eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
350 دنبال‌کننده
27.3هزار عکس
9.8هزار ویدیو
136 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷 ... و تو ای #خواهرم، آنچه که بیش از سرخی #خون من، #استعمار را می ترساند؛ سیاهی #چادر توست. 👈پس در حفظ #حجابت زینب گونه باش ... 🇮🇷 برگی از وصیتنامه شهید: مسعود عسگری🌷 نشر معارف شهدا در ایتا #کانال_زخمیان_عشق @zakhmiyan_eshgh
4_5983565187712549062.mp3
15.69M
📎حرف های #مادران مدافع حرم 🔺برای من نامه نوشتین، با نامه کم نمیشه درد دوری 🎤سید رضا #نریمانی #کانال_زخمیان_عشق نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ذره ذره نور حق را جلوه گاهی دیگر است یک به یک بر وحدت ذاتش گواهی دیگر است #عاقلان جویند حق را در برون خویشتن #عاشقان را از درون با دوست راهی دیگر است #فیض_کاشانی نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🌹💫که وصل عاشقان با نام کرار🌹💫 امروز خداوند ندا داد به احمد بر کوکب پر نور مه برج امامت در مکه و صحرای حرا گرد هم آئید تا جامۂ زر بر تن خورشید نمائید ندای غیب بر احمد فرو شد علی اینک شود مولا و رهبر محمد گفت ای مردان تاریخ هر آن کس گر که من مولای اویم به حقه شاهدم این برکه باشد که نامش را غدیر است و خم اینک ندای غیب از خالق بگیرم که وصل عاشقان با نام کرار دو دستان،،پیامبر عرش اعلاء واین یاد آور نسل مصلاء در آن روز تبرک یا علی گفت که ای یاران غدیر است وثنا گفت محمد مصلح وآئین بکر است ولی اینک علی آئین شکر است همه گوئید یارب یاریم کن غدیر است و غدیر است و غدیر است 📝شاعریاس خادم الشهدا رمضانی نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh 🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫
🔸 " در محضر اُستـاد " ... ولایـت علـی ، نه علی را دوست داشتن ، که فقط علی را دوست داشتن است. #استاد_صفائی_حائری 📚 غدیـر ، ص۱۲ نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
#غدیرانه❤️ روز امضا شدن #حڪم_عـــــلی نزدیک است تمـام ِ‌لذت ِ‌عمـرم‌ همین ‌است ڪہ ‌مولایم ‌امیرالمؤمنین (ع) است😍 نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
#دست_نوشته_شهید یا رب ز گناه خویش شرمنده منم بہ هرچه عقوبت هست زیبنده منم غفار تویی ، غنی تویی ،الله تویی بدڪار منم ،گدا منم ، بنده منم الهے با تو دارم گفت و گویے به سویت آمده بے آبرویی من آن ناخوانده مهمان تو هستم همان که بارها پیمان شڪستم #شهید_محمد_سلیمانی🌷 #خادم_الشهدا نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
💠سلام علیکم خدمت همه ارادتمندان شهدا💠 💢 #۱۲هزار مرتبه ذکرِ " یا علی " به نیت سلامتی و فرج آقا امام زمان(عج) و هدیه به پیامبر اکرم(ص) امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) و به روح پاک همه شهدای اسلام💢 به ویژه شهیدان 🕊 🕊 🕊 🕊 🕊 شهدای گمنام🕊 🌻🍃 برای حاجت روایی و عاقبت بخیری، 🥀🍃ان شاءالله به حق امام زمان(عج) و خون پاک شهدا و نفس های حق شما بزرگواران،همه حاجتمندان،اللخصوص این بزرگوار حاجت قلبیشون روا بشه 💠💠 از امروز ، دوشنبه تا فردا سه شنبه روز عیدغدیر💠💠 🌷🍃برای اعلام تعداد ختمِ " یا علی" به این آیدی اطلاع دهید👇👇 @Batau110 اجرتون با امام علی(ع) 🌹 🌺 🕊 🌸 🌿🍃 🕊 🍃🌺🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺
هرمومني كه امري از امور دنيوي يا اخروي بر او دشوار گردد،به محل خلوتی که کسی نباشد رود،واين دعا را هفتاد مرتبه بخواند،ياري حضرت صاحب الزمان(عج)به او برسد: «يا فارِسَ الحِجازِ أَدرِكني،يا أَبا صالِحَ المَهديَّ أَدرِكني،يا أباالقاسِمِ أَدرِكني أَدرِكني وَلا تَدَعني،فَإِنِّي عاجِزٌ ذَليلٌ.» 📚(منتخب الختوم.ص196) التماس دعا نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
animation.gif
11.8M
🎀یک قدم ماندہ بہ صبح 🎊یک قدم تا بہ غــــدیــــر 🎀انا عبدڪ الحقیر ، انت مولا و امیر 🎀یک نفس ماندہ بہ حق 🎊یک نفس ماندہ بہ عشق 🎀انا مملوڪ و صغیر ، انت والے و ڪبیر نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب عید غدیر و دل تمنای مه روی تو دارد غدیر باید که از سید بگیریم عیدی خود 🌸أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج🌸 نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎊دل سپردم به مهر مهرویی 🎈گرچه آلوده ای خرابم من 🎊عرش اعلی اگر شود جایم 🎈خاك راه ابوترابم من   ❤نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
4_5877399265512260029.mp3
2.54M
👌نخواهم جز.....👌 🎊عاشقان عیدتان مبارک🎊 #کانال_زخمیان_عشق نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
گوشۂ لعل لبم یک غزل الهام شود وصف لبخند قشنگت به غزل شیرین است شاعر #یاس_خادم_الشهدا_رمضانی_ #رمان #در_حوالی_یاس #کانال_زخمیان_عشق نشر معارف شهدا در ایتا http://eitaa.com/joinchat/2538668050Cf6cc334d85
🎀🔮🎀🔮🎀🔮🎀🔮🎀 💜🌸 💜🌸 قسمت بازم چیزی نگفتم که گفت: _میشه قدم بزنیم😒 بلند شدیم و باز شروع کردیم به قدم زدن که شروع کرد _من همون روز اول که دیدمتون یه احساس اطمینانی داشتم بهتون، روز اول منظورم یکسال پیشه،😊 شما متفاوت ترین دختری بودین که من دیده بودم، تازه از پاریس اومده بودم و دیدن شما بدجور ذهنم رو درگیر کرده بود☺️ مغزم اصلا نمیکشید، به من فکر می کرد، مگه امکان داشت؟؟ 😳😟 یعنی عباس هم بهم فکر میکرد.. همچنان تو سکوت خودم پناه گرفته بودم که ادامه داد: _وقتی از خونتون رفتیم دلم میخواست کاش دیگه هیچ وقت نبینمتون که ذهنم باز درگیرِ دختر عجیبی مثل شما بشه، لبخندی زد و گفت: 😊 _عجیب میگم، چون برام عجیب بودین .. اون حیا و نجابت خاصی که داشتین خیلی متفاوتتون می کرد سرم پایین بود و حرفاش مثل یه مسکن آرومم میکرد، آقای یاس داشت اعتراف میکرد، 🙈به همه ی روزاهایی که من بیقرار عطر یاسش بودم .. اون هم بهم فکر میکرد ... - وقتی دختر عمو و دختر یکی از آشناهامون ردم کردن قرعه ی مادرم افتاد به نام شما، درست چیزی رو که ازش فراری بودم😊 بعد کمی مکث ادامه داد - من فرصت ازدواج نداشتم، میترسیدم وابسته ام کنه و نتونم برم، خاستگاریای قبلی که رفتیم منو چون رو بهشون گفته بودم و خودشون نخواستن با مردی ازدواج کنن که فردا باشه یا نه، اما نمیدونم چرا احساس می کردم نکنه شما با رفتنم مشکلی نداشته باشین، برای همین قبل خاستگاری باهاتون حرف زدم که مطمئن بشم جوابتون منفیه نیم نگاهی بهم انداخت و گفت: _ولی شما غافلگیرم کردین، واقعا فکر نمی کردم جوابتون مثبت باشه، جلوی پدر مادرمم نتونستم چیزی بگم، راستش انقدر تو بهت بودم که هیچی به ذهنم نمیرسید،بعدشم که چند روز پیش برای ناهار رفتیم بیرون به چیزایی رسیدم که فکرش رو نمی کردم، حرفاتون عجیب بود، تا اون روز باور نمیکردم دختری حاضر بشه با کسی ازدواج کنه که موندش معلوم نیست، 😌فکر میکردم هیچ کس مردی رو که از همین الان تو فکر شهادته نخواد! ناخود آگاه یاد عاطفه افتادم ... ... 💚💛💚 💌نویسنده: بانوگل نرگــــس ❌. نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🍀💫🍀💫🍀💫🍀💫🍀 🌸💜 💜🌸 قسمت کمی که به سکوت گذشت گفت: _شما اصلا از من خوشتون میاد؟؟ اگه قرار باشه واقعا با من زندگی کنین؟؟😊 از حرکت ایستادم، ایستاد و نگام کرد، چی میگفتم، میگفتم یه ساله ذهنم درگیره نگاهی که به من نکردی،🙈☺️ چی میگفتم، میگفتم من احساس رو از تو یاد گرفتم، میگفتم تمام احساسات من خلاصه شده در عطر یاست .. سکوتمو که دید اروم پرسید: _اگه من رفتم و شهید شدم چی، چیکار میکنین؟!😊 امشب داشت شب بدی میشد برام، نمی خواستم انقدر زود به رفتنش فکر کنم -مگه نگفتین حالتون خوب نیست، میتونم بپرسم چرا؟!!😊 بحث رو که عوض کردم چیزی نگفت و جواب سوالم رو داد: _دلم برای دوستم تنگ شده، حسین، دیشب براش روضه گرفته بودن تو محلمون.. حسین دوست دوران دبیرستانم بود، خیلی باهم صمیمی بودیم بعد دبیرستان بابا منو برای ادامه تحصیل فرستاد خارج ولی حسین رفت حوزه پرسیدم: _فوت شدن که روضه گرفته بودن؟؟ نگاهی بهم کرد و با بغضی که تو صداش حس میکردم گفت:😢 _نه ... فوت نشده، این اواخر تمام صحبتا و پیامامون در مورد جنگ و شهادت بود، قرار بود باهم بریم سوریه، من منتظر بودم ترمم تموم شه، اما حسین طاقت نیاورد، رفت، دو هفته بعد رفتنش ... دستی به چشمای خیسش کشید، باور نمی کردم،😭عباس داشت گریه می کرد، - شهید شد ... پیکرشم برنگشت ... هنوزم اونجاست ... منتظرِ من ... قدماشو کمی تند کرد تا ازم فاصله بگیره، من اما ایستادم، اشکای عباس دلمو به درد آورده بود،💗😢 پس تموم بی تابیش برای رفتن به خاطر رفیقش بود، رفیقی که چه زود پر کشیده بود.... رو نیمکت نشسته بودم تا عباس بیاد، نمیدونستم کجا رفته، گوشیمو دراوردم و ساعت رو نگاه کردم داشت یازده🕚 میشد، دیر کرده بود تصمیم گرفتم بهش زنگ بزنم، 📱داشتم دنبال شماره اش میگشتم که صدای پای کسی رو حس کردم، نمیدونم چرا کمی داشتم میترسیدم .. تو تاریکی ایستاده بود، 😨 بلند شدم و صداش زدم: _ عباس!! اومد جلو و گفت:👤 _خانومی این موقع شب اینجا چیکار میکنی رومو از چهره کریه ش برگردوندم و باز مشغول گشتن شماره شدم که اومد نزدیک تر... و خواست دستشو دراز کنه طرفم، سریع خودمو عقب کشیدم چشمام از ترس گشاد شده بود، 😳😰دستام به وضوح میلرزید، جیغ خفیفی کشیدم و به سرعت شروع کردم به سمت خیابون دویدن، تو تاریکی یکدفعه پام گیر کرد به چیزی و محکم با کف دست و زانوهام خوردم زمین، از درد آخ ی گفتم،😖 خواستم بلند شم که پاهایی جلوم سبز شد، چشمام از درد و سوزش پرِ اشک شده بود، نگاهش کردم،👀 با چشمایی که از اشک قرمز شده بود و نگرانی توشون موج میزد نگاهم کرد و گفت: _حالت خوبه معصومه؟!😨 متوجه جمله اش نشدم درست، درد رو فراموش کردم اون مردی که قصد مزاحمت داشت رو هم فراموش کردم، اینکه منو چند دقیقه تنها گذاشته بود و رفته بود هم فراموش کردم، فقط به یه چیز فکر می کردم ... منو معصومه صدا کرد!! . ... 💛💚💛 💌نویسنده: بانوگل نرگـس ❌. نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
انــدوه چشمانت سرشتِ کدام قصیده بـود که این چنیـن می لرزاند روزگار مرا... #شهید_مصطفی_صدرزاده شبتون شهدایی نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#علی_جان ڪمی غبار نجف را به عاشقــــان برســان ڪه در هــوای تو باشد ، جنون مان بسیار . . . #فقط_حیــدر #امیرالمومنین_است نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🔰 روزه، معادل تمام عمر 🔻امام صادق(ع) : روزه روز غدير خم، برابر روزه عمر دنياست. #غدیر