eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
352 دنبال‌کننده
29.2هزار عکس
11.5هزار ویدیو
143 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁زخمیان عشق🍁
🌴قبل رفتن می‌گفت #مامان الان در شرایطی هستیم که بهترین موقعیت👌 گیرم آمده و اگر اجازه ندهی بروم🚷 بهتر
🌷 🔰قبل از اعزام قرار بود انجام دهند ولی زمانی که می‌روند عملیات را ملغی می‌کند⛔️ می‌گویند به صلاح نیست این عملیات انجام شود و رزمندگان و خیلی ناراحت😔 می‌شوند. 🔰حاج‌قاسم قبول نمی‌کند❌ و رزمندگان از طرفی ناراحت بودند چرا حرم (س) خلوت است و اگر شهرهای شیعه‌نشین آزاد بودند الان حرم🕌 آن‌قدر خلوت نبود. 🔰شب🌙 می‌خوابند و یکی از بچه‌ها با لب خندان می‌گوید عملیات می‌کنیم وپیروز می‌شویم✌️گروهی با صحبت می‌کنند و می‌گویند به یاری خدا اگر شما رخصت بدهید ما عملیات می‌کنیم✊ و می‌شویم. موفق نمی‌شوند🚫 رضایت بگیرند. 🔰جلسات متعدد با حاجی می‌گذارند و در یکی از جلسات رجزخوانی می‌کند. از طرفی مردم👥 این دو شهر خبردار شده بودند که قرار است سربازان امام زمان✨ شما را آزاد کنند و چشم‌انتظار بودند. در آخر با فراوان، حاج‌قاسم می‌شود 🔰صبح عملیات انجام می‌شود✅ و دو شهر را آزاد می‌کنند😃 همان شب آقاعارف به ما زنگ زد☎️ و از ما تشکر ‌کرد. خیلی از ما کرد که این موقعیت را به وجود آوردیم تا او این کار را بکند. نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🍃🌸🍃🌺 ای کاش به جای #همه می شد که در این شهر🌇 این حالِ به هــم ریخته ‌اَم💔 را #تو ببینی . . . #شهید_عارف_کایدخورده نشرمعارف شهدا در ایتا #کانال_زخمیان_عشق @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
🍃🌸🍃🌺 ای کاش به جای #همه می شد که در این شهر🌇 این حالِ به هــم ریخته ‌اَم💔 را #تو ببینی . . . #شهید
🌷 🔰وقتی عارف هم باورم می‌شد و هم باورم نمی‌شد. سرم سنگین شد😭 لطف خدا و (س) از همان جا شامل حالم شد. همان لحظه که خبر را دیدم چشمانم سیاهی رفت😓 و فقط حضرت زینب(س) را صدا می‌زدم. همه می‌گفتند برای اتفاقی افتاده و من فقط را صدا می‌زدم. 🔰اگر می‌دانستم یک روز این اتفاق برای می‌افتد هیچ‌وقت مانعش نمی‌شدم❌ ولی هرطور شده قبل از رفتن . نبودن و ندیدن عارف خیلی برایم سخت است😢 آن هم عارفی که این همه بود. 🔰چند هست که وقتی کنار هم می‌گذارم به من قوت قلب💗 می‌دهد. شهید شده🌷 و این خیلی مهم است. وقتی که یاد حضرت زینب(س) می‌افتم و می‌خواهم از خانم و خانم زینب(س) الگوپذیری داشته باشم تحمل این درد و سختی خیلی برایم پیدا می‌کند. 🔰دیگر اینکه وقتی می‌بینم خیلی از جوان‌ها راه آقاعارف هستند و می‌بینم که به عشق و ارادت💖 دارند خرسندم می‌شوم. خیلی از نوجوانان و جوانانی که خیلی با آشنایی نداشتند🗯 به خاطر که به آقاعارف داشتند خیلی تحت تأثیر قرار گرفتند و مؤثر بود👌 نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
#تلنگر 🔔 🌷شهدا در #لحظه شهید نشدند❌ آنها سالها در #جهاد_اکبر جنگیدند و روزها در ↵سرما ↵گرمــ☀️ـا ↵ #سختی ↵گرسنگی ↵خطر⚠️ و... به سر بردند. #لحظه_شهادت لحظه گرفتن پاداش است😍 #عاقبت_به_خیری آسان بدست نمی آید🚫 #عشق_به_شهدا 🕊 #شهید_عارف_کایدخورده #کانال_زخمیان_عشق نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
#تلنگر 🔔 🌷شهدا در #لحظه شهید نشدند❌ آنها سالها در #جهاد_اکبر جنگیدند و روزها در ↵سرما ↵گرمــ☀️ـا
🌷 🔰آقاعارف از شلوغ، پر جنب و جوش و پرپتانسیل و در کنار اینها همه همیشه بود👌او در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد👶 و بزرگ شد 💥ولی هیچ‌گونه فشاری برای عقیده در خانواده نبود. 🔰هر که ایشان از ما بردند به صورت غیرمستقیم بود. هیچ‌گونه فشار و تحمیل نظری نبود🚫 خانواده متوسطی هستیم و بسیار آزادانه و آزاداندیش از کودکی بزرگ شد. 🔰البته ناگفته نماند که از همان زمان ما برای عارف کتاب📚 داستان‌هایی با محتوای برایش می‌خریدیم یا داستان‌های مذهبی برایش می‌کردیم. خودم کتاب مذهبی می‌خواندم و خلاصه‌اش📝 را برای آقاعارف تعریف می‌کردم. 🔰شور و شوق😃 زیادی برای شنیدن داستان اهل بیت و داشت. کمی که بزرگ‌تر شد در دوران راهنمایی، یک بار از من پرسید که آیا اسلام برای ما اجبار است⁉️ یا می‌گفت بودن اجباری است؟ می‌گفتم نه اجبار نیست⛔️ 🔰و دین‌مان را دوست داریم، به خاطر اینکه اسلام دین است خودمان را انتخاب کردیم و مذهب هم همین‌طور است✅ بعد از این صحبت‌ها کتاب و را گرفت و مطالعه کرد. کتاب‌ها را با دقت💬 کامل می‌خواند. 🔰بسیار اهل هدیه🎁 گرفتن و هدیه دادن بود. اگر می‌خواستیم برایش هدیه بگیریم بیشتر اوقات می‌گفت کتاب📘 باشد. کتاب‌های قطور را با فراوانی می‌خواند. 🔰از زمانی که به دنیا آمد و تا روزی که شد🌷 هیچ‌وقت یادم نمی‌ آید حرف بدی زده باشد📛 از همان کودکی بسیار و خوش‌زبان بود. خیلی سر و زبان داشت. نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
در منطقه سیفات بودیم. عملیات مقدماتی آزادسازی شهرهای نبل والزهراء. درگیری در کانال خیلی شدید شد. اونجا ۹ شهید دادیم. یکى از شهدا شهید على حسینى کاهش بود، رفیق گرمابه و گلستان شهید عارف کایدخورده. عارف شاهد شهادتش بود. عقب‌تر که آمدیم توی کانال، محمود گفت: "برید بیرون از این قتلگاه"! من عقب کشیدم. در عقب‌نشینی ترکش‌ها مهمان ما شدند... به سختی با غلتیدن خودم را به عقب رساندم. در همین حین  عارف به سرعت از خط مقدم به دنبال من آمد. از جانش ترسیدم و گفتم نرو بالای کانال که، او زبده‌تر از آن بود که فکر می‌کردم. در فیلمی که با دوربینِ روی کلاهش گرفته بود، با وجود اینکه نارنجک کنارش منفجر شد ولی خم به ابرو نیاورد. شجاع بود. نترس بود. عاقبت به خیرشد. #شهید_عارف_کایدخورده ❤️ نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
دقت میڪنی رفیق؟! دارند به من و شما نگاه میڪنند!! چہ برایشان آوردیم؟ جز اینڪہ فقط اسمشان بر سرڪوچہ ها خورده.... #شهدا_شرمنده_ایم #شهید_بابک_نوری_هریس #شهید_عارف_کایدخورده #سالروز_آسمانی_شدن_دودوست_گرامیباد
‌ ‌از خودم برایت بگویم؟‌ از خانه، از خیابان، شهر، صدای پایِ ما، شب؟ از کجا برایت بگویم عزیز من! جایی که تو نیستی، گفتن دارد؟ #عباس_معروفی ✍ #شهید_عارف_کایدخورده ❤️ نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
‌ ‌از خودم برایت بگویم؟‌ از خانه، از خیابان، شهر، صدای پایِ ما، شب؟ از کجا برایت بگویم عزیز من! جایی
❤️ آقاعارف سه بار اعزام شد. دو بار در سال ۹۴ و بار سوم هم همین چند ماه پیش بود. اوایل من مخالفت می‌کردم و آگاهی زیادی از اصل ماجرا نداشتم. قبل رفتنش خیلی برایم توضیح می‌داد که باید برای امنیت کشور باید برویم. من مخالفت می‌کردم و می‌گفت کسی که مسلمان و محب اهل_بیت باشد این‌طور مخالفت نمی‌کند. برایم توضیح می‌داد اگر اعتقاد و عشق نباشد هیچ کس وارد این راه نمی‌شود. می‌گفتم آنجا چه کاری می‌خواهی انجام دهی؟ می‌گفت بروم ببینم چه کاری می‌توانم بکنم. بدنش آماده بود و دوره‌های لازم را دیده بود و من اطلاع نداشتم. گفت می‌روم کفش رزمندگان را واکس بزنم. من می‌گفتم اگر می‌روی کفش‌های رزمندگان حرم بی‌بی‌زینب را واکس بزنی پس برو عزیزم. مرا با معرفتش آشنا کرد و من قبول کردم که برود. بار اول که رفت خیلی برایم سخت بود. هر دوی‌مان عاطفی بودیم و زمانی که رفت خیلی اذیت شدم. هنگام رفتن، قرآن، آب، آیینه و اسفند را آماده کردم و گفتم دلم می‌خواهد باز هم ببینمت. از زیر قرآن رد شد و برگشت گفت: «گر نگهدار من آن است که من می‌دانم/ شیشه را در بغل سنگ نگه می‌دارد». این جمله‌اش هر روز در ذهنم می‌پیچید. هر روز برایش صلوات می‌فرستادم و آیت‌الکرسی می‌خواندم. با اینکه همیشه بانشاط و روحیه بود ولی وقتی برگشت آن‌قدر نشاط روحی پیدا کرده بود که تا به‌حال او را این‌گونه ندیده بودم. ·نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
آفتاب من باش که بی هیچ هراس ، صبح را با تو تمنا کنم از ظلمت شب ‌ ✍ ❤️ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
آفتاب من باش که بی هیچ هراس ، صبح را با تو تمنا کنم از ظلمت شب #هماکشتگر ‌ ✍ #شهید_عارف_کایدخورده
دست و پاهایش تاول و پینه بسته بود ولی روحیه عجیبی پیدا کرده بود. شوق زیادی برای دوباره رفتن داشت. می‌گفتم تو که یک بار رفته‌ای و دیگر نیاز به رفتن نیست، در جوابم می‌گفت اگر خانم زینب(س) دوباره مرا قبول کند باید کلاهم را هوا بندازم. من هم می‌خواستم ببینم چقدر پای کار است و می‌دیدم خیلی شور و شوق دارد. دوباره راهی شد و باز آن شعر را خواند. من هم گفتم دلم تنگ می‌شود و دوست دارم دوباره ببینمت. دو شهر شیعه‌نشین نبل_و_الزهرا چهار سال در محاصره بود و یکی از آرزوهای آقاعارف و دوستانش آزادسازی این دو شهر بود. آزادی این دو شهر خیلی برایش مهم بود. داعشی‌ها و تکفیری‌ها عمداً روی شهرهای شیعه‌نشین دست می‌گذاشتند. برایم تعریف می‌کرد این دو شهر چهار سال در محاصره است و آب و غذا و دارو به اینها نمی‌رسد ولی اجازه نداده‌اند دشمن خط مرزی‌شان را بشکند. گاهی با هلیکوپتر برایشان محموله غذایی می‌ریختند که خیلی ناچیز بود. تعریف می‌کرد مردم این دو شهر با سختی زیادی زندگی می‌کنند و به خاطر اعتقادات‌شان اجازه ورود دشمن به شهرشان را نداده‌اند. عکسی از یک دختر بچه نشانم داد که بعد از چهار سال شبیه پیرزن شده بود. می‌گفت مامان دلت می‌آید به اینها کمک نکنم؟! ❤️
🔰وصیت نامه اش تنها یک جمله داشت... ✨پیرو ولایت فقیه باشید؛ قیامت یقه تان را می گیرم اگر ولی فقیه را تنها بگذارید. نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh