🍁زخمیان عشق🍁
#عملیات_شناسی 🔘نام عملیات:ثامنالائمه(ع) 🔘رمز عملیات:نصر منالله و فتح قریب 🔘منطقه عملیات:شمال آبا
شرح مختصر نبرد :
محاصره آبادان به دست نیروهای عراق که به عنوان یک برگ برنده و موضع برتر نظامی جهت رسیدن به اهداف بعدی برای این کشور مطرح بود، همواره مورد توجه فرماندهان خودی قرار داشت تا با درهم شکستن این محاصره، غرور کاذب دشمن را بشکنند. در این راستا، اگرچه در چند مورد تلاشهای بینتیجهای انجام پذیرفت، اما با دستور حضرت امام خمینی(ره) در آبان 1359 برای شکستن حصر آبادان، فرماندهان سپاه پاسداران پس از دو ماه شناسایی و کسب اطلاع از وضعیت دشمن طرح عملیاتی خود را در بهمن ماه این سال به مسئولین لشکری و کشوری ارائه دادند. اگرچه این طرح پس از بررسی به تصویب رسید، ولی با کارشکنی بنیصدر (فرمانده کل قوا) به تعویق افتاد.
با عزل بنیصدر روحیه جدیدی در کالبد رزمندگان دمیده شد؛ لذا یک بار دیگر پس از شناساییهای مجدد و کسب آخرین اطلاعات از مواضع دشمن، طرحهای جدیدی ارائه شد که سرانجام یکی از آنها به تصویب شورای عالی دفاع رسید.
🔰اهداف عملیات
- خنثی ساختن تهدید احتمالی دشمن برای تصرف آبادان و بندر امام خمینی؛
- خارج ساختن اهرم فشار محاصره آبادان از دست دشمن؛
- پاک سازی شرق رود کارون و آزادسازی نیروهای خودی از خطوط پدافندی در منطقه آبادان و دارخوین.
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
شهید عقیل بختیاری از رزمندگانی بود که افتخار دفاع از حرم بانوی مقاومت، حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) را در کارنامهی جهادی خود داشت، او در شامگاه ۱۲ خرداد ۹۴ -مصادف با شب نیمه شعبان- حین تدریس دوره نظامی در تهران به شهادت رسید. رسانههای بیگانه با تبلیغاتی گسترده از شهادت او در سوریه خبر دادند.
سلام. انگار انتظار به پایان رسیده و موعد قرار ما هم فرا رسید.
امروز بعد از تماس نفری که از یگان با من شد، پیش خودم فکر کردم حتماً باز هم از برنامههای تداومه، گویا ماجرا چیز دیگری بود. حتماً یه قراری که هست که من و شاید باقی دوستان هم دست به قلم شدهایم تا آخرین نامه، شاید نامهی آخرت را بنویسیم...
پدرم، امام حسین(ع) باش. چند نفر از خانوادهاش را در راه خدا قربانی کرد؟ حتی از نوزاد شش ماههاش هم گذشت...
پدرم بُگذر و بُگذار روز قیامت جزء شفاعت کنندهها باشی. آری پدران شهدا هم میتوانند شفاعت کنند...
مادرم، دست و پایت را میبوسم. حلالم کن، که من کودکی بسیار کردهام. حلالم کن مادرم...
مادرم، مانند مادر وهب باش. چیزی که در راه خدا دادی پَس نگیر. دعایم کن مانند هميشه...
#گزیده_ای_از_وصیتنانه
#شهید_عقیل_بختیاری ❤️
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
شاعرانه میسرایمت... عاشقانه گوش کن... آخر،هیچ چیز جای زبان دل را نمیگیرد جان دلم...گوش کن... #ه
روایتی کوتاه از زندگی
#شهید_امین_کریمی ❤️
وقتی برای خرید لباس جشن عقد رفتیم، با حساسیت زیادی انتخاب میکرد و نسبت به دوخت لباس دقیق بود. حتی به خانم مزوندار گفت «چینها باید روی هم قرار بگیرد و لباس اصلاً خوب دوخته نشده!» فروشنده عذرخواهی کرد...
برای لباس عروس هم به آنجا مراجعه کردیم وقت تحویل لباس، خانم مزوندار گفت «ببخشید لباس آماده نیست! گلهایش را نچسباندهام!» با تعجب علت را پرسیدیم! گفت «راستش همسر شما آنقدر حساس است که با خودم فکر کردم خودشان بیایند و جلویایشان گلها را بچسبانم!» امین گفت «اگر اجازه بدهید چسب و وسایل را بدهید من خودم میچسبانم!» حدود 8 ساعت آنجا بودیم و تمام گلهای لباس و دامن را و حتی نگینهای وسط گلها را خودش با حوصله و سلیقه تمام چسباند!
تمام روز جشن عقد حواسش به لباس من بود و از ورودی تالار، چینهای دامن مرا مرتب میکرد!جشن عروسی اما خیالش راحت شد! واقعاً خودم مردِ به این جزئینگری که حساسیتهای همسرش برایش مهم باشد ندیده بودم...
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
زندگی نامه و خاطرات #شهید_مرتضی_ابوعلی_ #کانال_زخمیان_عشق نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_esh
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #خاطرات_شهید_مرتضی_عطایی
✫⇠قسمت :0⃣1⃣
#نورچشمم
✍ به روایت همسر شهید
🌻دعا تمام شد و برگشتیم منزل شهید صدرزاده. حال و هوای آنجا هم عجیب و غریب شده بود. دمِ در پر بود از کفش. انگار کلی مهمان داشتند. مادر شهید صدرزاده هم آنجا بود. چشمان قرمز و نمناکش ته دلم را خالی کرد.
🌻با خودم گفتم: «یعنی این همه جمعیت اینجا چی کار دارن؟!» گفتم: «حاجخانوم! واسه مرتضی اتفاقی افتاده؟» قطرهای اشک، آرام روی صورتش لغزید. گفت: «مریمجان، مرتضی مجروح شده.» مجروح شده؟! این همه آدم جمع شدهاند که فقط بگویند مرتضی مجروح شده؟! با عقلم جور درنمیآمد. باور نکردم.
🌻رفتم سراغ همسر شهید صدرزاده. گفتم: «تو بگو چی شده؟!» گفت: «مریمجان، ته تهِ خبری که میخوای از من بشنوی چیه؟» زبانم چرخید و گفتم: «یعنی شهید شده؟» گفت: «آره، آقامرتضی شهید شده.»
🌻سختترین آرۀ عمرم را شنیدم. انگار خشکم زد. نمیدانم، شاید هم ماتم برد. فکر میکردم اگر مرتضی شهید شود، دنیا را به هم میریزم ولی حالا آرام بودم. حتی اشکم نمیآمد. فقط پرسیدم تیر به کجاش خورده؟ تا گفت به گلو، یاد حرفش افتادم. سرم را بلند کردم و گفتم: «خدا را شکر. الحمدلله که در مقابل اباعبدلله شرمنده نشد.»
🌻شب پنجشنبه پیکرش را آورند مسجد الزهرای احمدآباد برای وداع. جمعیت موج میزد. همه آمده بودند. نفیسه آن شب وصیتنامه پدرش را خواند. گفته بود ثواب چله زیارت عاشورا را، زیارت کربلا و نماز زیر قبه امام حسین(ع) را به کسی میبخشد که در تشییع و مراسمش شرکت کند.
🌻یاد روزی افتادم که با هم رفته بودیم روضه. آن روز مراسم خیلی شلوغ بود. به مرتضی گفتم: «یعنی میشه یک روز من و تو همه این جمعیت رو با خودمون ببریم کربلا، بیپاسپورت، بیویزا؟!» حالا مرتضی همه را با خودش برده بود کربلا. او همه آن جمعیت را توی زیارت اباعبدالله شریک کرده بود.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🌺عبدالمهدی خوابی دیده بود، بعد از آن رفت خدمت یکی از علمای اصفهان و خواب را تعریف کرد، آن عالم گفته بود برای تعبیرش باید بروی قم با آیت الله بهجت دیدار کنی.
🌺همسرم به محضر آیت الله بهجت شرفیاب می شود تا خوابش را به ایشان بگوید، آقا هم دست روی زانوی عبدالمهدی گذاشته و می گویند جوان شغل شما چیست؟
🌺همسرم گفته بود طلبه هستم، ایشان فرموده بودند: باید به سپاه ملحق بشوی و لباس سبز مقدس سپاه را بپوشی، آیت الله بهجت در ادامه پرسیده بودند اسم شما چیست؟ گفته بود فرهاد (ابتدا اسم همسرم فرهاد بود)، ایشان فرموده بودند حتماً اسمت را عوض کن️، اسمتان را یا عبدالصالح یا عبدالمهدی بگذارید.
🌺آآیت الله بهجت فرموده بودند: شما در روز امامت امامزمان (عج) به شهادت خواهید رسید، شما یکی از سربازان امام زمان (عج) در دورهٔ ظهور هستید و هنگام ظهور امام زمان (عج) با ایشان رجوع می کنید (برمی گردید)، وقتی عبدالمهدی از قم برگشت خیلی سریع اقدام به تعویض اسمش کرد و سرانجام در لباس سبز پاسداری و روز امامت امام زمان (عج) به شهادت رسید.
#شهید_عبدالمهدی_کاظمی🌷
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
7.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸نماهنگی زیبا از شهید لطفی نیاسر با صدای حجت اشرفزاده
مادر شهید محمدمهدی لطفی نیاسر میگوید:
«همیشه برای مهدی دعای شهادت میکردم و میگفتم که انشاءالله شهید شوی، اما آنقدر خدمت کنی تا خدا و امام زمان (عج) از تو راضی باشند و بعد شهادت نصیبت شود»
و پدر بر بالین فرزند، خطاب به او میگوید: «خوش بحالت، بابا.. انشاءالله برادرانت هم به تو ملحق شوند..»
💠 براستی که سید شهیدان اهل قلم، در وصف این اصحاب آخرالزمانی سیدالشهدا (ع) چه زیبا گفت:
خداوند، مقربترین بندگان خویش را از میانِ عُشاق برمیگزیند؛ و هم آنانند که گره کورِ دنیا را به معجزه عشق میگُشایند..
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
@Maddahionlin1_31211690.mp3
زمان:
حجم:
4.24M
◾️حواست هست به موهای سپید سرم
چقدر امسال از گذشته شکسته ترم
باور من اینه که همیشه تو زندگیمی
من عوض شدم ولی تو حسین بچگیمی
😭😭😭😭
نوکرت داره پیر میشه
دووووستتت داارممم
دوستتتتتت دارمممم ارباب
😭😭😭😭
✅ حمید علیمی
پیشنهاد همیشگی دانلود
#کانال_زخمیان_عشق
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
◾️حواست هست به موهای سپید سرم چقدر امسال از گذشته شکسته ترم باور من اینه که همیشه تو زندگیمی من
#حواست_هست
به موهای سفید سرم
#ارباب_جان
داره دیر میشه😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
❌ گفت: من سگ_حسینم!
گفتم: مراقب باش که سگ ها امام_حسین (ع) را کشتند ..
سیدالشهدا سگ نمیخواهد.. یار میخواهد
تصویر باز شود لطفا
التماس دعا دارم
#کانال_زخمیان_عشق
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh