم تا كمي بگو و بخند داشته باشيم و خستگي امتحانات را از تن بدر كنيم.
سيني چاي را مقابل دوستانم گرفتم و رو به ليلا گفتم : راستي تو چرا هيچوقت با مهرداد خونه ما نمي آي ؟ حسين هر دفعه مي گه دعوت كن يك شب شام بيان پيش ما من هم هي مي گم بهشون مي گم .
ليلا شانه اي بالا انداخت و گفت : راستش خودم هم خيلي دلم مي خواد با دوستانم رفت و آمد داشته باشم اما خيلي از رفت و آمد خوشش نمي آد.
شادي متعجب پرسيد : آخه چرا ؟ صورت ليلا در هم رفت : چه مي دونم ؟ مي گه دوست نداره هر جا مي ره همه با ترحم به من نگاه كنن و در گوش هم پچ پچ كنن زنه چقدر جوون تر از مرده است !
سري تكان دادم و براي اينكه موضوع صحبت رو عوض كنم گفتم : خوب بچه ها ثبت نام كيه ؟
شادي ابرو بالا انداخت : معلومه خيلي بهت خوش مي گذره ها اصلا به در و ديوار دانشگاه نگاه نمي كني ببيني دنيا دست كيه !
ليلا جرعه اي از چاي نوشيد : فردا ساعت ده صبح نوبت ثبت نام ماست. شادي خنديد : البته ده صبح اگه بياي همه كدها طبق معمول پر شده اين پيش ثبت نام و قرتي بازي ها به درد عمه شون مي خوره .
وقتي بچه ها رفتند هوا رو به تاريكي مي رفت . ناهار خيلي خوبي از كار درآمده بود و من راضي مشغول شستن ظرفها بودم. كم كم به كارهاي خانه عادت و در آشپزي مهارت كسب مي كردم. آخرين ظرف را آب مي كشيدم كه زنگ زدند. دستكش ها را در آوردم و گوشي آيفون را برداشتم :
- كيه ؟
صداي سهيل بلند شد : آقا گرگه !
با خنده گفتم : سهيل خوش آمدي .
لحظه اي بعد سهيل و گلرخ روي مبلها نشسته بودند . چاي و شيريني آوردم و نشستم. سهيل با خنده پرسيد : حسين كجاست؟
- مدتيه عصرها دير مي آد . مي مونه اضافه كاري ولي الان سر و كله اش پيدا مي شه .
سهيل شيريني برداشت : بگو انقدر پول پارو نكنه خسته مي شه .
به گلرخ نگاه كردم و گفتم : گلرخ جون شيريني هاش تازه است بردار .
بعد از سهيل پرسيدم : از مامان اينا چه خبر ؟
سهيل با دهان پر از شيريني گفت : هيچي ديشب اونجا بوديم مامان زانوي غم بغل كرده بود.
هراسان پرسيدم : چرا ؟
گلرخ پنهان از من اشاره اي به سهيل كرد يعني حرف نزن اما من متوجه اشاره اش شدم و سهيل نشد با بي قيدي گفت : چه مي دونم انگار پسر دوستش در تصادف مرده ...
گلرخ با صداي بلند گفت : راستي مهتاب امتحانات خوب شد ؟
مي دانستم كه مي خواهد حواس من را پرت كند بي توجه به سوالش پرسيدم:
- كدوم دوستش ؟
سهيل شانه اي بالا انداخت : چه مي دونم همون كه تو عروسي ما هم آمده بود. نازي ...
ناباورانه پرسيدم : نازي ؟...
اصلا برايم قابل هضم نبود . دوباره پرسيدم : نازي ؟ ... يعني كوروش مرده ؟
سهيل دستش را تكان داد : آهان ! خودشه !
اشك در چشمانم جمع شد : آخه چرا ؟
سهيل خرده شيريني را از لباسش تكاند : انگار تصادف كرده و سر ضرب زحمتو كم كرده ...
گلرخ غريد : سهيل بس كن !
رو به گلرخ كردم : گلي راست مي گه ؟
گلرخ غمگين سرش را تكان داد : آره طفلك خيلي جوون بود . امريكا تصادف كرده و به بيمارستان هم نرسيده بين راه فوت شده حالا قراره نازي خانوم برگرده ايران.
با پشت دست اشك هايم را پاك كردم . چقدر ناراحت بودم . دلم براي كوروش خيلي سوخت در همان چند ديدار متوجه شده بودم كه پسر مودب و متيني است و با اينكه پيشنهاد ازدواجش را رد كردم برايم محترم بود. بي اختيار گفتم :
- كار دنيا رو ببينيد مامان اصرار داشت من زن كوروش بشم. مي گفت حسين رفتني است و حوصله نداره چند سال ديگه با دوتا بچه بيوه و بي سرپرست برگردم خونه حالا ببين كه داماد منتخب مامان چه زود همراه جناب عزرائيل رفته اگه من زن كوروش بودم چه مي كرد ؟ خودم چه خاكي بر سر مي كردم ؟ تو مملكت غريب يك زن تنها و بيوه !
ادامه دارد....
✍💞سرباز ولایت 💞
خادم الشهدا مدیر کانال
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
#خبر_فوری
📸وداع با پیکر مطهر شهید سید محسن غریبیان
دوشنبه ۲۹ مرداد بعد از نماز ظهر و عصر
دعوتید به معراج الشهدا
✍💞سرباز ولایت 💞
خادم الشهدا مدیر کانال
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh