eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
350 دنبال‌کننده
27.3هزار عکس
9.8هزار ویدیو
136 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید علیرضا حاتمی رئیس مخابرات ایلام درگردان امام حسین شادی روح همه شهدا صلوات...❣ ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
شهید صادق غلامرضازده وطنی تولدت 1346 شهادت 1362 عملیات خیبر ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
تصاویر فرمانده هان لشکر های ۱۰ سیدالشهدا تهران و لشکر ۲۷ محمد رسول الله تهران💔 رزمنگان دوران دفاع مقدس 🕊 ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
امروز هشت دی مصادف با سالروز شهادت❣ 🌹سردارشهید🌹 از دیار میرزا کوچک خان هست.دهانمون رو خوشبو کنیم به عطر صلوات و آن را هدیه کنیم به این سلاله سادات. فرازی از وصیت نامه شهید: شما را به خدا قسم می‌دهم، قدر ابر مرد تاریخ و ناجی بشریت را نگه‌دارید، چون رضایت او از شما، رضایت خداست و بدانید بهترین راهی که برای شما پرافتخار است، اطاعت از ولایت فقیه است و پشتیبان روحانیت باشید و در کنار ایشان در سنگر اسلام مبارزه کنید چرا که روحانی، مبلغ دین شما و یاریگر اسلام است. تا روحانیت پشتیبان شماست نهراسید و کار خود را در راه خداوند بزرگ ادامه دهید که شما پیروزید. ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
🌹شهید محمد حسن واحدی از دامغان راوی خواهر شهید: 🕊چند سالی به جبهه رفت و آمد می‌کرد. یک‌بار هم در عملیات والفجر ۸ از ناحیه دست راست مجروح شد، به طوری که دستش از کار افتاده بود. چندین عمل روی او انجام شد، اما در خوب شدنش تأثیری نداشت. در واقع دست محمدحسن زودتر از خودش به بهشت رفته بود. یک بار برادرم خانه ما آمده بود و می‌خواست وضو بگیرد. آب منزل قطع شده بود. من کتری را آب کردم خواستم برایش آب بریزم تا وضو بگیرد. محمدحسن اجازه نداد. با سختی و کمک گرفتن از پای خودش آب ریخت و وضو گرفت. با تعجب وضو گرفتنش را نگاه کردم. به او گفتم اجازه می‌دادی برایت آب می‌ریختم. محمدحسن گفت: «موقع گرفتن وضو نباید از کسی کمک گرفت. این جزء احکام ماست.» با شوخی گفتم بارک الله! مگر در جبهه هم احکام یاد می‌دهند؟ محمدحسن خندید و گفت: «ما توی جبهه احکام یاد می‌گیریم، درس می‌خوانیم، قرآن حفظ می‌کنیم، فوتبال بازی می‌کنیم.» دستم را به کمر زدم و طلبکارانه پرسیدم پس کی می‌جنگید. خنده او بیشتر شد و گفت: «اگر فرصت شد با عراقی‌ها هم می‌جنگیم.» این حرف برادرم نشان می‌دهد شهدای ما چطور پایبند آموزه‌های دینی خودشان بودند. شهیدانه🕊 ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
نوزدهم خرداد ۱۳۴۱، در شهرستان فيروزكوه چشم به جهان گشود. پدرش جعفر، كارمند راه‌آهن بود و مادرش سيده-ليلا نام داشت. دانش¬آموز سوم متوسطه در رشته ادبيات بود. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. شانزدهم دي ۱۳۶۰، در شياكوه گيلانغرب توسط نيروهاي عراقي به شهادت رسيد. تاكنون اثري از پيكرش به دست نيامده است. مزار يادبود وي در بهشت سجاد زادگاهش قرار دارد. برادرش محمدمهدي نيز شهيد شده است. ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
یاد وخاطره شهدا را گرامی میداریم باذکر صلوات بر محمد وال محمد یادنامه زندگی پاسدار والامقام جانبازمحمد پاریزی ایشان درسال ۱۳۳۴ در روستای برفه شهربابک استان کرمان بدنیا آمد در سال ۱۳۵۸ به عضویت سپاه پاسداران در آمد ومدت ۳۴ ماه و۱۷ روز در جبهه های جنگ تحمیلی حضور داشت و در عملیات والفجر هشت شیمیایی شد وپس از سالها درگیری در سال ۸۲ در بیمارستان بقیه الله تهران بستری ودر سال ۹۲ در بیمارستان سیدالشهدا کرمان به مدت یک ماه بستری بود و درتاریخ ۲۰ خرداد به همرزمان شهیدش پیوست واکنون یازدهمین سالگردش را گرامی میداریم باذکر فاتحه مع صلوات شادی روح همه شهدا صلوات ✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
. به یاد شهید نوری🕊🌹 ✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
. به یاد شهید نوری🕊🌹 ✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
شهید مرتضی بشارتی🌹 از همرزمان شهید 🌹 نیز درباره به یقین رسیدنش در قنوت نماز می‌گوید: «با حسین برای شناسایی رفتیم. وقت نماز شد. اوّل، عالی نماز را با صوتی حزین و دلی شکسته خواند. بعد به نگهبانی ایستاد و من به نماز. من در قنوت از خدا خواستم یقینم را زیاد کند و نمازم را تا به آخر خواندم. پس از نماز دیدم حسین می‌خندد. به من گفت:« می‌خواهی یقینت زیاد بشه؟»با تعجّب گفتم: «بله،اما تو از کجا فهمیدی؟» خندید و گفت: «چه‌قدر؟» گفتم: «زیاد.» ادامه داد: «گوشت رو بذار روی زمین و گوش کن.» من همان کار را کردم. شنیدم که زمین با من حرف می‌زد و من را نصیحت می‌کرد و می‌گفت: «مرتضی! نترس.عالم عبث نیست و کار شما بیهوده نیست. من و تو هر دو عبد خداییم، اما در دو لباس و دو شکل. سعی کن با رفتار ناپسندت خدا را ناراضی نکنی و...» زمین مدام برایم حرف می‌زد. سپس حسین گفت: «مرتضی! یقینت زیاد شد؟ ✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh