🔰کلا زن و مرد باید همدیگر را #درک کنند و مخصوصا زنها👌 برای علاقه ها💖 و اهداف و برنامه های درست و الهی #شوهرانشان باید ارزش قائل باشند.
🔰من زنانی که همسرانشان👤 دور از شهرشان مشغول #خدمت هستند؛ همه را به #صبر و خوش خلقی دعوت می کنم، خودم که فکـ💭ــر می کردم بعد از همسرم #زنده نمی مانم⛔️ ولی خداوند خیلی به من صبر داد.
🔰البته بدون #آقا_هادی سخت می گذرد این روزها؛ خیلی از شب ها با گریه😭 می خوابم، اما هرچقدر فکر می کنم می بینم باید #راضی باشم به مقدرات خداوند و آنچه خدا به آن راضی هست. احساس می کنم بعد از #شهادت شان به خدا نزدیکتر شدم😍 خیلی #صبور شدم، عاشـ❤️ـق آقا هادی بودم ولی الان به این رسیدم که #عشق_واقعی خداست.
🔰قران خواندن📖 و نمــاز خواندن آرامم می کند و به من صبر می دهد. اگر باز هم به آن روزها برگردم و بدانم کسی را که به #همسری قبول می کنم فقط قرار است چهار روز در خانه اش🏡 باشم، بازهم #آقا_هادی را انتخاب می کنم✅
راوی: همسر شهید
#شهید_هادی_شجاع
#شهید_مدافع_حرم 🌷
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
🌧💞🌧💞🌧💞🌧💞🌧 🌸💜 #درحوالـےعطــرِیــاس💜🌸 قسمت #بیست_و_پنج هر دوشون چپ چپ نگام کردن که گفتم: _منو عفو
🌎💞🌎💞🌎💞🌎💞🌎
🌸💜 #درحوالـےعطــرِیــاس💜🌸
قسمت #بیست_و_شش
عاطفه_خب معصومه، تو نمیدونی من روز خاستگاری با اینکه اولین بار دیدمش، از همون اول از رفتارش خیلی خوشم اومد راستش آنقدر خوبی داشت که اصلا به رفتنش فکر نکردم .. حتی الانم پشیمون نیستم😍😊 گرچه تمام روزای زندگیم با هادی پنج شش ماه بیشتر نبود و اون دوسه ماه یه بار میومد خونه😒
ولی من اگر صد بار دیگه ام برگردم به روز خواستگاری باز قبولش میکنم ..
لبخند محوی مهمون لباش شد و ادامه داد:
_هادی همیشه منو باعث رفتنش میدونه ..🙂چون وقتی با من ازدواج کرد مامان باباش دیگه بهش گیر نمیدادن برای رفتن و بالاخره تونست بره😔
واقعا باور نمی کردم،😧
عاطفه چه قدر #باآرامش از #نبودهمسرش در کنارش حرف میزد، چقدر #صبور بود که حاضر شده بود هادی نباشه ولی #قلب_هادی رو داشته باشه ..
عاطفه واقعا این همه صبوری رو #ازکجا می آورد ..
چقدر #بزرگ بود عاطفه و من خبر نداشتم،
چقدر #بزرگوار بود!!
مطمئن بودم که صبری که عاطفه داشت برابره شهادت بود،
که آقا هادی اگر هم شهید میشد فقط یک بار بود😢☝️
#اماعاطفه_باهرباررفتن_هادی #شهید_میشد_و_لب_نمیزد ...
.
.
*
مے سوزم و لب نمے گشایم ڪھ مباد ... آهے ڪشم و دلے به درد آیــد از او 😔
*
.
.
تو همین فکرا بودم که فاطمه سادات غذا رو اورد ..
دیگه فکرم اونقدر مشغول شده بود که نفهمیدم مهمونی کوچیک سه نفرمون چجوری به پایان رسید ...
#ادامه_دارد...
💚💛💚
💌نویسنده: بانوگل نرگــــس
❌#کپی_فقط_با_نام_نویسنده_و_ایدی_کانال_مجازه❌
#لطفا_کانال_را_به_دوستان_خود_معرفی_کنید.
