#خاطرات_شھـــــدا
🔹تازه به دنیا آمده بودی . امام را تبعید کرده بودند.امام در سخنرانی شان فرموده بودند:« سربازهای من امروز در گهواره هستند ! »
🔸چند ماهه بودی ؛ تو را در بغل فشردم و از آن روز به بعد هر بار که می خواستم شیرت بدهم وضو می گرفتم . اسمت را حسن گذاشتم ، چون به امام حسن علیه السلام ارادت خاصی داشتم . برادر نداشتم و تو را داداش حسن صدا می کردم .
🔹زیرزمین خانه جای عبادت های او بود . نصف شب بلند می شدم و می دیدم حسن توی رختخوابش نیست . سراغش می رفتم . می دیدم داخل زیر زمین ایستاده و نماز می خواند . گوشه ای می ایستادم و نگاهش می کردم . آن وقت ها نوجوان بود اما آن قدر با دقت و با تواضع نماز می خواند که من از نماز خواندن خودم شرمم می آمد .
🔸خیلی دوستش داشتم . همه اهل خانه دوستش داشتند . همه از قول من به او می گفتند داداش حسن ! هر وقت که به جبهه می رفت از زیر قرآن ردش می کردم و می نشستم برایش دعا می خواندم . از خدا می خواستم بچه ام را سالم نگه دارد . یک بار که به مرخصی آمد گفتم : « حسن جان ! شب و روزم شده دعا کردن برای سلامتی ات »
🔹لبخند زد . مثل همیشه ملیح و نمکین . سرش را پایین انداخت و گفت : « پس مامان جان همه اش زیر سر شماست . چند بار می خواستم شهید شوم اما نشدم . خیلی عجیب بود . » سرش را که بالا گرفت ، چشم هایش نمناک بود . صدایش می لرزید . گفت : « مامان جان از این پسرت بگذر ! دعا کن شهید شوم . تو راضی شوی برگه عبورم را می دهند ! دعا کن به آرزویم برسم ! »
🔸داشت به من التماس می کرد . بغض کردم ! فهمید ناراحت شدم . خواست از دلم در بیاورد . نگاه کرد توی چشم هایم و با خنده گفت : « اگر زحمتی نیست ، دعا کن اسیر نشوم ! »
🔹دیگر برای سلامتی اش دعا نکردم . انگار از ته دل راضی شده بودم . راضی به رضای خدا ! پسرم بود ؛ جگر گوشه ام ؛ پارۀ تنم ، اما هر وقت می خواستم دعایش کنم یاد لحن صدایش می افتادم و تصویر چشم های نمناکش می نشست توی خانۀ چشم هایشم . آن وقت زیر لب می گفتم : « خدایا ! بچه ام به اسارت عراقی ها در نیاید ! »
✍ به روایت مادربزرگوارشهید
#شهید_حسن_ترک🌷
#سالروز_ولادت
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
#لالههای_آسمونے
🔰میگفتی : « ذکر ظاهری ارزشی ندارد . ذکر باید عملی باشد . خدا را به خاطر نعمت هایی که به ما داده عملا" شکر کنید . »
🔰یک شب ، بعد از مراسم احیا تا صبح مردم را از امام زاده یحیی تا خانه هایشان رساندی . آن قدر این مسیر را رفتی و آمدی تا خیالت راحت شد که دیگر هیچ کس باقی نمانده است .
🔰میگفتی : « این شکر است . خدا به من ماشین داده ؛ این طوری شکرش را به جا می آورم . »
✍به روایت همرزم شهید
#شهید_حسن_ترک🌷
#سالروز_ولادت
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
#لالههای_آسمونے
🔰میگفتی : « ذکر ظاهری ارزشی ندارد . ذکر باید عملی باشد . خدا را به خاطر نعمت هایی که به ما داده عملا" شکر کنید . »
🔰یک شب ، بعد از مراسم احیا تا صبح مردم را از امام زاده یحیی تا خانه هایشان رساندی . آن قدر این مسیر را رفتی و آمدی تا خیالت راحت شد که دیگر هیچ کس باقی نمانده است .
🔰میگفتی : « این شکر است . خدا به من ماشین داده ؛ این طوری شکرش را به جا می آورم . »
✍به روایت همرزم شهید
#شهید_حسن_ترک🌷
#سالروز_ولادت
💠 نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
جاטּ هر زنده دلی
زنده به جاטּ دگر است
مـטּ هَمانم که دلم
زنده به یاد شهداست
#شهیدان_لشکر32انصارالحسین
#شهید_علی_چیت_سازیان
#شهید_جلال_اسکندری
#شهید_دیدار_کردستانی
#شهید_حسین_سماوات
#شهید_مهدی_بهرامجی
#شهید_محمد_فتحی
#شهید_سعید_شالی
#شهید_حسن_ترک
#یاد_شهدا_باصلوات
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh