eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
352 دنبال‌کننده
29.2هزار عکس
11.5هزار ویدیو
143 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهادت ایرانی در سوریه ▪️سرهنگ شهید احمدرضاافشاری در اثر جراحات ناشی از حمله هوایی رژیم تروریستی اسرائیل در سوریه به شهادت رسید. 🔹رزمندۀ سرافراز سرهنگ پاسدار از نیروهای مستشاری هوا فضای سپاه، نیمۀ اول مردادماه در پی حملۀ هوایی نیروهای ائتلاف متجاوز به سوریه به درجه رفیع نائل و برای اقدامات درمانی به ایران منتقل شده بود، امروز بر اثر شدت جراحات به یاران پیوست. ✍پیام فرمانده کل سپاه در پی شهادت پاسدار احمدرضا افشاری: شهادت این شهید سر افراز را به خانواده، بستگان و همرزمان او تسلیت می‌گویم و ثبات قدم در تداوم راه شهید و شهادت و جهاد خالصانه در مسیر اعتلای قرآن و عترت و سربلندی ایران اسلامی را طلب می‌کنم. 🌷یادش گرامی و راهشان پر رهرو باد 🌷هدیه‌به‌ارواح‌طیبه‌شهداصلوات.. ✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
خواص عاشورایی: عمار بن حسان 🔹 عمار بن حسان، از اعراب یمنی الاصل هستند که در کوفه ساکن شدند. وی که از شهدای کربلاست، از نسل حضرت نوح ع بوده است. 🔻 پدر عمار، از یاران امام علی علیه السلام بود که در جنگ جمل شرکت کرد و در جنگ صفین نیز به شهادت رسید. یکی از نوادگان او به اسم عبدالله بن احمد از علما و راویان شیعه می باشد. ▫️ او که از شیعیان مخلص و از معروفترین شجاعان عرب بود، در مکه خدمت امام حسین ع رسید و تا کربلا ایشان را همراهی کرد. صبح عاشورا، در حمله اول، پس از نبردی سخت در حالی که ۴۰ سال داشت، به شهادت رسید. (الاقبال، ج۳، ✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
ثواب زیارت امام حسین علیه السلام 🕊
vahed rasooli-FINAL.mp3
13.63M
🎤 «شکر اولا خالقه کی کرب‌و‌بلا زائری‌ام ..» 📜 📻
قدر مردانگی‌هایشان را بدانیم ... 📸 خبرگزاری فرانسه: ۲۰ ژوئن ۱۹۸۸ اسرای نوجوان‌ ایرانی در مرز ایران و عراق [ مهران بعد از عملیات چلچراغ ] ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
سلام بر آنان که مشتاقانه ندا سر می‌دادند سوی دیار عاشقان، سوی خدا می‌رویم به « کربلا » می‌ رویم ... ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
سلام بر آنان که مشتاقانه ندا سر می‌دادند سوی دیار عاشقان، سوی خدا می‌رویم به « کربلا » می‌ رویم ... ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
📚 📝 نویسنده ♥️ فصل سي و نهم به ليلا و شادي كه روي مبلها نشسته بودند لبخند زدم. بشقابها را جلويشان گذاشتم و ظرف پر از شيريني را روي ميز قرار دادم و گفتم : بچه ها خودتون برداريد تعارف نكنيد . ليلا با لبخندي معني دار گفت : نكنه خبري شده كه زياد خم و راست نمي شي ؟ فوري جواب دادم : نه خير هيچ خبري نيست به جز ... شادي بقيه جمله ام را ادامه داد : تنبلي ! من به كمك حسين كه علي رغم تمام شيطنت ها و بازيگوشي هاي من تمام دروس را برايم توضيح داده و مسايلش را حل كرده بود امتحانهايم را با موفقيت پشت سر گذاشته بودم . شادي و ليلا را دعوت كرده بودم تا كمي بگو و بخند داشته باشيم و خستگي امتحانات را از تن بدر كنيم. سيني چاي را مقابل دوستانم گرفتم و رو به ليلا گفتم : راستي تو چرا هيچوقت با مهرداد خونه ما نمي آي ؟ حسين هر دفعه مي گه دعوت كن يك شب شام بيان پيش ما من هم هي مي گم بهشون مي گم . ليلا شانه اي بالا انداخت و گفت : راستش خودم هم خيلي دلم مي خواد با دوستانم رفت و آمد داشته باشم اما خيلي از رفت و آمد خوشش نمي آد. شادي متعجب پرسيد : آخه چرا ؟ صورت ليلا در هم رفت : چه مي دونم ؟ مي گه دوست نداره هر جا مي ره همه با ترحم به من نگاه كنن و در گوش هم پچ پچ كنن زنه چقدر جوون تر از مرده است ! سري تكان دادم و براي اينكه موضوع صحبت رو عوض كنم گفتم : خوب بچه ها ثبت نام كيه ؟ شادي ابرو بالا انداخت : معلومه خيلي بهت خوش مي گذره ها اصلا به در و ديوار دانشگاه نگاه نمي كني ببيني دنيا دست كيه ! ليلا جرعه اي از چاي نوشيد : فردا ساعت ده صبح نوبت ثبت نام ماست. شادي خنديد : البته ده صبح اگه بياي همه كدها طبق معمول پر شده اين پيش ثبت نام و قرتي بازي ها به درد عمه شون مي خوره . وقتي بچه ها رفتند هوا رو به تاريكي مي رفت . ناهار خيلي خوبي از كار درآمده بود و من راضي مشغول شستن ظرفها بودم. كم كم به كارهاي خانه عادت و در آشپزي مهارت كسب مي كردم. آخرين ظرف را آب مي كشيدم كه زنگ زدند. دستكش ها را در آوردم و گوشي آيفون را برداشتم : - كيه ؟ صداي سهيل بلند شد : آقا گرگه ! با خنده گفتم : سهيل خوش آمدي . لحظه اي بعد سهيل و گلرخ روي مبلها نشسته بودند . چاي و شيريني آوردم و نشستم. سهيل با خنده پرسيد : حسين كجاست؟ - مدتيه عصرها دير مي آد . مي مونه اضافه كاري ولي الان سر و كله اش پيدا مي شه . سهيل شيريني برداشت : بگو انقدر پول پارو نكنه خسته مي شه . به گلرخ نگاه كردم و گفتم : گلرخ جون شيريني هاش تازه است بردار . بعد از سهيل پرسيدم : از مامان اينا چه خبر ؟ سهيل با دهان پر از شيريني گفت : هيچي ديشب اونجا بوديم مامان زانوي غم بغل كرده بود. هراسان پرسيدم : چرا ؟ گلرخ پنهان از من اشاره اي به سهيل كرد يعني حرف نزن اما من متوجه اشاره اش شدم و سهيل نشد با بي قيدي گفت : چه مي دونم انگار پسر دوستش در تصادف مرده ... گلرخ با صداي بلند گفت : راستي مهتاب امتحانات خوب شد ؟ مي دانستم كه مي خواهد حواس من را پرت كند بي توجه به سوالش پرسيدم: - كدوم دوستش ؟ سهيل شانه اي بالا انداخت : چه مي دونم همون كه تو عروسي ما هم آمده بود. نازي ... ناباورانه پرسيدم : نازي ؟... اصلا برايم قابل هضم نبود . دوباره پرسيدم : نازي ؟ ... يعني كوروش مرده ؟ سهيل دستش را تكان داد : آهان ! خودشه ! اشك در چشمانم جمع شد : آخه چرا ؟ سهيل خرده شيريني را از لباسش تكاند : انگار تصادف كرده و سر ضرب زحمتو كم كرده ... گلرخ غريد : سهيل بس كن ! رو به گلرخ كردم : گلي راست مي گه ؟ گلرخ غمگين سرش را تكان داد : آره طفلك خيلي جوون بود . امريكا تصادف كرده و به بيمارستان هم نرسيده بين راه فوت شده حالا قراره نازي خانوم برگرده ايران. با پشت دست اشك هايم را پاك كردم . چقدر ناراحت بودم . دلم براي كوروش خيلي سوخت در همان چند ديدار متوجه شده بودم كه پسر مودب و متيني است و با اينكه پيشنهاد ازدواجش را رد كردم برايم محترم بود. بي اختيار گفتم : - كار دنيا رو ببينيد مامان اصرار داشت من زن كوروش بشم. مي گفت حسين رفتني است و حوصله نداره چند سال ديگه با دوتا بچه بيوه و بي سرپرست برگردم خونه حالا ببين كه داماد منتخب مامان چه زود همراه جناب عزرائيل رفته اگه من زن كوروش بودم چه مي كرد ؟ خودم چه خاكي بر سر مي كردم ؟ تو مملكت غريب يك زن تنها و بيوه ! ادامه دارد.... ✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
📸وداع با پیکر مطهر شهید سید محسن غریبیان دوشنبه ۲۹ مرداد بعد از نماز ظهر و عصر دعوتید به معراج الشهدا ✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh