eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
356 دنبال‌کننده
32.2هزار عکس
13.8هزار ویدیو
155 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ ورود کاروان اسرا به دمشق (قسمت دوم) 💠از سهل بن سعد ساعدی روایت شده که می‌گفت: «در راه بیت المقدس به شام رسیدم. همه مردم شهر در حال جشن و شادی بودند. مردی را دیدم که سری که سیمایش بسیار شبیه سیمای رسول خدا (ص) بود بر نیزه داشت. از پی آن دختری را دیدم که بر شتری برهنه و بی محمل سوار بود.» 🔺خود را شتابان به او رساندم و گفتم: «دخترم شما کیستی؟» گفت: «سکینه دختر حسین (ع)» گفتم: «آیا از من کاری ساخته است؟» گفت: «ای سهل اگر برای تو ممکن است بگو تا این سرها را از اطراف ما کنار ببرند تا مردم به تماشای این سرها مشغول شده کمتر به حرم رسول خدا (ص) نگاه کنند.» 🔹سهل می‌گوید: «من خود را به حامل آن سر شریف رساندم و گفتم: «آیا برای تو ممکن است که برای حاجتی که من به تو دارم چهار صد دینار بگیری و حاجت مرا بپذیری؟» گفت: «حاجتت چیست؟» گفتم: «این سرها را جلوتر و دور از این زنان ببر.» آن مرد پذیرفت و پول‌ها را گرفت و آن سر را از زنان اهل حرم دور کرد.» ✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
⭕️ شهادت "حضرت رقيه سلام الله علیها" در خرابه شام 💠 یکی از شهیدان قیام حسینی که درتبدیل واقعه عاشورا به یک جریان تاریخی، نقشی بسیار تأثیرگذار دارد، حضرت رقیه(ع) دختر امام حسین علیه السلام است. نام ایشان فاطمه، مادرش ام اسحاق دختر طلحة بن عبدالله بود و سال ۵۷ قمری در مدینه دیده به جهان گشوده است. 🔹حضرت رقیه(ع) پس از شهادت پدر و یارانش، به همراه دیگر زنان بنی هاشم توسط سپاه یزید به اسیری رفت و در پنجم ماه صفر سال 61 هجری، پس از دیدن سر مبارک پدرش، در خرابه های شام به شهادت رسید و همان جا به خاک سپرده شد. 🔸حضرت رقیه(ع) آن شب در خرابه از عمه‌اش پرسیده بود: «پدرم کجاست؟» فرمود: «به سفر رفته» رقیه به گوشه خرابه رفت و زانوی غم بغل گرفت و به خواب رفت. ساعتی بعد سراسیمه از خواب بیدار شد و دوباره سراغ پدر را گرفت، به گونه ای که با صدای ناله و گریه او تمام اهل خرابه شیون و ناله کردند. ♦️خبر به یزید رسید؛ دستور داد سر بریده پدر را برایش ببرند. سر مطهر را مقابل دختر قرار دادند. رقیه پرسید: این سرِ کیست؟ گفتند: سرِ پدرت. او سر پدر را باتعجب برداشت و در آغوش کشید. بر صورت پدر بوسه زد و آه و ناله‌اش بلندتر شد. ✅ گفت: «پدر جان! چه کسی صورت تو را به خونت رنگین کرد؟ چه کسی رگ های گردنت را برید؟ چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ ....» سپس لب بر لب های پدر نهاد و آن چنان گریست که بیهوش شد. وقتی او را حرکت دادند، دیدند که از دنیا رفته است. ✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh