eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
350 دنبال‌کننده
27.3هزار عکس
9.8هزار ویدیو
136 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
حضرت امام خمینی(ره) : 🍃 مناجات «شعبانیه» را خواندید!؟بخوانید آقا! مناجات شعبانیه از مناجات هایی است که اگر انسان دنبالش برود و فکر در او بکند، انسان را به یک جایی می‌رساند. نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
خواهرش پیراهن برایش فرستاده بود من هم یک شلوار خریدم تا وقتی از منطقه اومد، با هم بپوشه... لباس ها رو که دید، گفت: "تو این شرایط جنگی وابسته‌م می کنین به دنیا!!!" گفتم: "آخه یه وقتایی نباید به دنیای ماها هم سربزنی؟!" بالاخره پوشید... وقتی اومد، دوباره همان لباس های کهنه تنش بود. چیزی نپرسیدم. خودش گفت: «یکی از بچه های سپاه عقدش بود، لباس درست و حسابی نداشت.» #شهید_مهدی_زین‌الدین #درس_اخلاق نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
⭕️همراه ما اومده بود عقب. بايد يک کم استراحت می‌کردیم و دوباره می‌رفتیم جلو. قوطی کنسرو رو باز کردم و گرفتم طرف حاجی. نگاهم کرد. گفت: "شما بخورين. من خوراکی دارم." دستمالش رو باز کرد. نون و پنيری بود که چند روز قبل داده بودند! نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
یک روز قبل از اذان صبح رفتم وضو بگیرم. دیدم تنهایی داشت دستشویی‌های مقر رو می‌شست. گاهی هم دور از چشم همه، حیاط رو آب و جارو میزد. #فرمانده_لشکر #شهید_حسن_باقری #درس_اخلاق #شهدایی 🆔 @jomlax
#خاطرات_شهید بچّه‌ها محاصره شده بودند.... نیروهای پشتیبانی نمی‌توانستند کمک برسانند. همه تشنه و گرسنه بودند. «کارور» هرچه تلاش کرد و خودش را به آب و آتش زد تا بتواند لااقل کمی آب برای رفع تشنگی نیروهایش تهیّه کند، موفّق نشد. در همین لحظه، بچّه‌ها «کارور» را دیدند که با قدم‌های استوار به طرف «تپّه‌های بازی دراز» می‌رود. تیمّم کرد و روی یکی از تپّه‌ها ایستاد. «تکبیره الاحرام» را با صدای بلند گفت و شروع کرد به #نماز خواندن. مدّتی طول کشید تا به رکوع رفت و چند دقیقه‌ای طول کشید تا سر از رکوع برداشت و به خاک افتاد. نمازش که تمام شد، دست‌هایش را بالای سرش برد و چشم‌هایش را بست. نمی‌دانم با چه حالی، با چه اخلاصی، چگونه دعا کرد که در همان لحظه، صدای «الله اکبر» و فریاد شادی بچّه‌ها به گوش رسید. باران، نم نم شروع به باریدن کرد... #شهید_محمدرضا_کارور #درس_اخلاق
بچّه‌ها محاصره شده بودند.... نیروهای پشتیبانی نمی‌توانستند کمک برسانند. همه تشنه و گرسنه بودند. «کارور» هرچه تلاش کرد و خودش را به آب و آتش زد تا بتواند لااقل کمی آب برای رفع تشنگی نیروهایش تهیّه کند، موفّق نشد. در همین لحظه، بچّه‌ها «کارور» را دیدند که با قدم‌های استوار به طرف «تپّه‌های بازی دراز» می‌رود. تیمّم کرد و روی یکی از تپّه‌ها ایستاد. «تکبیره الاحرام» را با صدای بلند گفت و شروع کرد به نماز خواندن. مدّتی طول کشید تا به رکوع رفت و چند دقیقه‌ای طول کشید تا سر از رکوع برداشت و به خاک افتاد. نمازش که تمام شد، دست‌هایش را بالای سرش برد و چشم‌هایش را بست. نمی‌دانم با چه حالی، با چه اخلاصی، چگونه دعا کرد که در همان لحظه، صدای «الله اکبر» و فریاد شادی بچّه‌ها به گوش رسید. باران، نم نم شروع به باریدن کرد... ❤️ نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 🔻حکایتی بسیار دل‌انگیز از حضرت موسی و فرد گناهکار 🔻شیخ مجتبی تهرانی رحمت الله علیه 🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 🔻استاد شجاعی 🔻الآن رفتن به غزه و جنگیدن، وظیفه اصلی ما نیست!
movazebe-delet-bash-darestani.mp3
9.45M
🌴🌾🌴 حاج آقا 🔻مواظب دلت باش!! 🌴💎🌹💎🌴