#کانال_زخمیان_عشق
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💜🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس💜🌸 قسمت #شصت_ویک لبخند محوی زد🙂 وبی توجه به من مشغول تکوندن لباسا
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
💜🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس 💜🌸
قسمت #شصت_وسه
عاطفه- دیگه بدتر، خواسته با یه تیر دو نشون
بزنه، هم تو رو بدست بیاره هم خدارو😉😌
چشمکی ام چاشنی حرفاش کرد
من - عاطفه جان ول کن این بحث رو، اصلا قضیه اینطور نیست، اون اصلا وقتی از خارج برگشت تازه منو دید، اصلا ول کن
عباس رو😅🙈
باز یاد 🌷عباس 🌷افتاده بودم،
یاد تمام دلتنگیام،
یاد تمام نبودناش،
یاد تمام سهمم که از عباس فقط نداشتنش بود …
نگاهمو به پایین دوختم، درد داشت …😣😔
نداشتن عباس خیلی درد داشت …
عاطفه انگار نگرانی رو تو صورتم دید که دستشو رو دستم گذاشت و گفت:
_انقدر بی تابی نکن براش معصومه😒
نگاهمو بهش دوختم،
عاطفه تنها کسی بود که منو میفهمید،
- سعی کن قوی باشی، این راهی که خودمون خواستیم پس باید #تا_ته_تهش باشیم😊✌️
با بغض گفتم:
_تهش چیه؟! 😢
با صدای لرزون خودم جواب خودمو دادم:
_ #شهادت 😥😢
عاطفه - شهادت یکیشه، ممکنه جانباز بشن، قطع عضو، یا شایدم جاویدالاثر …😊
دلم درد گرفت، جاویدالاثر، یعنی … 😣
یعنی از داشتن پیکرش هم محروم میشدم،
مثل رفیقش حسین که رفت و برنگشت،
وای که چقدر وحشتناک بود،
چقدر دردناک …
قطره ی اشکی خودشو از گوشه ی چشمم روی گونه ام سُر داد😢
دستمو کمی فشار داد و گفت:
_معصومه نباید انقدر زود خودتو ببازی،
به حضرت زینب #اقتدا کن، خودتو برای هر خبری باید #آماده کنی،😒 #صبور باش، تو #رسالتت این نیست که ضعف نشون بدی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
💜🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس💜🌸
قسمت #شصت_وچهار
اشکمو با پشت دست پاک کردم وگفتم:
_سخته عاطفه، به خدا #خیلی_سخته، همش میترسم…😞😣 میترسم نتونم دیگه #ببینمش … حتی #تصور ندیدنش هم سخته …
بخدا ما خیلی کم کنار هم بودیم .. ما چرا حق زندگی آروم نداریم .. عاطفه سخته، سخته…
چشمای عاطفه هم کمی پر شده بود از بغض،😢 اما تمام سعی اش رو میکرد آروم باشه
- آره منم میدونم چه سخته، ولی باور کن
#به_همه_ی_سختیاش_می_ارزه،
کمی مکث کرد و آروم صدام زد:
_معصومه!😥
با چشمای خیسم به چشمای صبور عاطفه نگاه کردم که گفت:
_تو این مسیر که پر از سختیه، فقط دنبال #خدا باش!👌
💭دنبال خدا!!
مگه گمش کردم؟؟
خدا کجاست؟؟
کجا ایستاده و منو تماشا میکنه، داره #امتحانم میکنه،😣
میخواد ببینه این معصومه پر مُدعا واقعا #توان_صبر تو این راه رو داره ..
خدایا! کجایی؟!😢🙏
کجایی یا ارحم الراحمین …
کجایی یا غیاث المستغیثین …
به فریادِ دلِ بی تابم برس خدا …
~~
خدایا شاید تمام بی قراریام
برای اینه که تو رو گم کردم
~~
#ادامه_دارد...
💚💛💚
💌نویسنده: بانوگل نرگــــس
❌#کپی_فقط_با_نام_نویسنده_و_ایدی_کانال_مجازه❌
#کانال_زخمیان_عشق
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
سالروز تولد شهید حمید سیاهکالی مرادی🌺💫
🍃و اردیبهشتی که به نام توست. تویی که فرشته ی بی بالی و با مهربانی های برادرانه ات، راه خودت را به ما نشان میدهی.
🍃تو، شهید پاییزیِ مدافعین حرمی، همان #شهیدی که وجودش زندگی میبخشد صدای خش خش برگ های پاییزی را.
🍃کربلا رفتنت را در پاییز تجربه کردی.
عقد، عروسی و نهایت آرزوی همیشگی ات که وصال حضرت یار بود، اما #تولدت بهاری بود، متفاوت تر از تمام رویداد های زندگی ات. چون تو متفاوت ترینی.🥰
🍃قدم نهادن تو در این دنیا اوج خلقت #خداست و دل سپردن به تو و وجودت عاشقانه ترین لحظات این آفرینش.
🍃آن زمان هایی که آرام و #محجوبانه، سر به زیر سر سخن میگفتی، همیشه میان سخنانت از #امامان و پیشوایان حدیثی یاد میکردی و اینگونه دل آدم با حرف هایت آرام میشد😌
🍃یا آن زمان هایی که در هیئت، با سوز دل برای #ارباب بی کفن اشک میریختی و سینه ات از فرط سینه زنی کبود میشد. این ها تمام اتفاقاتی است که تولد تو به ارمغان اورده، تویی که مادرت میگفت از همان کودکی با دیگر فرزندانش فرق داشتی.
🍃میدانی برادر جان، نام تو شده سنگ #صبور این روزهایم، شرمنده ام، آری میدانم کم گذاشته ام اما، تو میبخشی. چشم میپوشی و #برادرانه حمایتم میکنی تا آن بشوم که خدا میخواهد🙃
🍃تو همیشه هستی و منم دلخوشم به بودن همیشگی ات، به عشق بی نهایتی که به #عمه_سادات داری و منی ک همنشینت میشوم هم از آن بهره مند میکنی آنگونه که با نام #زینب(س) جان میگیرم و زیرلب نام تورا میبرم😇
♡میلادت مبارک عزیزترین خلقت خدا
میلادت مبارک عاشق ترینِ مخلوقات :)
✍نویسنده : #اسماء_همت
🌺به مناسبت سالروز #تولد #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
📅تاریخ تولد : ۴ اردیبهشت ۱۳۶۸
📅تاریخ شهادت : ۵ آذر ۱۳۹۴. حلب
📅تاریخ انتشار : ۳ اردیبهشت ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : قزوین
#شهید_محمد_منتــظر_قائم
#ولادت:1363/6/25
#شهادت:1390/6/13
#علت_شهادت:درگیری با گروهک تروریستی پژاک.
#خصوصیات_اخلاقے_شهید🔻
به لحاظ اخلاقي فردي #صبور، #مهربان و با اخلاق بود.هميشه بنده را شرمنده اخلاق و رفتارش مي كرد.
در طول مدتي كه با هم زندگي كرديم حتي يك بار هم #خشم وعصبانيتش را نديدم،جز يك بار،وقتي يكي از اقوام مطلب نادرستي را در خصوص مقام معظم رهبري عنوان كردند ديدم خيلي عصباني شد و همان لحظه يك جواب
محكم،درست و دندان شكن به ايشان داد و خيلي خوب و به جا از رهبري دفاع كرد.
#اهل_نماز_شب و گريه هاي نيمه شب بود طوري كه گاهي از اوقات با گريه هاي نماز شب ايشان بنده براي نماز بيدار مي شدم،ميديدم دارد با خدا راز و نياز مي كند و اشك ميريزد.
يك #قرآن توجيبي داشت كه هميشه همراهش بود و آنرا قرائت ميكرد.معمولاً
هر زماني كه در زندگي با مشكلي مواجه ميشد،با ذكر #صلوات حلش مي كرد.با اين ذكر زياد مانوس و محشور بود.
يک روز برادر ايشان تصادف خيلي سختي داشتند.طوري كه همه فاميل از اين موضوع ناراحت بودند. اما محمدآقا خيلي #صبور و خونسرد بود.مي گفت تا خدا نخواد هيچ اتفاقي نمي افتد.
#راوے_همســـر_بزرگوار_شهید🌺🕊
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh