eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
357 دنبال‌کننده
32.2هزار عکس
13.8هزار ویدیو
156 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸گوشه‌ای کوچک از عشق پاک شهدا🌸 🦋 با تفرقه به اسلام و میهن عزیز و خون پاک شهدا خیانت نکنید که قلب امام امت و آقا امام زمان را به درد می آورید.😔🙏 🦋 باید زمینه سازی شود تا امام زمان علیه السلام تشریف فرما شوند تا ما از ته قلب هم شب و روز دعا نکنیم ایشان نخواهد آمد.☝️ 🦋 کاری نکنید، که لیاقت یاوری امام زمان رحمه الله را از دست بدهید تا می توانید مراقب و محاسب اعمال و احوال خودتان باشید و خود را در محضر خدا چنین کنید.👌🌹 🦋 امیدوارم که با مرگ خود، تو برادر را به سوی امام زمان علیه السلام بکشانم و امیدوارم که روزی تو یکی از سربازان امام زمان علیه السلام باشی.♥️ 🦋 برادران، امام زمانتان را بشناسید و معرفت خود را نسبت به ایشان زیاد کنید و سعی و کوشش کنید در طلب معرفت🍃، دعا کنید، دعای فرج تا تعجیل در ظهور امام زمان علیه السلام، بشود و در قلوب خود، شیطان را دور کرده و خداوند و امام زمان علیه السلام را جایگزین کنید 🌷و با او باشید که او با شما است و مشکلات و مسائل خود را با او حل کنید. 🦋 مردم بدانید که امام زمان علیه السلام با فرزندانشان در جبهه ها دیدار می کند.✨🌷 🦋 خدایا تو را شاکرم که این بینش را در من نهادی که امام زمان رحمه الله و پیشوایانم را بشناسم و راه چگونه زیستن و چگونه مردن را از آنان بیاموزم.🙏🌹 🦋 فعلاً در دوران غیبت کبرای امام زمان رحمه الله به سر می بریم، مواظب باشید با برنامه هایتان قلبش را شاد کنید.👌 اگر انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی تداوم نمی یابد مگر با کشته شدن من و اگر فرج مولایم ولی عصر نزدیک نمی شود مگر با کشته شدن من، ای رگبارها و ای خمپاره ها مرا پاره پاره کنید.🙏 🦋 در دوران غیبت به کسی منتظر می گویند که منتظر شهادت باشد.🕊 چه نیکو می شد که ما نیز از سیرة عملی شهدایمان درس می گرفتیم🌹 و علاوه بر این که محبت حضرت بقیة الله را در دل خود جا می دادیم دیگران را نیز با مقام عظمای حضرتش آشنا می ساختیم.🌷 نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
‌ من... صدای نفست را سلامی می‌دانم؛ که آفتاب اولین بار به دانه‌ی گندم داد... ✍ عکس کمتر دیده شده 💛 در کنار سرداران 💜 💚 ❤️ @zakhmiyan_eshgh
❂○° °○❂ 💢اگر امروز ما در صحنه های پیکار می رزمیم و اگر امروز ما پاسدار انقلابمان هستیم و اگر امروز پاسدار خون شهدا هستیم و اگر مشیت الهی بر این قرار گرفته که به دست شما رزمندگان و ملت ایران، اسلام در جهان پیاده شود و زمینه ظهور حضرت امام زمان(عج) فراهم گردد، به واسطه عشق، علاقه و محبت به امام حسین(ع) است. من تکلیف می کنم شما «رزمندگان» را به وظیفه عمل کردن و حسین وار زندگی کردن. 💢در زمان غیبت کبری به کسی «منتظر» گفته می شود و کسی می تواند زندگی کند که منتظر باشد، منتظر شهادت، منتظر ظهور امام زمان(عج). خداوند امروز از ما همت، اراده و شهادت طلبی می خواهد. 🌷 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
❂○° #وصیٺـــ_نامہ °○❂ 💢اگر امروز ما در صحنه های پیکار می رزمیم و اگر امروز ما پاسدار انقلابمان هس
🔹از همان اول پاسدارها برای ما موجوداتی از دنیای دیگر بودند. برای ما حکم قهرمان داشتند. حالا یکی از همانها به خواستگاری ام آمده بود. جلسه اول توانستم دزدکی نگاهش کنم. مخصوصاً که او هم سرش را زیر انداخته بود. با همان لباس فرم سپاه آمده بود. خیلی مرتب و تمیز بود. فهمیدم که باید در زندگیاش ادم منظم و دقیقی باشد. از چهره گشاده اش هم می‌شد حدس زد شوخ است. از سوالاتی که می پرسید، فهمیدم آدم ریزبینی است و همه جنبه‌های زندگی را می بیند. 🔸از جایش بلند شد و سلام و احوالپرسی کرد. با چند متر فاصله کنارش نشستم. هر دو سرمان را زیر انداخته بودیم. بعد از سلام و علیک، اول همان حرفی را گفت که خانواده اش قبلا گفته بودند. گفت: «برنامه من این نیست که از جبهه برگردم. حتی ممکن است بعد از این جنگ بروم فلسطین یا هر جای دیگر که جنگ حق علیه باطل باشد» و بعد از هر دری حرف می زد. گفت: «به نظر شما اصلا لازم است خانم ها خیاطی بلد باشند؟» حتی حرف به اینجا کشید که بچه داری برای زن مهمتر است یا بهتر است برود بیرون سرکار. 🔹این را هم گفت که: «من به دلیل مجروحیت یکی از پاهایم مشکل دارد و اگر کسی دقت کند معلوم است که روی زمین کشیده می شود. لازم بود که این نکته را حتماً بگویم. کم کم ترسم ریخت بعد از این که حرف های او تمام شد برای اینکه حرفی زده باشم گفتم: «شما می دانید که من فقط دو سال از شما کوچکترم؟ مشکلی با این قضیه ندارید؟» گفت: «من همه چیز شما را از پسر عمه هایتان پرسیده ام و می دانم. مشکلی هم با سن شما ندارم. حتی قیافه هم آنقدر مهم نیست که بتواند سرنوشتمان را رقم بزند.» 🔸حرف هایمان در یک جلسه تمام نشد. قرار شد یک بار دیگر هم بیاید. دو روز بعد با همان لباس سپاه آمد. صحبتهای جلسه دوم کوتاه تر بود. نیم ساعت بیشتر نشد. اینکه چه جوری باید خانه بگیریم، مدت عقد، مهریه و این چیزها. آقا مهدی موافق مراسم گرفتن نبود. میگفت: «من اصلا وقت ندارم و الان هم موقعیت جنگ اجازه نمیدهد که مراسم بگیریم.» گمانم زمان عملیات رمضان بود. حالا که دلم گواهی میداد این آدم می تواند مرد زندگیم باشد، بقیه چیزها فرع قضیه بود. 🔹مادرم میگفت: «چطور میشود دو هفته منیر را بگذارید و بروید جبهه؟» مهدی میگفت: «حاج خانم ما سرباز امام زمانیم. صلوات بفرستید.» همه چیز حل می‌شد. مادرم می خندید و صلوات می فرستاد. داماد به دلش نشسته بود. کارها سریع و آسان پیش می‌رفت. من و آقا مهدی و خواهرشان با هم رفتیم برای من یک حلقه طلا خریدیم 900 تومان. که شد تنها خرید ازدواجمان. حلقه او هم انگشتر عقیقی بود که پدرم خریده بود. رفتیم به منزل آیت الله راستی و با مهریه یک جلد قرآن و 14 سکه طلا عقد کردیم. مراسمی در کار نبود. لباس عقدم را هم خواهرم آورد. 🔸بعد از عقد رفتیم حرم زیارت کردیم و رفتیم گلزارشهدا سر مزار دوستان شهیدش. یادم نمی آید حرفی راجع به خودمان زده باشیم. یا سرمان را بالا آورده باشیم تا همدیگر را نگاه کنیم. بالای مزار آیت‌الله مدنی گفت: «من خیلی به ایشان مدیونم. خرم آباد که بودیم خیلی از ایشان چیزی یاد گرفتم.» آن شب یک مهمانی کوچک خانوادگی برای آشنایی دو فامیل بود. برای من آن روزها بهترین روزهای زندگیم بود. فردای همان روزی که عقد کردیم او رفت جبهه. دو ماه و نیم عقد کرده در خانه پدرم ماندم. ✍به روایت همسربزرگوارشهید 📎فرماندهٔ لشگر ۱۷علی ابن ابیطالب 🌷 ولادت : ۱۳۳۸/۷/۱۸ تهران شهادت : ۱۳۶۳/۸/۲۷ کمین ضدانقلاب ، جاده بانه_سردشت نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
خداوند ؛ امروز از ما همت و اراده و شهادت‌ طلبی می‌ خواهد .... ۱۷علی‌بن‌ابیطالب ♥️ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
~🕊 گفتند فرمانده‌ی‌لشکر قرار است بیاید صبحگاه بازدید، ده دقیقه دیر کرد، نیم ساعت داشت به خاطر آن ده دقیقه عذرخواهی می‌کرد... ♥️ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
~🕊 وقتے از عملیات خبرے نبود، مے خواستے پیدایش کنے، باید جاهاے دنج را دنبالش میگشتے، پیدایش کہ میکردے میدیدے کتاب بہ دست نشستہ، طورے کہ انگار توے این دنیا نیست. یک دقیقہ وقت کہ پیدا مے کرد مے رفت سر وقت کتاب‌هایش گاهے کہ کار فورے پیش مےآمد کتابش همانطور باز مے ماند تا وقتے برگردد. ❤️🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🎈🍃 ﺣﺴﺎﺳﯿﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻪ ﺑﻮﯼ ﮐﺒﺎﺏ... ﺣﺎﻟﺶ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺪ ﻣﯽ ﺷﺪ! ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﺑﻮﯼ ﮐﺒﺎبﺣﺴﺎﺳﯽ؟ﮔﻔﺖ: ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻣﯿﻦﺑﻮﺩﯼﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﯾﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ چاشنی ﻣﯿﻦ ﻓﺴﻔرﯼ ﻋﻤﻞ ﻣﯿﮑﺮﺩ.. ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﻟﻮ ﻧﺮﻩ ﻣﯿﻦ ﺭﻭ ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ ﺯﯾﺮ ﺷﮑمش ﻭ ﺫﺭﻩ ﺫﺭه کباب ﻣﯿﺸﺪ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺩﺍﺩﯼ ﻧﻤﯽ ﺯﺩ و ﻓﻘﻂ ﺑﻮﯼ گوﺷﺖ ﮐﺒﺎﺏ ﺷﺪﻩ به مشامت میرسید؛ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﻮ ﺣﺴﺎﺱ نمیشدی؟!!! ♥️ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
اگر جلوی سنگرش یک جفت پوتینِ کهنه و رنگ و رو رفته بود، می‌فهمیدیم هست؛ واِلا می‌رفتیم جای دیگر دنبالش می‌گشتیم..!! ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
تو هیچی نیستی! چشم‌شان که به مهدی افتاد؛ از خوشحالی بال در آوردند دوره‌اش کردند و شروع کردن به شعار دادن: فرمانده‌ی آزاده ، آماده‌ایم آماده ! » هرکسی هم که دستش به مهدی می‌رسید امان نمی‌داد، شروع می‌کرد به بوسیدن... مخمصه‌ای بود برای خودش! خلاصه به هر سختی‌ای که بود از چنگ بچه‌های بسیجی خلاص شد اما به جای اینکه از این همه ابراز محبت خوشحال باشد با چشمانی پر از اشک به خودش نهیب می‌زد: « مهدی! خیال نکنی کسی شدی که اینا اینقدر بهت اهمیت میدن، تو هیچی نیستی، تو خاک پای این بسیجی‌هایی...!» ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
چه پدرهـا که گذشتند از طعمِ پدری ؛ و چه بچه‌ها که ماندند در حسرتِ تبریک یک روزِ پدر... ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh