#لالههای_آسمونی
ایشان ماه 📅آخری که می خواستند بروند ماه #رمضان بود و پدرش کوه بود، به من گفت مادرم کیفم 💼را آماده کن می خواهم بروم #حمام و فردا می خواهم به جبهه بروم و من مخالفت کردم ⚠️و ایشان گفت:« مگر این همه بچه که می آیند جبهه #مادر ندارند ؟چرا جلویم را می گیری»⁉️ یک بار من مخالفت کردم و او بدون #اجازه من به جبهه رفت و من خیلی ناراحت و دل نگران💞 او بودم دیگر با خودم عهد کردم که جلوی او را نگیرم بخاطر همین #بار آخر مانع نشدم و کیفش را آماده کردم😇 و صبح فردا او را از زیر #قرآن رد کردم و زمانی که می خواستم بدرقه اش کنم نگذاشت و بعد از #خداحافظی رفت..برادرش از سربازی معاف شده بود شب ها🌙 برایشان #رختخواب میگذاشتم ؛ ایشان روی رختخواب نمیخوابید و روی زمین میخوابید 😴و می گفت:« در جبهه #رزمنده ها روی خاک می خوابند من هم باید از الان عادت کنم 💯که روی #خاک بخوابم.»
✍ به روایت مادر بزرگوار شهید
#شهید_مسلم_محمدی_شاهاندشتی🌷
#سالروز_شهادت
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh